علیرغم نقش شگفت انگیز عاشورا در روشن کردن موتور انقلاب اسلامی، هنوز بازخوانی نو و شایسته ای از این واقعه که به آفرینش سینمایی فراموش نشدنی منتهی شده باشد پدید نیامده است... چرا؟ جهان مدرن، به بنیادهای سنتی / الهی گذشته باور ندارد.
برای عصر جدید گذشته، گذشته است و فهم و درک سنتی، برداشتی ناراست از علل واقعی و بیانگر اعتقادات متافیزیکی ارائه می دهد که خرافه ای بیش به شمار نمی آید. با این وصف، مدرنیته، به بازخوانی رویدادهای گذشته و تفسیر مجدد آن براساس قواره تفکر مدرن علاقمند است. جهان مدرن، هم جهان اسطوره ای و هم جهان دینی را طوری باز کاوی می کند که از دل ادراک اسطوره ای و دینی که آنها را هم ارز می داند، استنباط جدید خود را باز آفرینی نماید و بر پندارهای کهنه فائق آید. نگاه مدرن، برای همین رویدادهای دینی در ادامه رویدادهای اسطوره ای، تأدیلهایی ماورایی و خیالی می یابد. انسان معاصر باید با تفکر علمی به فهم مناسبات و علل آن دست یابد و ما از یاد نمی بریم که سینما معتبرترین هنر مدرن تکنولوژیک است.
اما انقلاب اسلامی این منظر را باور نداشته و بر عکس معتقد است که عصر جدید در مفاهیم اصیل و سیماهای چند جانبه و موجودیت جامع انسان اغتشاش ایجاد کرده و مجدداً باید مفاهیم اصیل را احیا کرد و غبار غفلت و فراموشی را از هستی های اصلی، باطنی و حقیقی زدود. احیای حقیقت وحی، هستی باطنی، روح جاری در ژرفای موجودیت جسمانی، جهان روحی و هستی های فرا مادی، احیای معرفت های ماورایی، خدا باوری، شهود و غیب، و ماجراها و تجربه قدسی و مفهوم انسان اهل معرفت و باطن، هستی معصومانه انسان کامل، آزمون الهی، جهش فرا عقلی / فرا اخلاقی اولیای خدا و... رویدادهای فرهنگی / اعتقادی انقلاب دینی ایران بوده است. در آمیختن مباحث عرفان و اجتماع و رواج عرفان اجتماعی، فرهنگ بیداری نسبت به تلاش عارفانه رهبران را زنده کرده است. به ویژه اهمیت رویدادهای صدر اسلام که دارای مشخصه معرفت درون نگر و برون نگر، آمیزه عرفان قرآنی و علل سیاسی / اجتماعی بوده اند، در انقلاب ایران قدر و ارجی روز افزون یافتند و می توان گفت تجربه هایی مقدس نظیر عاشورا یا حکومت امام علی (ع) از منظر مبارزه علیه ظلم حاکم و یا تجربه تحقق عدل و قسط آرمانی، چراغ فروزان روزهای مبارزه و وعده و تصور حکومت موعود محسوب شدند، هنوز این فرهنگ با همان قدرت زنده است و علیه تفسیر خدا ناباورانه مدرن مقاومت می کند؛ در واقع معرفت درونی را در چالش با جاهلیت مدرن نسبت به ناآگاهی از غیب می بیند.
بینش وحدانی، ادراک منسجم حیات والا، احساس واقعیت مبرهن سلطه و مشیت، حضور الهی، احساس تیّمن، صلح و صفا در محضر الهی، حس قدس و الوهی در عمل اجتماعی ـ سیاسی و بیان ناپذیری تجربه ژرف روحی از یک سو و باور به آگاهی دیگر و ندای الهی و پاسخ به آن تا سر حد قربانی کردن هر چیز و همه چیز خود در راه تنها معشوق حقیقی و عمل به تکلیف از سوی دیگر،... ویژگی های تجربه عاشورایی در انقلاب اسلامی است که به گفته بنیانگذار و رهبر بلا منازع انقلاب، سر چشمه همه پیروزی ها، عاشورا بوده است، زیرا این تجربه درست آنجا شکل می گیرد که شکست بی معنا می شود و به محض پاسخ به سروش الهی و حرکت در مسیر حقیقت متعال، پیروزی تحقق می یابد و نیروهای انقلاب دینی طی سالهای زندان و تبعید، و سپس همه مردم در ماههای حرکت میلیونی بارها و بارها، با تمسک به تجربه حسین و علی (علیهما السلام) و گفتن «نه» به ستمگر ظالم تا سر حد ریختن خون خود و فرزندانشان، انقلاب را پیش بردند. در اینجا تنها امکان سقوط و ناکامی، از کف رفتن باور قلبی و جدایی از راه ایمانی بی چشمداشت است.
