يهود بدون دليل و برهان، و به دور از منطق و حكمت و تنها براساس اوهام و خيالات خود را از نظر نژاد برترين ملت و بالاترين قوم ميدانند.
آنان به جاى اين كه خود را در شئون بشرى، يعنى آفرينش طبيعى با ديگر فرزندان آدم و حوا مساوى بدانند، و به اين حقيقت توجه داشته باشند كه فرزندان آدم و حوا يا نسل اسحاق و اسماعيل از نظر خلقت ظاهرى و هويت و ذات هيچ تفاوتى با هم ندارند و همه هم نوع يكديگرند، خود را از ديگر ملت ها و اقوام جدا دانسته و امتيازى ويژه براى خود قائل اند و ادعا دارند كه ما موجوداتى ممتاز و عزيز دردانه و ملتى خاص و گروهى ويژه ايم و ديگر انسان ها با ما در هيچ شأنى برابر و مساوى نيستند، و بر اين اساس همه دنيا از ماست، و همه نعمت ها و ثروت ها و زمين ها متعلق به ماست و ديگر اقوام و ملل برده ما هستند و بايد در راه خدمت به ما به كار گرفته شوند، و چون اقوام و ملل ديگر به تصاحب زمين ها و كشورها و معادن و ثروت ها دست گشوده اند و براساس اعتقاد ما غاصب هستند و خود حاضر نيستند پنج قاره و ثروتشان را در اختيار ما بگذارند، پس بر ما واجب است زمينه جنگ با همه ملل و اقوام را به تدريج فراهم آوريم و بخش بخش زمين و ثروت هايش را از دست غاصبان خارج كنيم و پس از سلب مالكيت از آنان، با قدرتى كه به دست ميآوريم آنان را به بردگى كشيده و در راه خدمت به شكم و شهوت خود بكار گيريم!!!
آرى اين است نتيجه شوم اعتقاد باطل و ادعاى دروغين، و خيال بافى هاى باطل.
اينجاست كه بايد ملت ها را نسبت به اين عقيده شوم و آثار پليدش بيدار كرد، و همه را عليه اين ستمكاران بسيج نمود، تا ميدانى كه پيش خود مالكيتش را براى خود فرض كرده اند از شرور آنان حفظ نمود.
مسيحيان و ديگر ملل و اقوام بدانند كه قوم يهود با چشمى ديگر به آنان مينگرند، و هرگز با آنان دل دوستى ندارند، و به انتظار فرصت اند كه دمار از روزگار مسيحى و غير مسيحى برآورند و جهان را تبديل به اقيانوسى از خون آنان كنند و به تصرف مايملك همه جهانيان برخيزند!
اينان براساس همين نژادپرستى، معتقدند كه قيامت با همه نعمت هايش ويژه آنان است و ديگر مردم جهان از آخرت آباد نصيب و بهرهاى ندارند.
در صورتى كه صدها دليل طبيعى، عقلى، شرعى، منطقى، معنوى ادعاى آنان را نسبت به برترى نژادشان و نسبت به اين كه قيامت آباد ويژه آنان است باطل و پوچ و ياوه و مزخرف اعلام ميكند.
منبع : پایگاه عرفان