فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عدالت خواهى در نهضت عاشورا

عدالت خواهى در نهضت عاشورا

از بـارزتـريـن مـفـاسـد حـكـومـت اموى ، ظلم به مردم و ناديده گرفتن حقوق آنان بود و از بارزترين محورهاى قيام عاشورا نيز عدالتخواهى و ستم ستيزى بود.
عـدالت ، فـرمـان خـدا و رسـول اسـت و دامـنه آن همه امور زندگى را دربر مى گيرد، حتّى رفتار عادلانه ميان فرزندان را. ولى جهت بارز و عمده آن . عدالت اجتماعى و مراعات حقوق افراد از سوى حكومت هاست و (حكومت جائر) و (سلطه ستم ) از زشت ترين منكراتى است كه بايد با آن مبارزه كرد.

امـويـان هـم به اهل بيت پيامبر ستم كردند، هم ميان بندگان خدا رفتارى ظالمانه و روشى بـر اسـاس طـغـيان و عدوان پيش گرفتند. تكليف اسلامى هر مسلمان ايجاب مى كرد كه با سـتـم مـبـارزه كـنـد، بـويژه كسى همچون اباعبدالله (ع ) كه در موضع (امام حق )، تكليف سـنـگـيـن تر و بيشترى داشت . آن حضرت در يكى از سخنرانى هاى خويش ، با استناد به سـخـن حـضـرت رسـول (ص ) كـه قـيـام عـليـه سـلطـه جـائرانه را لازم مى شمارد، خود را شـايـسـتـه تـريـن فـرد بـراى قـيـام جـهـت تـغـيـيـر حـكـومـت و سـاخـتـار سـيـاسـى قـلمـداد فـرمـود،  در سـخـن ديـگـرى بـنـى امـيـّه را اهـل ستم به عترت پيامبر دانست : (و تَعَدَّتْ بَنُو اُميَّةَ عَلَيْنا)  . و در نامه اى كـه بـه بـزرگـان كوفه نوشت ، تكليف و مشخّصه امام راستين را حكومت طبق قرآن و قيام بـه قـسـط و حـق بـرشـمـرد:(فـَلْعـَمـْرى مـَا الاِمـامُ اِلا الْحـاكـِمُ بـِالْكـِتـابِ، الْقـائِمـح بِالْقِسْطِ). 
در سـخـن ديـگـر، حـركـت خـويـش را بـراى اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومين و ايمنى يافتن بندگان خدا ياد كرد: (وَ يَاءْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ). 
ايـن هـدف ، در سـخـن ديـگـر يـاران امـام نـيـز ديـده مـى شـود. مـسـلم بـن عقيل پس از دستگيرى ، خطاب به ابن زياد فرمود: ما آمده ايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم . 
در زيارت اباعبدالله الحسين (ع ) نيز مى خوانيم :
(اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَيْهِما) 
شهادت مى دهم كه تو به قسط و عدالت دستور دادى و به اين دعوت كردى .
ماهيّت عدالتخواهى در قيام عاشورا و ظلم ستيزى امام حسين (ع ) سرمايه الهام ملّت ما در قيام بـر ضـدّ طـاغوت بود. امام خمينى (ره ) بر اين ماهيّت در نهضت سيدالشهداء(ع ) تصريح كرده مى فرمايد:
(سـيـد الشـهـداء سـلام الله عـليه از همان روز اوّل كه قيام كردند، براى اين امر، انگيزه شـان اقـامـه عـدل بـود).  (سيدالشهدا سلام الله عليه ، كه همه عمرش را و هـمـه زنـدگـيـش را بـراى رفـع منكر و جلوگيرى از حكومت ظلم و جلوگيرى از مفاسدى كه حـكـومـت ها در دنيا ايجاد كردند، تمام عمرش ‍ را صرف اين كرد و تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت ، حكومت جور بسته بشود و از بين برود.) 
عدالت به معناى برخوردارى همه از حقوق اسلامى و انسانى و رعايت يكسان حق ميان همه و هـمـه را بـه يك چشم دين نيز در نهضت عاشورا متجلّى است . امام حسين (ع ) روز عاشورا بر بـالين همه شهيدان حاضر شد چه جوان خودش و چه غلامش ، چه مولى و چه نوكر، همه از عنايت آن حضرت برخوردار شدند.
يكجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت
در دين ما سيه نكند فرق با سفيد
از سـوى ديـگـر، حـضـرت زيـنـب (س ) بـه يزيد اعتراض كرد كه آيا اين عادلانه است كه خـانـواده خـودت در حـجاب و حرم ، مستور باشند ولى خاندان پيامبر را با اين وضع ، به دشت و بيابان كشانده اى كه همه به چهره هاى آنان بنگرند: (اَمِنَ الْعَدْلِ يَابْنَ الطُلَّقاءِ تَخْديرُكَ حَرائِرَكَ وَ سَوْقُكَ بَناتِ رَسُولِ اللّهِ سَبايا؟...) 
پـيـام عـاشـورا، دعـوت از انـسـان هـا بـراى تـلاش در راه اقـامـه عـدل و قـسـط اسـت كـه بـدون حـيـات اجـتـمـاعـى مـبـتـنـى بـر عـدل ، همه ارزش ها تباه مى شود و زمينه مرگ دستورهاى دينى و آيين الهى فراهم مى آيد. به تعبير حضرت امير(ع ):
(العَدْلُ حَياةُ الاَحْكامِ) 
عدالت ، مايه حيات احكام اسلام است .
ظلم بر محو عدالت سخت مى كوشد هنوز
ظالم از خون دل مظلوم ، مى نوشد هنوز
تا عدالت را كند جاويد در عالم ، حسين
خون پاكش بر بساط ظلم مى جوشد هنوز