اکنون آشکار است شهادت که به معنی گواهی است، چرا مرگ ناپذیری است، نه مرگ پذیری و چرا خون شهید، عیناً آگاهی است و چگونه بر سلاح پیروز می شود و چرا شهیدان نزد خداوند روزی دارند و به چه دلیل در انقلاب و جنگ عراق علیه ایران، این فرهنگ و عرفان سیاسی، تنها ابزار معتبر فرهنگی حسین و علی (ع)، تنها الگو یا مهم ترین الگوی عمل مؤمنانه و پیروزمند شمرده شده است. آیا سینما هم پای این تفسیر، توانسته است نقش بسیج کننده ای در بازخوانی تازه شهادت داشته باشد؟
سینما در برابر موتور محرک اصلی انقلاب اسلامی، یعنی پدیده عاشورا، چه عکس العملی داشت؟ این پرسش اصلی ماست.
اولاً نه از منظر دینی و نه از منظر مدرن، یعنی نه از زاویه دید باور به حقیقت باطنی و ماورایی عاشورا و نه از آن زاویه که این حماسه در تفسیر مدرن، تفسیری اسطوره ای یافته باشد. پیش از انقلاب هم اثر مهمی از عاشورا در سینما نمی یابیم. شاید بدان دلیل که به عکس غرب، سینما در ایران از ذخیره آیین و داستان های مذهبی، به عنوان روایت اصلی فیلمنامه و تراژدی سود نجست و از آغاز در راهی گام نهاد که بینش مذهبی آن را ترویج ابتذال و فساد، و فروش عریانی و حرام کاری ارزیابی می کرد و تحریمش می نمود، پس روایت عاشورا در سینما در سال 57 هیچ پشتوانه ای ندارد.
اما بعد از انقلاب، پس از آنکه امام خمینی (در مصاحبه با گاردین و اشپیگل)، رسماً اعلام کردند که قرار نیست سینما در ایران تعطیل شود و تنها جلوی رواج فساد و فحشا در فیلم ها گرفته خواهد شد، به اَشکال گوناگون، تأثیر جلوه هایی از عاشورا در فیلم های سینمای ایران اندک اندک پدیدار گشت؛ به ویژه جنگ عراق علیه ایران، عرصه بسیار مناسب رواج فرهنگ عاشورایی بود که سرودهای آهنگران، کویتی پور و... از یک سو و فیلم های مستند روایت فتح شهید آوینی از سوی دیگر، آن را تبلیغ می نمود و به درون فیلم های سینمایی سر ریز می کرد.
در این روایت شهادت، مرگ طلبی یا خشونت نبود؛ پذیرش قربانی شدن به سود حقیقت بود.
در آغاز بازتاب مستقیم و سپس طنین تلویحی و هنرمندانه تر رویداد عاشورا در آثار سینمایی پدیدار شد، اما هرگز احضار عاشورا به زمان حال و پیگیری تراژدی ندای حسین و صدای یزید در متن زندگی و شخصیت های معمولی امروز که هر یک تجربه ای از حسینیت و یزیدیت و ظالمی و مظلومی را با هم تجربه می کنند، در روایتی نو از عاشورا در سینمای ایران، تحقق نیافته است و بازخوانی تراژیک تازه ای از عاشورا، هنوز آرزویی برآورده نشده است.
به هر رو، در فیلم های پس از انقلاب، عاشورا و اشاره به حسین بن علی (ع) به گونه های مختلف، در فیلم ها مطرح گشت؛ از سطحی ترین جلوه تا صورتهای بالنسبه ژرف کاوتر:
1. به صورت شعاری و اشاره مستقیم در دیالوگ ها، در آثار عامه پسند و حتی مبتذل سالهای نخست انقلاب که با سوء استفاده از مذهب و کلام مذهبی رنگ و رویی دینی به خود می دادند. ذکر و یاد شهید مظلوم کربلا در صورت یک سوگند، یک جمله و یک اشاره در فیلم هایی نظیر فریاد مجاهد (معدنیان)، شجاعان ایستاده می میرند (کسایی) خوشبارش (قویدل)، برزخی ها (قادری) مرز (حیدری) و... کم و بیش وجود داشت و از جنس همان سوگندهایی بود که پیشتر در آثار یا سمی، ملک مطیعی و فردین وجود داشت و دهانشان را پس از مست کردن آب می کشیدند و...
2. همین الگو در فیلم های ژانر تابع آثار هالیوودی از جنگ پدیدار شد. اما این بار خود فضای جنگ این اشارات را حتی در فیلم های جمعی و عامیانه که کوچک ترین ربطی به فضای واقعی جبهه ها نداشت، تقویت نمود. یک فریاد «یا حسین» یا «یا ابوالفضل» در هر لحظه از یورش یا شکستن خط محاصره یا گیر افتادن در میدان مین، چاشنی بسیاری از فیلم ها نظیر «عبور از میدان مین» (طاهری)، «بازداشتگاه» (شکوة) و... بود.
3. آثار ایدئولوژیک که دارای یک شالوده باورمند دینی بودند، به گونه عمیق تری از ماجرای عاشورا، چه در آثار جنگی و چه در روایت مستقیم حادثه کربلا سود جسته اند:
الف. روایت مستقیم عاشورا با سفیر (فریبرز صالح) آغاز شد که فیلم قابل تأملی بود و به روایت داستان «قیس ابن مسهر» نماینده امام حسین علیه السلام در سفر به کوفه و دستگیری و شهادتش، می پرداخت.
