منابع مقاله:
کتاب : تفسير حكيم جلد ششم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
در توضيح مربوط به نزول كتاب و محتويات آن، و كاربردى كه در زندگى انسان دارد در آياتى كه سخن از قرآن مجيد در ميان داشت مباحث عقلى و علمى بسيار مفيدى مطرح شد، و تا اندازهاى به جوانب وحى و آثار پربارش در تأمين خير دنيا و آخرت اشاره رفت، و در حدى كه لازم مينمود مسئله به طور تفصيل بيان گشت.
در اين قسمت به گوشهاى از منافع وحى در حيات و زندگى انسان اشاره ميكنم:
قرآن انسان را به نور هدايت ميآرايد، تا از بركت آن بتواند ظلمتها را از خيمه حيات فرارى دهد، و براى تحقق هر خيرى مستعد گردد، و با كمال همت هر شرى را از عرصه زندگى بزدايد، و در سايه هدايت الهى تبديل به منبعى از فضائل، و خزينهاى از ارزشها گردد، و همه فضاى حيات خود را آماده جذب فيوضات الهيه و كرامات ربانيه، و نسيمهاى رحمت ربانيه نمايد.
يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ: «1»
كسى كه با قرآن مجيد هماهنگ شود، و در حد استطاعت به قرآن مجيد عمل نمايد، به تدريج زنگ آلودگيها از باطنش پاك ميشود، و نور عشق به حضرت حق و قيامت و انبياء و فرشتگان و كتاب الهى در دلش متجلى ميشود و به عبارت ديگر ايمان حقيقى محبوب قلبش ميگردد، و قدمى ثابت در عرصه اين حقيقت پيدا ميكند، و عاشقانه در گردونه عبادت قرار ميگيرد، و به خلق خدا خدمت مينمايد و درهاى رحمت خاصه حق را به روى خود باز ميكند، و شايسته قرار گرفتن در حرم قرب محبوب ميشود.
حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ. «2»
گروهى هستند كه لياقت و شايستگى معنوى خود را به اختيار خود از دست داده، و به شدت ميل به امور مادى و شهوانى پيدا كرده، و بدون سنجيدن عواقب امور از هواى نفس پيروى ميكنند، و از همه هستى جز به شكم و شهوت نظر ندارند، و هم چون برّه رام شيطان و در گردونه گناه به سر ميبرند.
اينان به خاطر عدم تعقل و انديشه نكردن در امورف و پيچيده بودن قلبشان به پردههاى ظلمت، هواى نفس و شيطانشان دنياى زودگذر را با متاع اندكش در نظرشان آراسته و در باطنشان زينت داده لذا زشتى را زيبائى، ظلمت را نور، باطل را حق، بيدوام را بادوام ميبينند و خود را براى به دست آوردن آنچه زودگذر است به آب و آتش ميزنند و نهايتاً سر از سراب درآورده و با تهيدستى كامل از دنيا به سوى آخرت ميروند.
ولى آنان كه اهل انديشه و خردورزى هستند، و از فطرت فعال و وجدان بيدار برخوردارند، و بر اثر مطالعه يا گوش دادن به حقايق به وسيله يك معلم الهى دارائى روانى متعادل، نفسى پاك، اخلاق حسنه و عمل صالح شده اند، و لياقت سفر به سوى قرب حق و لقاء الهى را پيدا كرده، و نسخه شفابخش پروردگار يعنى قرآن مجيد را براى درمان دردهاى عقلى و قلبى و نفسى بكار گرفته اند، و از عمل به كتاب خدا در هيچ موقعيتى دست بر نميدارند، و ديگران را هم تشويق به حركت در صراط مستقيم الهى مينمايند ايمان و همه متعلقاتش به وسيله حضرت محبوب در صفحه دلشان آرايش داده ميشود، و زينت باطنشان ميگردد تا با كمال نشاط و همت و ارادت و محبت به سلوك خود در راه خداوند ادامه دهند و نهايتاً به عرصه رضايت الله و سپس به مقام باارزش جنت الله ميرسند، و اين همه نيست جز محصول پيروى از كتابى كه بر قلب مطهّر محمد صلى الله عليه وآله نازل شده است.
وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ «3»
آنان كه به توفيق حق و به دلالت عقل و به راهنمائى اهل دل با قرآن مجيد آشنا ميشوند، و با اين منبع نور انس برقرار ميكنند، و با كشتى خرد در درياى عميق آياتش وارد ميشوند، و به حقايقش دقت ميكنند، و به اين نتيجه ميرسند كه تنها ره نجات راه قرآن و راه معلمان اين كتاب يعنى پيامبر و امامان معصوم است، لامحاله خود را براى هماهنگ كردن با فرامين و دستوراتش آماده ميسازند، و به انجام آنچه را قرآن معروف ميداند، و به اجتناب از آنچه را كه قرآن فحشا و منكر قلمداد ميكند همت ميگمارند و زندگى را براساس اين عمل و اجتناب ادامه ميدهند تا روح تقوا در آنان تقويت شود، و در گروه پارسايان و پاكان قرار گيرند و از اين طريق به منافع سرشار ابدى دست يابند و به خير دنيا و آخرت برسند.
أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى : «4»
به راستى انسان بدون اتصال به وحى كه نفخه الهى و نسيم ربانى است مرده و ميتى بيش نيست.
مردهاى متحرك كه كارى جز كار حيوانات و چهارپايان يعنى رسيدگى به شكم و شهوت ندارد، و در اين دو زمينه آلوده به هيجان حرص و طمع ميگردد، و از پى اين حرص و طمع گرفتار چشم دوختن به حق ديگران ميشود، و چون پايدارى و استقامت ديگران را بر حفظ حقوقشان ببيند روح وحشى گرى و سبعيت در او به حركت ميآيد و نهايتاً براى پاره كردن شكم ديگران و غارت حق آنان دندان تيز كرده، خيز بر ميدارد و بدون كمترين رحمى وارد عرصه تجاوز و ظلم و غارت گرى ميگردد، و اگر ميدان پيدا كند براى دستمالى قيصريه را به آتش ميكشد، و كشورى را مورد ظلم و ستم قرار ميدهدف و حق ملتى را با غارت گرى به ملكيت ظالمانه خود در ميآورد.
اين مرده متحرك اگر در معرض نفخه الهى و نسيم ربانى يعنى قرآن قرار بگيرد عقل و قلب و نفسش از حيات معنوى برخوردار ميگردد و به تدريج تبديل به منبع نور و رشد و كمال و خير و خوبى ميشود، به عبادت خالصانه روى ميآورد، و از خدمت به خلق در هيچ زمينهاى دريغ نميورزد.
كسى كه به چنين حياتى آراسته ميشود، از شرّ هواى نفس و غرائز سركش و اخلاق طاغوتى و امور باطل و شيطانى آزاد شده به حرّيت واقعى ميرسد و به تأمين خير دنيا و آخرت بر ميخيزد و مشعلى از نور معنوى به اراده حق فرا راه زندگى او قرار ميگيرد كه در روشنائى آن، راه زندگى را تا رسيدن به مقامات ملكوتيه و درجات عاليه ميپيمايد.
أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها: «5»
انسانها بدون ارتباط با وحى جمعيتى متفرق و پراكنده و دسته دسته و حزب حزب هستند و هر دسته و گروهى و هر حزب و جمعيتى دنبال منافع خود ميباشند و با اين وضع با يكديگر اختلاف شديد پيدا كرده و نسبت به يكديگر پر از كينه پيدا خواهند نمود.
