منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد دو
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
با توجه به آيات قرآن و متون اسلامى روشن شد كه سلامت اخلاق و عمل و همه شؤون انسانى در گرو سلامت قلب و انحراف در عمل و اخلاق و كليّه برنامه هاى حيات، معلول فساد دل است.
توجّه به مسئله قلب از اعظم عبادات و حفظ سلامت آن بهترين كار و علاج امراض قلبيّه نيكوترين برنامه زندگى است.
بيداران راه با توجّه به نور وحى، انسان را در زمينه توجّه به قلب و حفظ سلامت آن راهنمايى كرده و برنامه هاى جالب و ريشه دارى ارائه كرده اند و در نوشته هاى خود آورده اند كه:
راه وصول به حقيقت و سعادت جاودانى سه مرحله دارد و هريك از آن ها هم داراى منازلى است.
اين مراحل عبارت است از:
1- معرفت
2- همّت
3- محبّت
تا مرد حقيقت جو همه اين سه مرحله را نپيمايد، هرگز به مقصد سعادت جاودانى نمى رسد؛ زيرا كه معرفت نظرى بدون عمل و فعليت ميوه نمى دهد و براى عمل و فعاليّت، همّت لازم است و اين همّت همان فضيلت است كه قسمت عملى معرفت باشد، ولى فضيلت نيز بدون محبّت و عشق فايده نمى بخشد.
اگر در كلمات بالا دقت شود، مشخص مى شود كه اين هر سه واقعيّت فقط در ارتباط با قلب است و چون قلب با كوشش انسان منوّر به اين سه واقعيّت گردد، آراسته به سلامت و صلاح شده و در تمام اخلاق و اعمال آدمى اثر مثبت خواهد گذاشت و براى به دست آوردن معرفت راهى جز تفكّر و رجوع به خط پاك وحى نيست، كه نتيجه اين رجوع محبّت و عشق و نتيجه اين عشق حركت و همّت و فضيلت و عمل است.
در اينجا شرايط و آداب اين سه مرحله را با اختصار تمام يادآورى مى كنيم.
1- معرفت
در مرحله معرفت، پس از شناختن ماهيّت انسان و منشأ معاد و مقصد حيات او، مهم ترين چيزى كه بايد شناخت، قانون تكامل است كه در همه جهان مادى و معنوى حكم فرماست. از اين رو انسان، آزاد و مختار نيست كه تكامل نيابد، بلكه مجبور و مأمور است. پس خوشبخت كسى است كه اين راه را به ميل و اشتياق برود، تا رنج و ناكاميش كم تر و شادى و كاميابيش بيش تر شود.
و نيز بايد بشناسيم كه افراط و تفريط در هرجا و در هر چيز و حتّى در پيمودن راه كمال و تحصيل علم نيز مضرّ است، وقواى روحى را از جادّه اعتدال بيرون مى برد و دچار ضعف و سوء استعمال مى سازد. لكن براى شناختن ميزان اعتدال اكتساب قوّه تمييز و عقل لازم است.
و در نتيجه احتراز از افراط و تفريط، يك آهنگ نظم عمومى در زندگى حاصل مى شود و گفتار و كردار و انديشه انسان با هم يكى مى شوند و تأمين آسايش درونى و بيرونى ايجاد مى شود.
2- همّت
در مرحله همّت يا فضيلت، بايد اين نكته را درنظر گرفت كه بهترين كارها آن است كه به نام خدا و براى خدا بجا بياوريم و مزد و مكافات را هم از خدا بدانيم.
يعنى هر وظيفه را آن قدر مقدس بشماريم كه گويى خداوند ما را به اجراى آن امر كرده است و ما مأمور امر خدا هستيم.
هر كارى كه با اين قصد انجام شود، قدسيّت و علويت كسب مى كند و منبع فيض و قدرت و شادى براى كار كننده و ديگران مى گردد.
3- محبّت
در مرحله محبّت، اين نكته اهميّت دارد كه همه اعمال ما بايد از روى عشق و ذوق آورده شود و الّا فيض و روحانيّتى در آن باقى نمى ماند.
هر كارى را مثل اين كه معشوق حقيقى از ما خواسته است با كمال شادى بجا بياوريم، يعنى از روى شوق و عشق پاك. حتّى فضيلت ها و دعاها و عبادت هاى ما هم بايد با چنين عشق آتشين و خالص همراه شوند.
محبّت حقيقى از خودخواهى و نفس پرستى دور است و جز فداى نفس قانون ديگر نمى شناسد؛ مانند محبّت مادر نسبت به فرزندان خود.
محبّت حقيقى حدودى براى خود نمى داند و همه افراد بشر بلكه همه موجودات را مانند آفتاب، غرق انوار زندگى بخش خود مى سازد.
بزرگى و بلندى و شرافت مرد، در معرفت و همّت و محبّت است: و اين سه قوه هرگز از هم جدا نمى شوند و هر وقت جدا ديده شوند، پس كامل نيستند.
هر اقتدارى كه مبنى بر اين سه ركن محكم نباشد، هرگز راه به حقيقت و سعادت نمى برد و ميوه شيرين نمى دهد.
ترقى عالم و نيك بختى ملت ها بسته به فراوانى اشخاصى است كه داراى معرفت بزرگ و همّت بلند و محبّت بى پايان هستند.
معرفت بزرگ چراغ راه زندگى است و قواى آفريننده روح انسانى را بيدار و آماده كار مى كند.
همّت بلند، خس و خاشاك موانع را از پيش آن قواى روحى برمى دارد و درهم مى سوزاند.
محبّت بى پايان و پاك از آلايش خودپرستى، به قواى روحى قدرت كامله خدايى و فيض بيكران سبحانى مى بخشد.
هركه اين سه گوهر، معرفت و همّت و محبّت را به دست آورد و هركه اين سه نهال قدرت را در زمين دل خود بپرورد، اين جهان هم براى او بهشت برين مى شود و در همين زندگى به سعادت جاودانى آسمانى مى رسد؛ زيرا كه اراده او با مشيّت خدا يكى مى گردد و خداوند به چشم او مى بيند و به گوش او مى شنود و به دست او كار مى كند.
يك چنين نفس كامل، نماينده و جانشين خدا روى زمين و حامل فيض و قدرت و عنايت او بر آفريدگان مى گردد و از هرگونه قيد آزاد بوده، محبوب آفريدگار جهان و رحمت براى عالميان مى شود! «1» سيد نظام الدين محمود واعظ ملقّب به داعى إلى اللّه، در ترغيب انسان به سوى رشد و كمال و بريدن دل از موهومات و معدومات بالذات فرمايد:
ابر نگريد مگر از شوق او |
باغ نخندد مگر از ذوق او |
|
عشق طلب كن كه به جايى رسى |
وزقدم او به نوايى رسى |
|
سر به ره سلطنت فقر پيچ |
تا نخرى ملك سليمان به هيچ |
|
نيست تجرّد صفت آب و گِلْ |
هست تجرّد صفت جان و دل |
|
وسوسه را نام تعبّد مكن |
تفرقه را نام تجرّد مكن |
|
پرده پندار ببايد دريد |
تا شود احوال قيامت پديد |
|
راه يكى رهرو و منزل يكى |
خانه يكى دوست يكى دل يكى |
|
پی نوشت:
______________________________
(1)- اصول اساسى روانشناسى: 474.
منبع : پایگاه عرفان