حـضـرت سـيـدالشـهـدا(ع ) در سـال هـاى آخـر عـمـر مـعـاويـه از تـمـام كـسـانـى كـه رسـول خدا را ديده بودند و افتخار صحابگى آن حضرت را داشتند و نيز اولاد آنها در هر بـلدى از بـلاد اسـلامـى بـودند دعوت كرد و براى همه نامه نوشت و همگى از صحابه و تابعين تا حدود هزار نفر در منى حاضر شدند و براى آنها سخنرانى نموده گفت شما مى بينيد اين مرد قلدر با ما و شيعيان ما چه مى كند. شما آنچه در اين مجلس گفتگو مى شود در شـهـر خـود بـراى هـمـوطـنـان خـود شـرح دهـيـد و شـروع كـرد مـنـاقـب و فضائل پدرش اميرالمؤ منين را يكى يكى گوشزد نمود و در امر به معروف و نهى از منكر ترغيب و تحريص كرد. خطبه اى كه در تحف العقول است چنان كه از فقرات و خطابات آن پـيداست در مجمع آنها خوانده شده و زمينه انقلاب را امام از همانجا پى ريزى كرده . اكنون بـراى نـمـونـه بعضى از فقرات آن خطبه ذكر مى شود تا مطلب روشن شود. امام بعد از اين كه آيات الهى را درباره وجوب امر به معروف و نهى از منكر گوشزد نمود فرمود:
اى مردمان نيرومند شما جمعيّتى هستيد معروف به دانش و خوبى و خيرخواهى و به واسطه خدا در دل ديگران مهابتى پيدا نموده ايد، شرافتمند از شما حساب مى برد، و ناتوان شما را گـرامـى مى دارد، و آنان كه با شما هم درجه و همپايه اند، و بر آنها حقّ نعمتى نداريد شما را بر خود مقدّم مى دارند ـ تا آنجا كه فرمود ـ من بر شما مى ترسم كه مبادا نقمتى و گرفتارى بر شما فرود آيد. زيرا شما به يك مقامى از بزرگى رسيده ايد كه ديگران دارا نـيـسـتـنـد و بـر ديگر مردم برترى داريد افراد خوب را احترام نمى كنند، و شما به خـاطـر خـدا در مـيـان مـردم ارجـمند هستيد. و به چشم خود مى بينيد كه پيمان هاى الهى را مى شـكـنـند و با قوانينش مخالفت مى كنند و هراس نمى نماييد، با آنكه از نقض عهد پدرتان نـاراحـت مـى شـويـد و بـه هـراس مـى افـتـيـد پـيـمـان هـاى رسول خدا شكسته يا خوار و بى مقدار گشته و شما اهميت نمى دهيد.
كـورها و لال ها و زمين گيرها در همه بلاد بدون سرپرست هستند بر آنها ترحّم نمى شود و شما در خور مسئوليت خويش و در حد توانايى خود كار نمى كنيد و نسبت به كسى هم كه وظـيـفـه خـود را در اين مورد انجام مى دهد اعتنا نداريد و خضوع نمى نماييد و به مسامحه و سـازش بـا ظـالمـان و همكارى با آنان خود را آسوده مى داريد، همه اينها از جهت آن است كه خـداونـد فـرمـان جـلوگـيرى از منكرات و بازداشتن مردم را از آنها داده و شما از آن غافليد زيـرا در حـفـظ مـقام بلند دانشمندان خود مغلوب شديد و نتوانستيد مقام و موقعيت آنها را حفظ كنيد و ديگران را بر آن مقام چيره نموديد و اى كاش مى دانستيد يا كوشش ‍ داشتيد.
زمـام امـور بـايـد بـه دسـت آنـهـا بـاشـد كـه عـالم بـه احـكـام خـدا و حـلال و حـرامـنـد و شماييد كه داراى اين مقام بوديد و از دستتان گرفتند، و نگرفتند مگر بـراى تـفـرق شـمـا از حـق و اخـتـلاف شـمـا در سـنـّت پـيـغـمـبـر(ص ) بـا وجـود دليـل روشـن و اگـر چـنـانـچـه شـكـيـبا بوديد و پافشارى و استوارى داشتيد و در راه خدا تـحـمـّل مـى نموديد زمام امور به شما برمى گردد و در دست شما امور اجراء مى شد ولى شـمـا خـودتـان ظلمه را در مقام خود جاى داديد و امر حكومت خدا را به آنها واگذاشتيد تا با شـبـهـه كـار كـنند و در شهوت و دلخواه خود پيشروند، آنان را بر اين مقام مسلط نكرد مگر گـريـز شما از مرگ و دلخوش بودن شما بدين زندگى چند روز دنيا. ناتوانان را زير دسـت آنـهـا كـرديـد تا برخى را برده و مقهور كنند و برخى را براى لقمه نانى بيچاره نـمـايـنـد مـملكت اسلامى را براى خود زير و رو كنند و رسوائى و هوسرانى را براى خود هـموار و صاف سازند، از اشرار پيروى مى كنند و بر خداوند جبار دليرى مى نمايند، در هـر شـهـرى از شهرها گوينده اى از جانب خود بر منبر كنند و همه كشور اسلامى زير پاى آنـهـاسـت ، و دسـتـشان در همه جا باز است و مردم برده آنها و در اختيار آنهايند، و هر دستى بر سر آنها فرو كوبند دفاع نتوانند.
