
حج از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام
- تاریخ انتشار: 17 بهمن 1391
- تعداد بازدید: 420
منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد هفتم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
در پايان خطبه اول «نهج البلاغة»، حضرت مولى الموحدين، امام العارفين، اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
شما را به حج خانهاش كه آن را قبله مردم قرار داده مكلف كرده، تا چون جانداران كه با حرص و ولع به چشمه زلال وارد مىشوند، در حال تسليم، به آن جايگاه درآييد و كبوتروار به آن حرم امن پناهنده شويد، حكمت الهى اقتضا دارد كه بندگانش آزادانه در برابر عظمت ربوبىاش، در آن جايگاه مقدس سر فرود آرند، شنوندگانى از بندگانش را انتخاب كرد تا دعوت او را پاسخ گويند و مشيت حضرتش را تسليم گردند.
اين عباد بهرهور از گوش شنوا، به آن حريم مقدس مىروند و در آن جايگاه قدس كه انبياى عظام الهى وظيفه بندگى به جاى آوردند، رو به معبود قرار گرفته و خود را شبيه فرشتگان طواف كننده به دور عرش مىنمايند، در آن تجارتگاه الهى سودها برده و به وعدهگاه عفو و احسان حق روى مىآوردند.
خداوند سبحان، كعبه و وظايفش را شعار جاودانى براى اسلام و جايگاه امن براى پناهندگانش قرار داده، در آن معبد عظيم اعمالى را واجب و اداى حق آن حرم مقدس را بر بندگانش لازم و ورود به آن معبد و ديدارش را به كسانى كه توانايى دارند حكم نموده است «1».
عظمت كعبه
شارح «ترجمه و تفسير نهج البلاغة» در توضيح فرامين امام عاشقان مىفرمايد «2»:
حج خانه خدا و اعمالى كه بايستى در آن مقدسترين معبد الهى انجام بگيرد، به قدرى در سازندگى فرد و اجتماع مؤثر است كه قابل توصيف با قضاياى معمولى نيست، به طورى كه مىتوان گفت:
اگر انسانى به آن عمل سازنده توفيق يابد و با اين حال دگرگونى در وضع او موجود نيايد و به مسير تكامل وارد نگردد، حتماً يا به حكمت آنچه كه ديده و عمل كرده است، آگاهى نداشته و يا نيروى غرايز حيوانى و خودخواهى او به قدرى مقاومت داشته است كه اگر خود حق و حقيقت را هم مىديد و در جاذبه آن قرار مىگرفت، پا به فرار مىگذاشت و كمترين نتيجهاى را از آن مشاهده نكرده و قرار گرفتن در جاذبه حق و حقيقت را بدست نمىآورد.
براى توضيح مقدارى از عظمت حج بيت اللّه، اين عمل دگرگونكننده مطالبى را مطرح مىكنيم:
كعبه، اولين معبد الهى
1- مسلم است كه در همه جوامع و همه دورانها، مخصوصاً در آن جمعيتهايى كه پيامبران و خداشناسان وجود داشتهاند، جايگاه مخصوصى براى عبادت و تفكرات معنوى ساخته شده است.
اين معابد در حقيقت رصدگاههايى براى نظاره به بىنهايت و ايجاد رابطه ميان بىنهايت بزرگ «خدا» و بىنهايت كوچك «انسان» مىباشند.
در اين رصدگاههاست كه آدميان بدون واسطه با خويشتن روبرو مىشوند و با امواج مقدس وجدان خويش، با خدا به راز و نياز مىپردازند.
در هيچ يك از جايگاهها و مسكنهايى كه بشر با دست خود مىسازد مصالح ساختمانى از آنچه كه هستند، تغييرى پيدا نمىكنند، مگر مصالح ساختمان معابد كه با آجر بالا مىرود و مبدل به روح و جان شفاف مىشود و انوار الهى را در دلها منعكس مىسازد.
اين معابد مانند چشمهسارهايى زلال، در ميان سنگلاخها و دشتهاى سوزان زندگى حيوانى آدميان قرار گرفته است، انسانها با شستشو در اين چشمهسارها طراوت و شادابى روح را در مىيابند.
بيت اللّه الحرام كه كعبه و مكه نيز ناميده شده است، اولين معبد جهانى است كه براى همه مردم با دست ابراهيم خليل عليه السلام ساخته شده است.
دومين خانه جهانى كه به عنوان معبد عمومى بنا شده است، مسجد الأقصى است كه به وسيله حضرت سليمان در سال 1005 پيش از ميلاد پس از قرنها از تاريخ بناى كعبه ساخته شده است.
البته پيش از كعبه و مسجد الأقصى معابد زيادى وجود داشته است؛ زيرا به گفته بعضى از انسانشناسان:
تاريخ معابد مساوى تاريخ انسانهاست، خصوصيت اين دو معبد به جهت عمومى بودن و خالى بودن از رنگ و شكل محلى و خصوصيات نژادى و غيره است.