معلوم است از دلهاى پراكنده و قلوب كينه دار چه آثار شومى پديد خواهد آمد، و حق چه ضعيفانى پايمال خواهد شد؟
بر جمعيت و ملت و قومى كه تشتت و پراكندگى حاكم است و جويبار كينه و دشمنى در قلبشان جريان دارد جز ناامنى و بياعتمادى، و ترس و وحشت و بيم و هراس حاكم نيست، چنين جمعيتى از آرامش خاطر محروم، و از زندگى آرام بينصيب اند.
ولى در گروه و جمعيتى كه خالصانه روى به كتاب الهى دارند، و بيماريهاى معنوى قلب را با قرآن درمان كرده اند، و جز به زندگى پاك و به خير و درستى و به صدق و صفا و به يارى دادن به ديگران نميانديشند، الفت و مهربانى و دلسوزى و شفقت حاكم است، چنين گروهى نسبت
و زمانى بر گروهى كه اهل قرآن و تسليم اسلام و در مدار بندگى حق قرار دارند از طرف كينه ورزان حسود، و متكبران عنود حمله ميشود، و اهل قرآن به حكم حضرت حق براى دفاع از كيان اسلام و حفظ مسلمانان به جهاد و دفاع بر ميخيزند و به عنوان عبادت واجب در برابر دشمن صف آرائى ميكنند و از دشمن غدار ميكشند و برخى از مؤمنان به شرف شهادت نايل ميگردند، و به دشمن زخم ميزنند و خود در راه خدا زخم ميخورند و نهايتاً به يارى خدا بر دشمن پيروز ميشوند و از ميدان جهاد سرفراز بيرون آمده سرمايه رضايت حق را به دست آورده و قلوبشان از غم و غصه و اندوه و حزن و مضيقه باطنى شفا مييابد، و غانما و سالماً به وطن باز ميگردند، و يقين هم دارند كه اين پيروزى و شفا از بركت عمل به قرآن و اتصال به حق بوده است.
وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ «6»
و در همين غوغا و گيرودار است كه خداوند مهربان با لطف خاص و ويژهاش آرامش و امنيت باطن را بر قلوب آنان نازل مينمايد، و دغدغهها و وسوسهها را از باطن آنان ميزدايد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. «7»
و اين اهل قرآن هستند كه خداى مهربان در عوض عمل به آيات كتاب ياد و ذكرش را در قلب آنان پابرجا مينمايد، و اين سرمايه عظيم معنوى را پشت گرمى آنان قرار ميدهد، و دل طوفانى آنان را در غوغاى زمان، و حوادث واقعه و جريانات تلخ به كرسى اطمينان مينشاند.
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «8»
و اين احسان و لطف ويژه حضرت ربّ العزه است كه پس از پايدارى مؤمنان در عمل به قرآن، و اجراى فرامين نبوت و ولايت، آنان را آراسته به نعمت عظيم شرح صدر و قرار گرفتن بر عرش نور مينمايد.
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. «9»
در هر صورت منافع نزول كتاب، و بهرههاى وحى، زمانى حاكم بر حيات جامعه ميشود كه جامعه با تكيه بر عقل و اراده قوى همه عقايد و نظامات و قوانين ناشى از آنها، كه اختلاف انگيز و ناحق و باطل است از ميان برداشته شود، و حاكميت از احكام و شريعتى گردد كه به حق و مظهر اراده خداست، وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ.
بهشت محصول آزمايش
يقيناً بهشت از دل آسايش و رفاه و لذت گرائى و خوش گذرانى در نميآيد، بهشت محصول سرفراز بيرون آمدن انسان از تحقق مسئوليتها و تكاليف و ابتلائات و صبر و استقامت در برابر ناملايمات و حوادث تلخى است كه دشمنان از طريق جنگ و محاصره اقتصادى و ايجاد مضيقههاى گوناگون بر انسان تحميل ميكند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نور 35.
(2)- حجرات 7.
(3)- حجرات 7.
(4)- حجرات 3.
(5)- انعام 122.
(6)- توبه 14.
(7)- فتح 4.
(8)- رعد 28.
(9)- زمر 22.
منبع : پایگاه عرفان