دسته اى زورگو و معاند بر هر ناتوان و ضعيف فشار آورند و برخى فرمانروا كه به خـدا و روز قـيـامـت عـقـيـده نـدارنـد، شـگـفـتـا از اين وضع و چرا در شگفت نباشم كه زمين در تـصـرّف مـردى دغـل و سـتمكارى است و يا باج گيرى نابكار و يا حاكمى كه بر مؤ منان مـهـربـان نـيـست و ترحّمى ندارد. و خدا حاكم باشد در آنچه ما در كشمكش آنيم و او به حكم خود در بين ما قضاوت نمايد. تا آخر حديث .
از آنـچـه ذكـر شـد فـهميده مى شود كه قبل از قضاياى پيشنهاد بيعت با يزيد آن حضرت خـيـال انقلاب داشته منتظر مرگ معاويه بوده و فرصت مى جسته است . لذا بايد ابتدا قيام را از همان دعوت عمومى صحابه و تابعين در منا دانست و با توجّه به وضع آن روز مسلمين بيدار كردن مردم و توجّه دادن آنان بحق كار آسانى نبود و با نوشتن و سخنرانى كردن و پيغام فرستادن محال بود بتوان كارى از پيش برد.
امـام (ع ) خواست انقلابى ايجاد كند كه در تمام بلاد اسلامى مردم متوجّه شوند كه با سر كـار بـودن يـزيـد اسـلام از بـيـن خـواهد رفت و اثرى از آن باقى نخواهد ماند، مردمى كه قـبـل از بـيـسـت سـال پـدرانـشـان مـعـاويـه را صـحـابـى بـزرگـوار رسـول خـدا مـى پـنـداشـتند و يا لااقل در بطلان و نفاق او شك و ترديد داشتند با حرف و پـيـغـام و خطبه نمى توان بيدار كرد و حكومت صحيح اسلامى را به آنها فهماند، بعلاوه كه مبلّغين معاويه در هر شهر و ديار مشغول تبليغات و منحرف نمودن مردم از صراط حق اند و امثال حجر بن عدى و رشيد هجرى و يارانش و عمرو بن حمق خزاعى كشته مى شوند و كسى جراءت سخن گفتن ندارد بلكه عموما آنها را مجرم مى شناسند ناچار بايد حركتى دفعى و ناگهانى به تمام كشورهاى اسلامى داده شود و انقلاب شود كه اثرش همه بلاد را فرو گـيـرد و دنـباله آن براى ساليان دراز خاموش نشود و از بين نرود تا بلكه كار اصلاح شود و نيّت بنى اميه عموما و آل اءبى سفيان خصوصا كه همواره مى خواستند اسم پيغمبر اسـلام از دهـان هـا بـيـفـتـد و كـسى ديگر اسلام حقيقى را نشناسد آشكار شود و مردم آنها را بـشـنـاسـنـد و بـه مـخـالفين آنها بپيوندند و مبارزه شروع شود تا ناچار از كار بركنار شـوند. اين بود كه امام (ع ) بعنوان امر به معروف و نهى از منكر قيام كرد و خود در همان وصـيـتـنـامه كه موقع خروج از مدينه نوشت و به دست محمد بن حنفيه داد پس از اقرار به وحدانيت خدا و رسالت جدش محمد بن عبدالله و قيامت و بهشت و جهنم نوشت (انى لم اءخرج اءشـرا ولا بـطـرا ولا مـفـسدا ولا ظالما و انّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّى (ص ) اءريد اءن آمر بالمعروف و اءنهى عن المنكر و اءسير بسيرة جدّى و اءبي ) يعنى من از روى ستيز و سـركـشى و طغيان يا پيروى هواى نفس و شيطان بيرون نيامدم و منظورم اين نيست كه در زمين فساد كنم يا به كسى ستم نمايم فقط من ظورم اصلاح امر امت اسلامى و جلوگيرى از فـسـاد اسـت و آن كـه بـسـيـره جـد و پـدرم رفـتـار نـمـايـم و در اوقـاتـى كـه خيال حركت داشت شبها سر قبر جدّش ‍ (ص ) مى رفت و اين جمله را مى گفت (اللهم انّى احبّ المعروف و اءنكر المنكر) خدايا من كار نيك را دوست دارم و كار زشت را دشمن دارم .
امـام (ع ) قـيـام كـرد با علم به اين كه كشته مى شود و زن و فرزندش اسير مى شوند اما اسلام و احكامش باقى مى ماند و قدرت هاى مخالف كوبيده مى شود و همين يزيد كه پدرش بر خلاف خلفاى پيشين او را در حال حياة خويش وليعهد قرار داده و برگردن مسلمين سوار كـرده نـمـى تـوانـد ايـن كار را تكرار كند و معاوية بن يزيد ديگر روى كار نخواهد آمد و نقشه معاويه نقش بر آب مى شود و مردم با كمك خود دستگاه همه از خواب بيدار مى شوند و اسـلام حـقـيـقـى را بـا اسـلام سـاخـتـگـى فـرق مـى نـهـنـد و بـنـى امـيـه رسـوا مـى شوند