روايتى از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اين كه كعبه اولين معبد الهى است آمده است كه:
مردى از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: آيا اولين خانه خدا كعبه بوده است؟ آن حضرت فرمودند: نه، پيش از كعبه خانههايى براى عبادت ساخته شده است ولى كعبه اولين خانه مبارك و وسيله هدايت و رحمت و بركت است و اولين كسى كه آن را بنا نموده است ابراهيم خليل بوده، سپس جرهم از قبيله عرب آن را تجديد بنا كرد و بار ديگر منهدم شد و عمالقه آن را تجديد كردند.
جايگاه جغرافيايى كعبه
2- كعبه در جايگاهى بنا شده است كه هيچگونه وسيله تفريح و مناظر طبيعى خوشايندى ندارد، سنگلاخى در ميان اقيانوسى از ريگزارها و ديدگاههاى خشن كه مجالى به انديشههاى گسترده و عميق و فوق ضرورتهاى زندگى معمولى نمىدهد.
حكمت بالغهايست كه كعبه را در اين جايگاه خسته كننده قرار داده است كه انسانها از محيطهاى زيبا و خوش آب و هواى بهشتى روى به آن بياورند و هدفى جز چشيدن طعم تكليف نداشته باشند.
در حج خانه خدا هيچ يك از عوامل طبيعى و نفسانى و اجتماعى دخالتى در انجام تكليف ندارد، بلكه در آن تكاپو، انسان است و خدايش كه رويارويش قرار گرفته است.
همين نكته را اگر انسان در اين سفر ملكوتى بفهمد، به جايى مىرسد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده، در آن صورت است كه تمام وجود انسان فرياد دوست دوست خواهد زد.
من از سر همه عالم گذشتم الا دوست |
نعيم دنيى و عقبى تو را و ما را دوست |
|
مراد هر دو جهان مىكنند بر ما عرض |
دل از ميان همه مىكند تمنا دوست |
|
رسد به مرتبهاى اتحاد ما با او |
كه هيچ فرق نماند ميان ما با دوست |
|
طواف كعبه دل كن كه هست خانه او |
نه هر كجا كه كنى فرض باشد آنجا دوست «3» |
|
وحدت و يگانگى در حج
3- شگفتانگيزترين حكمتى كه در حج بيت اللّه وجود دارد احساس وحدت و يگانگى است كه در حد اعلاى مفهوم انسانيت به وجود مىآيد.
عالم و جاهل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، سياه و سپيد، كسى كه عالىترين مقام جامعه خويش را داشته باشد و كسى كه گمنامترين فرد جامعه خود باشد، همه و همه با دو قطعه لباس سفيد با جدىترين قيافه حيات مىجوشند و مىخروشند و مىروند و مىنشينند.
تضادها و تنوعاتى كه انسانها را از يكديگر جدا كرده- هر يك را مانند گرگى در برابر ديگرى قرار داده، آنان را به جنگ و پيكار در كارزارهاى رنگارنگ وادار كرده است- مبدل به هماهنگى و وحدتى مىگردد كه تنها در شعر و سخنان مبلغان آرمان اعلاى انسانى ديده مىشود.
اين احساس است كه اگر ادامه يابد و مربيان جوامع آن را به طور جدى در تعليم و تربيتها اجرا كنند، دردهاى بشرى را كه هر روز با كيفيت ديگرى به سراغ افراد و جوامع مىآيد مداوا خواهد كرد.
كعبه، مظهر خداخواهى
4- در اين عمل كه فوقالعاده سازنده است، خودخواهى، آن عامل درنده آدمى با ضربه قاطعى از پاى در مىآيد و فضاى درون را براى خداخواهى خالى مىكند.
به راستى انسان آگاه در اعمال گوناگون حج، بارها تجرد روح و فوق طبيعى بودن آن را به خوبى احساس مىكند.
روح در اين عمل با بازكردن زنجيرهاى سنگين محيط و اجتماع و خواستههاى طبيعى خويش، به قدرت پرواز خود در بيكرانهها آگاه مىشود و حيات خود را در افق بسيار والايى كه هدف اساسى خود را در سطوح مختلفش جاى داده است مشاهده مىكند.
در آن حريم مقدس به درك اين مسئله مىرسند كه هيچ چيز در اين عالم استقلال ندارد و قابل تكيه زدن نيست و به اين حقيقت واقف مىگردند كه خلأ روح جز با عشق و محبت و اطاعت از جناب او پر نمىشود و به اين واقعيت آگاه مىگردند كه هر چه هست اوست و ما سواى او جز سايهاى بيش نيست و تنها سكوى پرواز و مايه ارزش براى انسان نقطه اتصال به جناب اوست.
به گفته نكتهپرداز شيرين سخن هماى شيرازى:
آنان كه خيمه بر سر كوى فنا زنند |
از جام نيستى مى هستى فزا زنند |
|
نى بيم از فنا و نه خرسند از بقا |
يك باره بر بقا و فنا پشت پا زنند |
|
مرغان آشيانه قدسند و عاقبت |
زين آشيانه خيمه بر آشنا زنند |
|
با صد هزار قدس ملايك برابر است |
اين قوم يك نفس كه به ياد خدا زنند |
|
اين قوم را مبين به حقارت كه اين گروه |
خاك رهند و پا به سر كيميا زنند |
|
از تيغ عشق دوست هما گر شوى شهيد |
حوران خلد روح تو را مرحبا زنند |
|
كعبه و تعامل بين مردم
5- در آن اجتماع الهى، افراد اجتماعات گوناگون از همه نقاط دنيا به خوبى مىتوانند از دردها و ناگوارىهاى خويشتن اطلاع پيدا كنند.
