لطفا منتظر باشید

حکایت اثر شوم خودپسندى‏

  • تاریخ انتشار:   19 دى 1391
  • تعداد بازدید:   746

مردى در بنى‏اسرائيل چهل سال كارش دزدى بود. روزى عيسى با عابدى از عبّاد بنى‏اسرائيل كه از ياران و ملازمان بود بر او گذشت در حالى كه عابد پشت‏سر عيسى در حركت بود، دزد پيش خود گفت: اين پيامبر خداست و در كنار او يكى از حواريين است، اگر من هم با آنان حركت كنم نفر سوم آنها خواهم شد، پس به دنبال آنان به راه افتاد، مى‏خواست به دوست عيسى نزديك شود؛ امّا سخت خودش را خوار شمرد و گفت: من كجا و او كجا. آن حوارى با مشاهده آن مرد با خود گفت: شخصيّتى مثل من نبايد با او در حركت باشد پس او را عقب انداخت و خود در كنار عيسى قرار گرفت. مرد دزد در حركتش تنها شد، خداوند به عيسى وحى كرد: به هر دو نفر اينان بگو اعمال خود را از سر بگيرند، امّا حوارى به خاطر عجبى كه كرد، اعمالش حبط شد و اما ديگرى را به خاطر خوار شمردن نفسش بخشيدم. عيسى اين واقعه را به هر دو گفت و دزد را با خود همراه كرد. او نيز با جبران گذشته خود، از اصحاب و ياران عيسى شد .

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه