منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
در راه حركت انسان به سوى نماز، اين واقعيت پر بركت الهى، موانعى هست كه لازم است، عاشق نماز، با تمام وجود با اين موانع به مبارزه برخيزد، سستى در مقابل اين موانع، انسان را از فيض با عظمت نماز باز داشته و از رحمت حضرت حق محروم مى كند، قرآن مجيد درباره موانع نماز مى فرمايد:
[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ] «1».
اى اهل ايمان! جز اين نيست كه همه مايعات مست كننده و قمار و بت هايى كه [براى پرستش ] نصب شده وپاره چوب هايى كه به آن تفأل زده مى شود، پليد و از كارهاى شيطان است؛ پس از آن ها دورى كنيد تا رستگار شويد.*
مسلماً شيطان مى خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه [سخت ] اندازد، و از ياد خدا و نماز بازتان دارد؛ آيا شما [از اين امور با همه زيان ها وخطراتى كه دارد] خوددارى خواهيد كرد؟
[قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ* وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ ] «2».
بگو: [اى منافقان!] چه از روى ميل و رغبت يا بى ميلى و اكراه انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نشود؛ زيرا شما گروهى فاسق هستيد.* هيچ چيز آنان را از پذيرفته شدن انفاقشان بازنداشت، مگر آن كه آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند، و نماز را جز با كسالت وسستى به جا نمى آورند، و جز با بى ميلى و ناخشنودى انفاق نمى كنند.
موانع نماز را مى توان در چهار قسمت خلاصه كرد:
1- شراب
2- قمار
3- بت پرستى
4- تظاهر و خودنمايى
1- شراب
مشهور است كه مخترع شراب، شيطان رجيم بود؛ او با اختراع اين ماده فساد كه اهل دل آن را ام الخبائث ناميده اند، به عقل و قلب و روح و ايمان و عمل و ادب و تربيت انسان حمله برد و در اين حمله ناجوانمردانه هم در طول تاريخ موفق بود؛ زيرا آنان كه به اين ماده فساد آلوده شدند، قواى عاقله را از دست دادند و در نتيجه تبديل به حيوانى بى فكر شدند و چون از انديشه در عواقب امور بازماندند، از اثر بى فكرى به انواع گناهان و معاصى آلوده شدند و در آلودگى به معاصى، حركت الهى قلب و روح را از دست داده خود را به هلاكت ابدى دچار كردند!
امتياز انسان بر ساير موجودات عالم به عقل اوست، چون عقل را از دست بدهد، از تمام موجودات بى ارزش تر و پست تر مى گردد.
عقل، حوزه جاذبه تكاليف و مسؤوليت هاى الهى و انسانى است، وقتى جاذبه اين حوزه نورانى از دست برود، خود به خود ظرف وجود و صفحه حيات از تابش نور پر فروغ تكليف و مسؤوليت محروم مى گردد.
كسى كه از نور عقل و تفكر بهره مند است، جز به سوى خير دنيا و آخرت حركتى ندارد؛ عقل محبوب ترين خلق خداست و عاقل كه عقلش را به كار گيرد محبوب ترين بنده الهى است.
در «آثار طبسى» آمده:
بدان كه تفكر، سير انسانى است از مبادى به مقاصد و نظر را همين معنا گفته اند.
و هيچ كس از مرتبه نقصان به مرتبه كمال نتواند رسيد الا به سيرى و به اين سبب اول واجبات تفكر و نظر است.
و بدان كه مبادى سير- كه از آنجا حركت بايد كرد- آفاق و انفس است و سير استدلال است از آيات هر دو، يعنى از حكمت هايى كه در هر ذره از ذرات هر يكى از اين دو كون يافته شود، بر عظمت و كمال مبدع هر دو تا مشاهده نور ابداع او در هر ذره كرده شود «3»:
[سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ ] «4».
به زودى نشانه هاى خود را در كرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا براى آنان روشن شود كه بى ترديد او حق است.
بدان كه هر كه را سخن نه از سر حكمت است آن عين آفت است و هر كه را خاموشى نه از سر فكرت است آن همه شهوت و غفلت است و هر نظر كه نه از سر عبرت است آن همه سهو و زلت است.
قالَ الصادق عليه السلام: تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ «5».
بعثت انبيا و امامت امامان عليهم السلام بنا به فرموده على عليه السلام در خطبه اول «نهج البلاغة» براى حركت فكرى انسان بوده است.
اگر بخواهيد آثار و نتايج و محصولات و ثمرات انديشه و فكر را در طول تاريخ به حساب بياوريد، در هيچ كتاب و كتابخانه اى گنجايش نخواهد داشت.
تمام كتب علمى و تمدن با عظمت انسانى بر اين صفحه خاك و در اين ميدان تابناك نتيجه انديشه انسان در امور مادى و معنوى است.
شما خود فكر كنيد كه شراب اين ماده فساد، چه تيشه اى به ريشه انسانيت- كه عبارت از قوه انديشه اوست مى زند- و چگونه آدمى را از راه راست الهى و صراط مستقيم ربانى به كجى و ضلالت مى برد؟! حركت در راه راست چه سودها و سير در راه ضلالت چه ضررها و خسارت ها براى انسان دارد؟!
بيا اى صبح دولت را طلبكار |
چو صبح اهل دولت صدق پيش آر |
|
به راه راست رو تا مى توان رفت |
كه مى بايد بجاى راستان رفت |
|
مرو كج اين حديث راست بشنو |
كه بر يك جانب افتادست كج رو |
|
كجى را ره نباشد در ميانه |
كه تير راست آيد بر نشانه |
|
الف بر آسمان نون بر زمين است |
زكج تا راست فرق آرى همين است |
|
به است از زلف كج آن قامت راست |
بلى هر كس به قدر راست برپاست «6» |
|
شراب خوارى در روايات
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
شراب خوار با روى سياه، دهان كج، زبان بيرون آمده و با ناله و فريادى سخت از شدت تشنگى وارد قيامت مى شود و از چاهى كه چرك بدن زناكاران در آن است به او مى آشامانند «7»!
امام صادق عليه السلام به يونس بن ظبيان فرمود:
از طرف من كه به مردم لطف و محبت دارم بگو: هر كس يك جرعه شراب بنوشد، خداوند و ملائكه و انبيا و مؤمنان او را لعنت مى كنند، مستى شراب روح ايمان را از كالبد برده و به جايش روح پست و كثيف و لعنت شده قرار مى دهد «8».
پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله در مسئله شراب ده طايفه را لعنت كردند:
غرس كننده مُو، نگهبان آن، فشار دهنده انگور جهت شراب، خورنده، ساقى، حمل كننده، تحويل گيرنده، خريدار، فروشنده و دريافت كننده پول «9».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
از اولين برنامه هايى كه خداوند منع فرمود، عبارت است از بت پرستى، شرابخوارى «10».
و نيز آن حضرت فرموده:
شراب خوارى مبدأ تمام گناهان است «11».
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
شراب منبع تمام آلودگى هاست و شراب خوار، تكذيب كننده قرآن است؛ زيرا اگر قرآن را باور داشت، حرامش را حرام مى دانست «12»!!
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
خداوند به چيزى همانند شرابخوارى معصيت نشده، براى شراب خوار مست، زناى با مادر و دختر و خواهر امرى است عادى؛ زيرا به هنگام مستى، آنان را تشخيص نمى دهد كه چه كسى هستند و نيز براى مشروبخوار ترك نماز برنامه اى است سهل و آسان «13».
شراب بدتر از دزدى و زنا
به اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه داشتند كه شما فرموده ايد: شراب از دزدى و زنا بدتر است؟ فرمود: آرى، زناكار ممكن است گناه ديگرى مرتكب نشود، ولى شراب خوار چون مست شد زنا مى كند، آدم مى كشد و نماز را ترك مى نمايد «14».
در اين روايات ملاحظه كرديد كه يكى از موانع راه نماز، آلوده بودن به شراب است.
دانا نخورد شراب و مستى نكند |
با طبع بلند ميل پستى نكند |
|
خوشبخت كسى بود كه اوقات عزيز |
صرف هوس و هواپرستى نكند «15» |
|
مضرات شراب و شرابخوارى و خسارت هايى كه از اين ناحيه به تاريخ حيات خورده قابل شمردن نيست، همين بس كه در روايات خوانديد كه شراب ريشه همه خبايث و آلودگى ها و گناهان است.
ابليس شبى رفت بالين جوانى |
آراسته با شكل مهيبى سر و بر را |
|
گفتا كه منم مرگ اگر خواهى زنهار |
بايد بگزينى تو يكى زين سه خطر را |
|
يا آن پدر پير خودت را بكشى زار |
يا بشكنى از مادر خود سينه و سر را |
|
يا آن كه بنوشى دو سه جامى تو از اين مى |
تا آن كه بپوشم زهلاك تو نظر را |
|
لرزيد از اين بيم جوان بر خود و جا داشت |
كز ترس فتد لرزه به تن ضيغم نر را |
|
گفتا پدر و مادر من هر دو عزيزند |
هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را |
|
لكن چو به مى دفع شر از خويش توان كرد |
نوشم دو سه جامى و كنم دفع خطر را |
|
نوشيد دو جامى و چو شد خيره زمستى |
هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را |
|
اى كاش شود خشك بن تاك و خداوند |
زين مايه شر حفظ كند نوع بشر را «16» |
|
2- قمار
قمار، عمل پليدى است كه مانند شراب مخترعش شيطان است و از علل كينه و دشمنى بين مردم است.