شاخص هاى حكومت عادلانه

1 ـ تعليم و تربيت سالم و يكنواخت و آزادانديش و علم آموزى
2 ـ تعامل برادرانه در مظاهر مهم حيات اجتماعى (انّما المؤ مِنُونَ اِخْوَة )
3 ـ اجـراى اصـل مـساوات (براى توضيح بيشتر مراجعه كنيد الحياة جلد پنجم ، ص 123 ـ 166 و ترجمه آن ، ص 175 ـ 230)
4 ـ تثبت ارزش ها بدون تغيير و تبديل آنها به تغيير زمان و...
5 ـ مبارزه با جهل .
6 ـ اهتمام به امور مسلمانان .
7 ـ سلامت روانى جامعه .
8 ـ رعايت سلامت نسل هاى آينده .
9 ـ تاءمين امنيّت اجتماعى ، سياسى اقتصادى قضايى علمى و...
10 ـ خودسازى و مبارزه با فساد در حوزه فردى و اجتماعى .


منبع : تبیان زنجان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه طبری
دفاع از زيارت عاشورا(2)
علت عدم حضور سليمان بن صرد در کربلا
پاداشهای عظیم
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
احساسات برين حسينى
زیارت امام حسین (ع) والاترین عبادات (1)
مديريت حسينى
جبرئيل براى آدم روضه مى خواند
آخرين ياري خواهي امام (ع) براي اتمام حجت

بیشترین بازدید این مجموعه

آخرين ياري خواهي امام (ع) براي اتمام حجت
غيرت زاده زهرا(س )
امام حسین علیه‏السلام و عاشورا در کلام اهل بیت ...
فرود آمدن حضرت آدم (ع) بر زمین
الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن ...
اتوبان سقیفه تا کربلا
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
زیارت امام حسین (ع) والاترین عبادات (1)
عاشورا و روشنگران عاشورایی
امام حسین (ع) در نثرغیر اسلامی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^