
زكات و انفاق در قرآن
- تاریخ انتشار: 24 دى 1391
- تعداد بازدید: 1310
منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد ششم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
بافت يك جامعه جداى از مشكلات و گرفتارىها و سختىها و رنجها و مصائب نيست كه حل قسمت عمدهاى از اين مشكلات با انفاق و صدقه و زكات است و اگر اهل اسلام بخواهند، نسبت به مصائب و دردهاى مسلمانان بىتفاوت باشند، بار سنگين مصائب ضربههاى جبرانناپذير به مردم وارد مىكند و بدون شك گناه فروريختن بناى يك خانواده و دست و پا زدن در رنج و مشكل عدهاى ضعيف، به گردن كسانى است كه توان علاج داشتند و به معالجه برنخاستند!!
حكمت خدا چنين اقتضا كرده كه مردم از لحاظ درجه با هم دگرگون باشند. مثلًا در ثروت و فقر مختلفاند و بايد جمعى در سايه جمعى دگر نان بخورند و براى آنان كار كنند.
بر مبناى يك چنين نظام اجتماعى است كه كارها صورت گرفته، جنبشها رو به تزايد مىنهد و براى به دست آوردن تكامل و راحتى رقابتها صورت مىگيرد.
شرط اين تزايد و تكامل اين است كه مردمان از بخل و امساك بپرهيزند، چه بخلى كه در سرشت آدميان نهفته، از اين تفاوتى كه در ميان استعداد و يافتههاى آنان است، يك نوع بيمارى حادى به وجود مىآورد كه ثروتمندان در اشتغال به ثروت و اندوختههاى خود غافل از حال مستمندان مىشوند.
ثروت و بخل در قرآن
در آيات شريفه سوره تكاثر مىخوانيم:
كثرت مال و خويشاوند شما را سخت به غفلت فرو برد، تا جايى كه به بازديد گورها رفتيد، آه، چه فكر باطلى و شما به زودى به آن پى خواهيد برد، راستى اگر به طور يقين مىدانستيد، دوزخ را به عيان مشاهده مىكرديد و سپس به ديده قطع آن را مىنگريستيد، آن گاه از نعمتهاى خدا بر شما سؤال مىشود!!
فقير از مشاهده ثروت كلان به دست ثروتمندان بخيل، چنان در سينه خود احساس تنگى مىكند كه براى نجات از آن به جستجوى راهى مىپردازد.
اما چون اين راه را نيافت، درد در سينهاش مىپيچد و روزى بر اثر انفجار اين عقده، آتشى بر جان ثروتمند خواهد افروخت.
اين بيمارى در بعضى از ملتها سبب شد كه عدهاى نداى الغاى مالكيت فردى ساز كنند و در نتيجه رشته اجتماع گسيخت و تعادلش را از دست داد و كار به الحاد و انكار اديان نيز كشانده شد و در اين راه ميليونها نفوس بشر در خون خود غلتيدند!!
تمام اينها جز سستى در اداى حقوق مستمندان و سودجويى از آنان در راه تأمين منافع شخصى سبب ديگرى نداشت.
اسلام در اولين مراحل دعوت خود، براى آن كه دلها بهتر آمادگى درك قوانينش را پيدا كنند، زيان تضييع حقوق مستمندان را سنجيد، چنان كه زيان الغاى مالكيت فردى را نيز محاسبه نمود.
آن گاه مالكيت فردى را تثبيت نموده و در حالى كه اين ناموس جهان را به مجراى طبيعى خود باقى گذاشت راههايى هم براى پيشگيرى از مفاسد بحران اقتصادى پيشنهاد كرد.
راههاييكه به زورگويى ارباب زر و سيم بر طبقه فقير خاتمه مىداد، اسلام با اين روش هم قوانين جارى را محفوظ نگاه داشت و هم اصول اجتماعات و حقوق فردى را رعايت كرد و هم از فتنه بحران كمونيستى ممانعت بعمل آورد.
پس اسلام حد ميانهاى بين افراط و تفريط در اين باب اتخاذ نموده همانسان كه رفتارش در تمام قوانين اين چنين است.
قرآن اعلام داشت كه مال در دست ثروتمند، چيزى جز امانت خدا نيست كه او را به حفظ و اداره و توزيع در راههاى خوب و مفيد موظف گردانيده.
قرآن وحدت ملى را به مردم گوشزد كرد كه شامل همكارى و هم پايندگى بوده و اين كه اگر مال بدست برخى افتد، باز بايد طورى باشد كه به تمام اجتماع نيرو و ايستادگى ببخشايد.
قرآن با بخل و امساك كه مانع دلسوزى و كمك بر ضعيفان ومستمندان است مبارزه كرد و بخل را از مهمترين آفاتى دانست كه اجتماع انسانى را متضرّر و زندگى ملتها و برنامههاى عمرانى آنان را درهم مىپاشد!!
بخل مانع اظهار همدردى و تعاون است و نهال كينه كشت مىكند و از آن در نفوس توده مردم، انقلابى پديد مىآيد كه همه جا را به ويرانى مىكشد.
قرآن مجيد ثروتمندان را به خاطر تقصير در اداى حق فقير تهديد مىكند و اين كه چرا نيازمندىهاى او را به نفع منافع شخصى خود تصاحب مىكنند، در جايى مىگويد:
نفرين فقرا بر صاحبان ثروت!
در قرآن مجيد آمده:
از ربا دست بكشيد، اگر دست برنداريد به جنگ با خدا و رسول برخاستهايد «1».
اين جنگى كه خدا در آيه شريفه بيان داشته و نفرينى كه از جانب فقرا بر جان اغنيا مىنشيند و تفسير ورطههاى بدى، همه و همه را واگذار مىكنيم به آنچه كه اكنون در ميان ملل متمدن از جنگ طبقاتى برپاست و اين همه حوادث و دشوارىهايى كه خود از هر ناطق زيردستى گوياترند.
قرآن، عواطف و وجدان انسانى را در اين باره برانگيخته و پاداش و زندگى خوشى هم در برابر آن وعده داده است.
براى بدست آمدن اين موضوع كه مستمند و بيچاره چه اندازه در اسلام مورد عنايت قرار گرفته، كافى است كه بدانيد نامشان تقريباً در تمام سورههاى قرآن ذكر گرديده و بر دستگيريشان تشويق و امر مؤكد شده است.
ثروتمندان، اگر به وظائف اسلامى خود عمل كنند، بسيارى از مشكلات اجتماعى حل مىشود و خود آنان در دنيا و آخرت از كارشان بهره كافى خواهند برد، اما اگر به وظيفه الهى و انسانى خود عمل نكنند، ضعيفان در رنج و مصيبت مانده و خود آنان از قهر الهى در دنيا و آخرت در امان نخواهند ماند.
پی نوشت:
______________________________
(1)- بقره (2): 278- 279.