مالى كه از قمار به دست مى آيد، بر اساس آيات و روايات حرام است و با آن مال هيچ برنامه اى نمى توان داشت و بر به دست آورنده مال واجب است كه آن مال را به صاحبش بازگرداند.
قمار، برنامه كثيفى است كه مايه دشمنى و علت رنجش و كينه توزى است.
قمارباز اگر ببازد دشمن برنده مى شود و اگر ببرد، بازنده دشمن او مى گردد، كم تر مجلسى براى قمار تشكيل مى شود كه در آن نزاع و كينه برنخيزد و چه بسا بازنده مال به خاطر مالى كه با حسرت و اندوه نسبت به باختنش مواجه شده دست به خودكشى بزند. قمارباز موجودى به تمام معنى بى رحم است؛ زيرا مالى كه بايد نفقه زن و فرزند شود و در راه خداى مهربان به انفاق و صدقه و خيرات و مبرات خرج گردد، مفت به يك مفت خوارى مانند خودش مى بازد و زن و فرزند را از نفقه و خويش را از رحمت حضرت حق محروم مى كند.
بعيد نيست كه قمارباز به خاطر باختن مال و به دست آوردن مايه جديد، دست به دزدى، خدعه، مكر و حيله و آدم كشى بزند.
ساختن و نگاه داشتن و خريد و فروش جميع ادوات قمار از نظر مكتب عالى اسلام حرام است.
روايات حرمت قمار، همانند حرمت شراب در كتاب «وسائل الشيعة» قرار دارد، شما مى توانيد به اين منبع ارزنده الهى مراجعه كنيد.
شطرنج در كلام امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فروش شطرنج و خوردن پول آن و نگاه داشتنش كفر و بازى با آن شرك و سلام به بازى دهنده اش گناه و ياد دادن آن به مردم، معصيت بزرگ است.
كسى كه دست به شطرنج مى زند، همانند اين است كه دست در گوشت خوك فرو برده و كسى كه به آن بنگرد، همانند نظر كردن بر عورت مادر است!!
بازى كننده با وسيله قمار و سلام دهنده بر بازيگر و تماشاگر بازى، در گناه مساوى هستند و هر كس به بازى با شطرنج بنشيند براى خود در دوزخ جا تهيه مى كند و در زندگى آن جهان دچار حسرت مى گردد.
از همنشينى با قماربازان بپرهيزيد؛ زيرا اهل آن مجلس محل خشم خدايند و هر ساعت در معرض غضب حقّند، اگر عذاب خدا نازل شود، شما را هم خواهد گرفت «17».
قمار بازان چون به قمار بنشينند، همه حواس آنان متوجه بردن مال و ثروت طرف مقابل است و اين برنامه اكثراً از سر شب تا صبح يا از صبح تا شب به طول مى انجامد و پس از پايان كار قمار، قماربازان با خستگى مفرط و اعصاب كوبيده و فكر از كار افتاده مواجهند و مجبورند براى جبران اين همه رنج و خستگى به خواب روند و مدت ها در بستر غفلت و خواب مرگ به مانند و نماز آنان ضايع گردد.
و چه بدبخت انسانى با اتصال به اين عمل شيطانى دچار رجس روحى و پليدى نفس شود و از طرف ديگر به خاطر ضايع شدن نمازش از بركات و عنايات الهى محروم گردد.
3- بت پرستى
بت پرستى يعنى بريدن از حق و تعلق قلبى و عملى پيداكردن به اشيا يا احوال.
بت هايى كه معمولًا مورد پرستش قرار گرفته اند بر دو دسته اند:
1- بيجان
2- جاندار
جاندار همانند طواغيت و ستمگران تاريخ كه خويش را بر جان و مال ملت ها مالك مى دانستند و گروهى به دنبال اين رشته غرق در پيروى از آنان مى شدند، البته كسى آنان را خالق نمى دانست، بلكه از خالق دست برداشته و خود را مملوك آنان مى كرد و به هر چه آنان امر مى كردند؛ اينان بدون چون و چرا از امر آن پليدان و ستمگران پيروى مى كردند.
