با وجودی که خدای متعال رحمتش وسیع و گسترده است، طوری که شامل تمام انسان ها و تمام موجودات می شود اما گروهی از انسان ها به جای شکر و سپاس در برابر نعمت های الهی با انجام گناهانی که مرتکب می شوند، خود را از دایره رحمت خداوند دور می کنند.
رحمت معنای بسیار وسیع و گسترده ای دارد كه تمام مواهب جهان را شامل می شود، گاه جنبه معنوی دارد، و گاه جنبه مادی، به همین دلیل گاه كه انسان تمام درهای ظاهری را به روی خود بسته می بیند احساس می كند رحمت الهی به قلب و جان او روان است، لذا شاد و خرسند است، آرام و مطمئن، هر چند در تنگنای زندان گرفتار باشد و به دلیل آن كه رحمت خدا مفهوم وسیعی دارد و دنیا و آخرت را در بر می گیرد، در قرآن كریم به معانی زیادی اطلاق شده است، گاه بر مسأله هدایت، گاه نجات از چنگال دشمن، گاه باران پربركت، گاه به نعمت های دیگر مثل نعمت نور، و در بسیاری موارد به بهشت و مواهب خدا در قیامت نیز اطلاق شده است.
اما با همه وسعت این رحمت بی منتها سوال این است که آیا هستند افرادی که مورد لطف و رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
طبق آیات و روایات دسته ای از انسان ها مورد لطف خداوند قرار نمی گیرند:
رحمت خدا مفهوم وسیعی دارد و دنیا و آخرت را در بر می گیرد، در قرآن كریم به معانی زیادی اطلاق شده است، گاه بر مسأله هدایت، گاه نجات از چنگال دشمن، گاه باران پربركت، گاه به نعمت های دیگر مثل نعمت نور، و در بسیاری موارد به بهشت و مواهب خدا در قیامت نیز اطلاق شده است
البته خدای متعال رحمتش وسیع و گسترده است، به گونه ای که شامل تمام انسان ها و تمام موجودات می شود: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ء»؛[1] رحمتم همه چیز را فراگرفته است. اما گروهی از انسان ها به جای شکر و سپاس در برابر نعمت های الهی با انجام گناهانی که مرتکب می شوند، خود را از دایره رحمت خداوند دور می کنند. دوری از رحمت حق دارای مراتب است؛ یعنی به شدت گناهی که از انسان سر می زند بستگی دارد. هرچه گناه بیشتر و سنگین تر باشد، دوری از لطف و رحمت حق بیشتر خواهد بود. البته خداوند راه های بسیاری را پیش پای انسان نهاده تا توبه کند و به دامن لطف و رحمت الهی بازگردد، با این وجود برخی انسان ها رفتارهایی را پیش رو می گیرند که نتیجه اش محروم شدن از این رحمت گسترد الهی است.
از جمله افرادی که از لطف و رحمت حق محروم اند عبارت اند از:
١ـ کافران: افرادی که با دیدن آیات روشن الاهی، و روشن شدن حق، باز هم دست از لجاجت بر نمی دارند و آیات الهی را انکار می کنند، اینان به تصریح قرآن کریم مورد لطف و رحمت خدا قرار نمی گیرند: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلا»؛[2] کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دیگر بار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید، و آنها را به راه (راست) هدایت نخواهد کرد.
«إِنَّ الَّذینَ لا یُوْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛ [3] به یقین، کسانى که به آیات الهى ایمان نمى آورند، خدا آنها را هدایت نمى کند و براى آنان عذاب دردناکى است.
٢ـ مشرکان: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً»؛[4] خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد! و پایین تر از آن را براى هر کس (بخواهد و شایسته بداند) مى بخشد. و آن کسى که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است.
٣ـ منافقان: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیم»؛[5] خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده جاودانه در آن خواهند ماند- همان براى آنها کافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى براى آنها است.
٤ـ مستکبران: «وَ أَمَّا الَّذینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلیماً»؛[6] و آنها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند، مجازات دردناکى خواهد کرد.
٥ـ مرتدان: «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛[7] چگونه خداوند جمعیّتى را هدایت مى کند که بعد از ایمان و گواهى به حقّانیّت رسول و آمدن نشانه هاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیّت ستم کاران را هدایت نخواهد کرد.
در این آیه سخن از کسانى است که اسلام را پذیرفته و سپس از آن برگشته اند که در اصطلاح «مرتد» نامیده مى شوند.
چرا خداوند آنها را هدایت نمى کند؟ دلیل هدایت نکردن مرتد نیز روشن است؛ چرا که آنها پیامبر را با نشانه هاى روشن شناخته اند و به رسالت او گواهى داده اند، بنابر این در بازگشت و عدول از اسلام در واقع ظالم و ستمگرند و کسى که آگاهانه ظلم و ستم مى کند لایق هدایت الهى نیست، او زمینه هاى هدایت را در وجود خود از میان برده است.[8]
٦ـ متکبران: «قیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرینَ»؛[9] به آنان گفته مى شود: از درهاى جهنّم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید چه بد جایگاهى است جایگاه متکبّران.
«... عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالا لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْرٍ».[10] زراره از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) نقل می کند کسی که در قلبش به اندازه ذره ای تکبر باشد، وارد بهشت نخواهد شد.
دوری از رحمت حق دارای مراتب است؛ یعنی به شدت گناهی که از انسان سر می زند بستگی دارد. هرچه گناه بیشتر و سنگین تر باشد، دوری از لطف و رحمت حق بیشتر خواهد بود
٧ـ ظالمان و ستم گران: «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً »؛[11] کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند، در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با این که مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!)، گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان ] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»؛[12] اگر خدا مى خواست همه را یک امت کرده بود. ولى او هر کس را که بخواهد به رحمت خویش درآورد، و ستم کاران را هیچ دوست و یاورى نیست.
خلاصه سخن اینکه:
با وجودی که خدای متعال رحمتش وسیع و گسترده است، طوری که شامل تمام انسان ها و تمام موجودات می شود اما گروهی از انسان ها به جای شکر و سپاس در برابر نعمت های الهی با انجام گناهانی که مرتکب می شوند، خود را از دایره رحمت خداوند دور می کنند.
[1]. اعراف، 156.
[2]. نساء، 137.
[3]. نحل، 104.
[4]. نساء، 48.
[5]. توبه، 68.
[6]. نساء، 173.
[7]. آل عمران، 86.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 648
[9]. زمر، 72.
[10]. کافی، ج 2، ص 310
[11]. نساء، 97.
[12]. شوری، 8.
منبع : اسلام کوئست