«روز واقعه» اسدی که فیلمنامه آن را بیضایی نوشته بود، خود اثری شایسته تفسیر و نمونه دیگری از رویش یک فضایی دراماتیک درباره ماجرای عاشوراست.
ب. آثاری که در متن روایت جنگ، با نگرشی سالم تر از آثار مبتذل، از احساسات و فرهنگ سنتی مردم در ارتباط با رویداد عاشورا سود جسته اند هم بسیارند.
حسن کاربخش، سلحشور، باکیده، ملاقلی پور، شورجه، حاجی میری، حاتمی کیا، آوینی، بَحرانی و... در آثاری چون نینوا، پرچمدار، دیده بان، دیار عاشقان، شب دهم، روایت فتح و... از مفهوم عاشورا سود جسته اند.
در شب دهم محرم، عزاداران حسینی با مأموران ارتش درگیر می شوند. ارتشی ها مدافع چند مرد مست آمریکایی هستند که حرمت آیین مسلمانان را نگاه نداشته اند. عزیز از مهلکه عزاداران می گریزد و همسرش را تنها می گذارد و اکنون سالهاست سرکوفته و حقارت آلوده آن شب است.
فرزندش طبق ارزشهای برادر همسرش تربیت می شود که سر دسته عزاداران حسینی بوده است، پسر به جبهه جنگ می رود و عزیز به دنبال او روانه جبهه ها می شود. موج انفجار او را می گیرد. تأثیر جبهه بر او، فراموشی گذشته درک متفاوت از وضع خود است و... .
چنین تم هایی بی آنکه در آنها به شخصیت پردازی و افق های زیبایی شناسانه ارزشمندی توجه شود، نشان می دهند که قرینه پردازی بین دفاع مقدس و واقعه کربلا چه جایگاه مهمی در میان فیلمسازان مبلغ آرمان های انقلاب اسلامی داشته است.
البته شب دهم بعدها نام سریالی شد که به وسیله فتحی نوشته و کارگردانی شده بود و آمیزش دراماتیکی از مراسم عزاداری دهه محرم و رویدادهای داستانی زمان رضاخان به وجود آورده بود.
بی تردید، در میان همه آثار سینمایی بلند، «روز واقعه» جایگاه ممتازی دارد و در کنار آن انبوه فیلم های مستند، چون کاروان را باید نام برد و یا آثار داستانی کوتاه و مستند که نمونه هایی فراموش نشدنی از پیش از انقلاب بر جای مانده است؛ نظیر نخل، اربعین و انواع مستند از آیین های عاشورای سراسر ایران .
اربعین و انواع مستند از آیین های عاشورا در سراسر ایران، دارای حیثیتی اندیشگون است که غالبا در سینمای بلند ایران تکرار نشده و روایت کربلا در سطحی عمومی و حتی عامیانه در فیلم ها تکرار شده است. می توان روز واقعه را یک استثناء بشمار آورد که فیلمی لایه دار محسوب می شود و با همذات پنداری مسیح (ع) و حسین (ع)، در محیطی از عربیت جاهلی که خود فرزند پیامبر خویش را ذبح می کنند یا بی اعتنا به پایکوبی و جشن و بی خبری مشغول اند، یک «غریبه»، یک مسیحی جوان (شجاع نوری)، ندای درخواست یاری را می شنود و بدان لبیک می گوید. ساختار فیلم، ساده، مؤثر و باورکردنی است، اما این روایت در قالب همان داستان پردازی کلاسیک اتفاق می افتد.
اما تعزیه کیا رستمی از جنس دیگری است. یکسر روایت امروزی تعزیه و اثری پست مدرن است. خلاقیت، قرائت نو و یک ساختار چند وجهی تئاتر / شبیه خوانی / سینما بدان ویژگی خاصی داده است. یک تکیه دولت واقعی در ایتالیا با هزینه زیاد برای این نمایش بر پا شد و کار او در اروپا سر و صدای زیادی به پا کرد، زیرا تعزیه کیارستمی حاوی یک نگاه و فرم یکتا و بسیار عمیق در روایت واقعی بوده است که عناصر ناهمزمان در این کار همزمان شده اند، در حالی که تماشاگران ایتالیایی گرداگرد نشسته و سرگرم تماشای تعزیه واقعی خوانسار، در دایره وسط صحنه بودند، در دیواره محل نمایش، تصاویری از زنان ایرانی را پخش می کردند که با باوری بهت انگیز و مستند، به صحنه چشم دوخته اند، آنچنان کلوز آپ ها مؤثر بود که خود هر بار به تأویلی تازه ختم می شد.
به هررو، جای این گونه بازخوانی ها کاملاً خالی است و سینما باید به احیای تازه تراژدی عاشورا بیندیشد.
نویسنده:احمد میر احسان
منبع : حوزه