
كفايت خداوند در قناعت
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد چهارم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
براى فهم بهتر كفايت خداوند در قناعت، توجه به مقدمه ذيل ضرورى به نظر مىرسد:
اختيار داشتن انسان؛ فطرى است و ما به طور فطرى فاعل مختاريم و از دو جهت با نظام احسن در پيوند كامل قرار داريم.
نخست اين كه ما خود، جزئى از اجزاى اين نظاميم و ديگر آن كه نظام در دست ماست. از جهت نخست كه ما در مجموع نظام قرار گرفتهايم با اين كه در ظرف اختياريم، هيچ چيز حتى مختار بودن در دست ما نيست. اوست كه در هر جا و هر زمان خواست، ما را در اين نظام عملى مىسازد.
از جهت دوّم كه نظام در دست انسان است، انسان مظهر نظام احسن است و دست كم استعداد براى مظهر شدن در قابليت انسان است. پس ما از جهت نسبت به خود يك ناظم هستيم و بايد به اندازه توان در اين نظام به بهترين گونه كار كنيم تا وصف فردى و جمعى نظام احسن در ظرف اختيار نيز بهترين باشد.
نظام احسن در ظرف ظهورى از اين جهت كه ظهور حسن و جمال حق است، احسن است. ولى از جهت مقايسه با كمال ذاتى، عين تعيّن، كاستى، نادارى است.
معصوم در ظرف اختيار- گذشته از تكوين- به لحاظ عصمت از جهت تشريع نيز مظهر اتم نظام احسن است. غير معصوم نيز بايد به اندازه توان، مظهر عصمت معصوم در جهت نظام احسن باشد و در صورت فعليت گناه بايد بداند كه گناه در نظام احسن اختلال ايجاد مىكند. از اين رو برخى از گرفتارىهايى كه به انسان مىرسد به جاى اعتراض به حق و نظام احسن الهى، بايد در اعمال خود تجديد نظر كند.
خداوند مىفرمايد:
وَ مَا بِكُم مّن نّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجَرُونَ* ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مّنكُم بِرَبّهِمْ يُشْرِكُونَ» «1»
و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسيبى [مانند سلبِ نعمت] به شما رسد، ناله و فريادتان را به التماس و زارى به درگاه او بلند مىكنيد.* سپس هنگامى كه آسيب را از شما برطرف كند [بر خلاف انتظار] گروهى از شما به پروردگارشان شرك مىآورند!!
قوت بر كمال قدرت اطلاق مىشود و چون خداوند سبحان مستند همه موجودات و فياض بر همه قابليتها و استعدادهاست. پس او عطا كننده به هر چيزى است كه نيازمند به كمال قدرت او باشد. سپس يك قانون كلى كه نتيجه اعمال صالح توأم با ايمان است از هر كسى به هر صورت تحقق يابد، حيات طيب نصيب او مىشود.
حضرت حق مىفرمايد:
مَنْ عَمِلَ صلِحًا مّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُحَيَوةً طَيّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» «2»
از مرد و زن، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزهاى زنده مىداريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مىدادهاند، مىدهيم.
مولود عمل صالح و ايمان در اين جهان زندگى روشن و پاكيزهاى است. يعنى پديد آمدن جامعهاى كه در آن آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، قناعت، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى خواهد بود.
حيات طيبه
مفسران در معنى حيات طيبه تفسيرهاى گوناگون آوردهاند: از آن جمله روزى حلال، قناعت، رزق مستمر، عبادت همراه با روزى حلال، توفيق اطاعت فرمان خدا و ...
پس حيات طيبه مفهومش گسترده است كه همه مربوط به دنياست و جزاى احسن آن مربوط به آخرت است.
حضرت على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
كَفى بِالْقناعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعمياً وَ سُئِلَ عليه السلام عَنْ قَولِهِ تَعالى:
فَلَنُحْييَّنَهُ حَياةً طَيِّبَةً
فَقالَ: هِىَ الْقَناعَةُ. «3»
انسان را پادشاهى با گنج قناعت، و نعمت با حسن خلق كافى است. حضرت را از قول خداوند عزَّوجلّ: «بنده شايسته را حيات پاكيزه دهيم» پرسيدند، فرمود: حيات پاكيزه قناعت است.
اين تفسير محدود ساختن حيات طيبه به قناعت نمىباشد، بلكه بيان مصداق است، ولى مصداق روشنتر است، چرا كه اگر تمام دنيا را به انسان بدهند ولى روح قناعت را از او بگيرند هميشه در آزار و رنج و نگرانى به سر مىبرد و به عكس اگر انسان روح قناعت داشته باشد، و از حرص و طمع بركنار گردد، هميشه آسوده خاطر و خوش است.
در جاى ديگر مىفرمايد:
اگر خداوند پاك به وقت بعثت انبياى خود مىخواست درِ گنجهاى طلا و معادن زر ناب، و باغهاى سرسبز را به روى آنان باز كند و پرندگان آسمان، و جانوران زمين را همراه آنان نمايد انجام مىداد. ولى در اين صورت جايى براى امتحان باقى نمىماند و اجر و پاداش بىمورد مىشد و اخبار آسمانى از بين مىرفت و براى قبول كنندگان دعوت انبياء، ثواب مبتلايان به رنج و سختى واجب نمىگشت ...
ولى خداوند پاك پيامبرانش را در تصميمهايشان نيرومند و از نظر برنامههاى ظاهرى ضعيف قرار داد با قناعتى كه از بىنيازى چشمها را پر مىكرد و تهيدستى كه ديدهها و گوشها را از آن مملو مىساخت. «4» مردى به امام صادق عليه السلام از حال روزگار شكايت كرد كه طلب روزى مىكند و به دست مىآورد، امّا قانع نمىشود و نفسش بيشتر از آن از او مىطلبد.
عرض كرد: مرا چيزى بياموز كه مرا سود بخشد؟
حضرت فرمود:
اگر آن اندازه كه كفايتت مىكند تو را بىنياز سازد، كمترين چيز دنيا بىنيازت مىسازد و اگر آنچه را تو را بس مىكند بىنيازت نسازد، همه دنيا هم تو را بىنياز نمىگرداند. «5» از پندهاى امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام اين بود كه:
لامالَ أَذْهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ. «6»
هيچ ثروتى فقرزداتر از خرسندى به قوت نيست و هر كه به حاجت زندگى بسنده كند، به زودى به آسايش دست يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست آورد.
حضرت رضا عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه قناعت چيست؟ فرمود:
قناعت، باعث خويشتندارى و ارجمندى و آسوده شدن از زحمت فزون خواهى و بندگى در برابر دنيا پرستان است. و راه قناعت را جز دو كس نپيمايد: يا عبادت پيشهاى كه خواهان مزد آخرت است، يا بزرگوارى كه از مردمان فرومايه دورى كند. «7»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نحل (16): 53- 54.
(2)- نحل (16): 97.
(3)- نهج البلاغه: حكمت 229.
(4)- نهج البلاغه: خطبه 234، خطبه قاصعه.
(5)- الكافى: 2/ 138، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 21/ 531، باب 15، حديث 27775.
(6)- بحار الأنوار: 74/ 240، باب 9، حديث 1؛ الكافى: 8/ 19، حديث 4.
(7)- بحار الأنوار: 75/ 349، باب 26، حديث 6؛ كشف الغمة: 2/ 307.