اين گونه بت هاى جاندار، هميشه به وسيله پيروانشان به راه كثيف و تحميل اراده خود بر مردم ادامه مى دادند و اگر در ميان ملت ها اين گونه پيروان و مطيعان و به فرموده قرآن بت پرستان را نداشتند، هرگز حكومت و سلطه آنان پايه نداشت و ادامه زندگى ننگين و شيطانى برايشان ميسر نبود.
بت، جاندار يا بى جانش به خودى خود قدرت ندارد؛ فرعون يك نفر بود، نمرود يك شخص بود، معاويه و يزيد، ابوسفيان و ابولهب هر كدام يك نفر بودند، آنچه باعث حكومت و سلطه و جنايت و خيانت آنان شد، بت پرستى بت پرستان بود.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:
لِكُلِ شَى ء آفَةٌ وآفَةُ هَذا الدِين بَنُواميَّة «18».
براى هر چيزى آفتى است و آفت دين اسلام بنى اميه مى باشند.
با توجه به اين واقعيت ببينيد كه بت پرست چه گناه عظيمى را مرتكب مى شود و حمّال چه گناهان عجيب و غريبى در عالم مى شود. امروز شرق و غرب به مثابه همان فرعون و نمرود و ابو سفيان و معاويه و يزيد هستند يعنى بت جاندار.
ما براى قدرت هاى ظالم جهان معنايى جز اين نمى توانيم داشته باشيم؛ قرآن مجيد اينان را ائمه كفر مى داند و امام كفر طاغوت و طاغوت صنم يا بت است و پيرو طاغوت و امام كفر، بت پرست و كثيف ترين موجود روى زمين است!!
بت بى جان همانند خورشيد، ماه، ستاره، درخت، پول، رياست و از همه بدتر هواى نفس و غرائز و شهوات است.
آرى، انسان وقتى دچار بت بيرونى يا درونى شود از حركت فكرى و روحى باز مانده و در تمام عبادات كه باعث سعادت دنيا و آخرت آدمى است به روى انسان بسته مى شود.
اين كه به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بت هاى جاندار و بى جان، يا درونى و بيرونى، آدمى از همه فضايل مخصوصاً عبادت حق و به خصوص نماز باز مى ماند، جاى ترديد نيست.
بت هواى نفس
ولى در ميان اين ها، بت هواى نفس از همه زيانبارتر و خسارت آورتر است و دچار شدن به پرستش هواى نفس و شهوات و غرائز و زيان هاى اين پرستش، مسئله اى است كه عميقاً در خور تحقيق است و كتابى جداگانه مى خواهد؛ زيرا به طور قطع مى توان گفت: منشأ پرستش بت هاى جاندار و بيجان درون خود انسان است.
اين قلب و روح است كه اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقّه و قرآن مجيد و بيانات پيامبران و ائمه و اوليا تزكيه نشود، آدمى دچار بت پرستى مى گردد و اگر تصفيه شود و با تعاليم الهى زنده گردد، آدمى را از اسارت بت هاى درون و برون حفظ كرده و به اوج كمال مى رساند؛ اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان، وجود آدمى در تنگناى پرستش هاى غلط قرار خواهد گرفت و در اين صورت است كه از انسان نبايد توقع نيكى و شرف و فضيلت و انسانيت داشت؛ چگونه مى توان پس از اسارت در بند بت پرستى در مدار عبادت و به خصوص نماز كه رمز حريت و آزادى است قرار گرفت؟!
خوش ترين حال انسان، حال آزادى و حريت از بت هاى درونى و بيرونى است و اين حال به دست نمى آيد، مگر با دنبال كردن خط با عظمت معرفت.
معرفت به اين كه در دار وجود، اصالت از خداست و بقيه موجودات چه غيبى و چه شهودى نمودى بيش نيستند و هيچ كدام اصالت ندارند، چه رسد به اين كه دست وجود خويش را به پرستش سنگ و چوب يا يك ظالم ستمگر يا حيوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس كند!!
معرفت به اين كه در دار حقيقت فقط و فقط حق مطلب خداست و كل موجودات سايه و تجلى اسما و صفات او هستند و حيثيتى مستقل ندارند.
معرفت به اين كه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مى بخشد و اگر نخواهد از هيچ موجودى، اثرى ظاهر نمى شود.
اگر تيغ عالم بجنبد زجاى |
نبرد رگى گر نخواهد خداى |
|
برد كشتى آنجا كه خواهد خداى |
اگر جامه بر تن درد ناخداى |
|
معرفت به اين كه وجود مقدس حضرت او، موجودات و به خصوص جنس انسان را در اين صفحه پهناور هستى، سرخود و عبث رها نكرده، بلكه حكمت بالغه او اقتضا كرده كه هر موجودى براى ظهور آثار وجوديش در چهارچوب شرايط و مقررات خداوندى باشد.