از حوادث و رويدادهاى ساليانه خود يكديگر را آگاه سازند، از امتيازات و احتياجات يكديگر با خبر گردند، درباره آينده خويش بينديشند و راههاى گوناگون تكامل و جلوگيرى از سقوط را در ميان بگذارند و ارتباطات خود را تا حد ارتباطات اعضاى يك خانواده بالا ببرند.
كعبه و اعمال حج
6- هر يك از اعمال متنوع حج، عامل مستقلى براى بارور ساختن بعدى از ابعاد شخصيت آدمى است كه مجموعاً در چند روز محدود، حيوانى را مبدل به يك انسان مىسازند و انسان را به يك موجود الهى مبدل مىكنند.
دو قطعه پارچه سپيد به نام لباس احرام، عاريتى بودن لباسهاى فاخر و رنگارنگ معمولى را براى انسان قابل درك مىسازد، همين دو قطعه پارچه سفيد به خوبى مىتواند اثبات كند كه حيات را نبايد قربانى وسيله حيات نمود.
آدمى با جمله: «لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ.» مىتواند عقدههاى حقارتى را كه يك عمر روان او را مختل نموده است، دريابد و مرتفع سازد و ارزش و عظمت موجوديت خود را لمس كند؛ زيرا او با اين لبيك پاسخى به دعوت الهى به سوى خود مىدهد.
با اين ذكر روحانى سازنده وابستگى خود را به خداوند اعلا كه او را به سوى خود خوانده است درك مىكند.
پس اين بىنهايت كوچك شايستگى تماس با آن بىنهايت بزرگ را داراست كه اين صدا را در گوش او طنينانداز كرده است كه:
بازآ بازآ هر آن كه هستى بازآ
آدمى، با طواف خانه خدا كه ظاهراً چيزى بيش از چند سنگ روى هم نهاده نيست، مىتواند شفافيت در و ديوار عالم طبيعت را كه پردههاى كميت و كيفيت روى آن را پوشانده است دريابد و بداند كه همين سنگها در مقابل روح سبكرو و بلند پرواز آدمى، تيرگى و سختى خود را كنار مىگذارد و به شكل رصدگاهى براى نظاره و انجذاب به بارگاه ربوبى برمىآيد.
دو ركعت نماز مقام ابراهيم بزرگترين حقيقتى را كه تعليم مىدهد، اينست كه معبدى كه در روى زمين بنا مىشود و جايگاهى كه كاملترين مردم در آنجا مىايستند و با خداى خود رابطه برقرار مىكند، براى همگان يكسان است.
چه حكمت والايى در سعى و تكاپو ميان صفا و مروه وجود دارد كه قابل توصيف نيست، اين حكمت مىگويد:
اگر انسانى بكوش، حركت كن، راكد و جامد مباش، عنصر پايدار روح آدمى كوشش و تكاپوست.
[يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ] «4».
اى انسان! يقيناً تو با كوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حركتى، پس او را [در حالى كه مقام فرمانروايى مطلق و حكومت بر همه چيز ويژه اوست و هيچ حكومتى در برابرش وجود ندارد،] ديدار مىكنى.
بدين ترتيب هر يك از اعمال حج يكى از عناصر سازنده آدميان را بارور و تقويت مىنمايد و به فعليت مىرساند.
در هر صورت تمام اعمال عبادى و ترك همه معاصى مىخواهند بگويند: اى انسان! راه تو به سوى رسيدن به مقام قرب باز است و اگر اين صراط مستقيم الهى را طى نكنى بدون شك بجايى نخواهى رسيد و همه استعدادهاى الهى تو به صورت قوه باقى خواهد ماند و بدون عبادت، از وجود تو جز حيوانى پست در دنيا و جز عنصرى مستحق عذاب در آخرت نخواهد ماند.
به قول عارف معارف عماد فقيه:
بر سر كوى تو جز بىسر و پا نتوان بود |
پاى در بند تو در بند ريا نتوان بود |
|
پيش ما جان عزيز ار چه گرامى است ولى |
زو توان بود جدا وز تو جدا نتوان بود |
|
همه عالم به جمال تو گواهى دادند |
منكر قدرت بىچون خدا نتوان بود |
|
دست و پايى نزنم بر سرم ار تيغ زنى |
غرقه در بحر قضا جز به رضا نتوان بود |
|
دلم از هجر تو جوياى فنا گشت آرى |
بىوصال تو طلبكار بقا نتوان بود |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نهج البلاغة: خطبه اول؛ وسائل الشيعة: 11/ 15، باب 1، حديث 14127؛ بحار الأنوار: 96/ 15، باب 2، حديث 53.
(2)- ترجمه و تفسير نهج البلاغة: 2/ 224.
(3)- عماد فقيه.
(4)- انشقاق (84): 6.