و اين چهارچوب و شرايط در كنار حيات انسان عبارت از كتاب و نبوت و امامت و فقاهت است.
معرفت به اين كه اين دنياى چند روزه بى اعتبار و كم ارزش پايان حيات نيست، بلكه اين زندگى محدود اگر مطابق با روش انبيا و قواعد قرآن و سنت امامان عليهم السلام و فقه فقيهان پايه گذارى شود، مقدمه اى براى پديد آمدن سعادتى ابدى در جهان بعد است كه جهانى جاويدانى و هميشگى است.
معرفت به اين كه عشق و محبت در قلب انسان بايد وقف حريم مقدس او باشد و بقيه محبت ها سايه اى از اين محبت باشد.
معرفت به اين كه مقصود و محبوب و معبود و معشوق يكى است و بايد دل و جان و قلب و روح و نفس و عقل در گرو عشق و محبت او باشد و تمام حركات و اعمال انسان پرتو آن محبت و شعله فروزان آن عشق باشد كه بدون اين عشق، پيداكردن معناى حيات محال و آدم شدن و به انسانيت رسيدن و مقصد اصلى را پيدا كردن امرى غير ممكن است.
جهان يك قطره از درياى عشق است |
فلك يك سبزه از صحراى عشق است |
|
مقام عشق بس عالى فتادست |
اساسش از خلل خالى فتادست |
|
زكار عشق بهتر پيشه اى نيست |
بِهْ از سوداى عشق انديشه اى نيست |
|
اسير عشق آزادى نخواهد |
گر از غم جان دهد شادى نخواهد |
|
زيان و سود عالم سر به سر هيچ |
همين عشق است در عالم دگر هيچ |
|
خطاب عاشقان دور از عتاب است |
نواى عارفان عين صواب است «20» |
|
4- ريا
ريا علامت نفاق است و قرآن و روايات به شدت به رياكاران حمله آورده و آنان را از حريم انسانيت دور مى دانند.
كسى كه آلوده به ريا است بدون شك اگر بيننده اى نباشد، به نماز برنمى خيزد و چون نماز بخواند به فرموده قرآن ظاهرش با كسالت و باطنش محض جلب توجه ديگران است.
آرى، ريا هم چون شراب و قمار و بت پرستى از موانع راه نماز است و به خواست خدا، اين مسئله در ضمن ابواب آينده «مصباح الشريعة» كه يك فصلش مخصوص ريا است، توضيح بيش ترى داده خواهد شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مائده (5): 90- 91.
(2)- توبه (9): 53- 54.
(3)- آثار طبسى: 31.
(4)- فصلت (41): 53.
(5)- «يك لحظه فكر كردن از هفتاد سال عبادت بهتر است» مستدرك الوسائل: 11/ 183، باب 5، حديث 12689.
(6)- صفات العاشقين، هلالى جغتايى.
(7)- التهذيب: 9/ 103، باب الذبائح والأطعمة، حديث 183؛ وسائل الشيعة: 25/ 296، باب 9، حديث 31947.
(8)- الكافى 6/ 399، باب شارب الخمر، حديث 16؛ وسائل الشيعة: 25/ 297، باب 9، حديث 31949.
(9)- الخصال: 2/ 444، حديث 41؛ ثواب الأعمال: 244؛ وسائل الشيعة: 17/ 224، باب 55، حديث 22386.
(10)- الأمالى، شيخ صدوق: 416، المجلس الخامس والستون، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 25/ 304، باب 109، حديث 31965.
(11)- الكافى: 6/ 402، باب أن الخمر رأس كل إثم، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 25/ 315، باب 12، حديث 31992.
(12)- الكافى: 6/ 403، باب أن الخمر رأس كل إثم، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 25/ 315، باب 12، حديث 31993.
(13)- وسائل الشيعة: 25/ 313، باب 12، حديث 31989.
(14)- الكافى: 6/ 403، باب أن الخمر رأس كل إثم، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 25/ 316، باب 12، حديث 31996.
(15)- سنائى. (16)- ايرج ميرزا.
(17)- وسائل الشيعة: 17/ 323، باب 103، حديث 22664؛ بحار الأنوار: 76/ 234، باب 98، حديث 13.
(18)- نهج الحق: 312.
(20)- صفات العاشقين، هلالى جغتايى.
منبع : پایگاه عرفان