فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

فضيل عياض و آشتى با حق‏

داستان انديشه فضيل عياض در يك آيه قرآن مشهور است، كتب رجالى و عرفانى آن داستان را بازگو كرده اند كه اين دزد پرقدرت، بر اثر انديشه در يكى از آيات سوره حديد، آراسته به حسنات و پاك از سيئات و آلودگى ها شد.

فضيل كه به خاطر قدرت زياد و شغل كاروان زنى، جوى از ترس و وحشت براى دولت عباسى فراهم آورده بود و امنيت جاده هاى تجارتى و مسافرتى را بهم ريخته بود، عاشق زنى صاحب جمال گشت، قسمتى از اموال به دست آورده را، براى او مى فرستاد و گاهى براى كام جويى از او به نزديك خانه او مى رفت، ولى زمينه دسترسى به آن زن برايش ميسر نمى گشت.

تصميمش براى رسيدن به وصال معشوقه سخت گير قطعى شد، خانواده زن، در ترس و وحشت بودند، ولى از ضعف اراده و عدم توانايى، چاره اى جز تسليم در برابر آن قدرت شيطانى، در خود نمى ديدند.

كاروانى به وقت شب از نزديكى هاى محل زندگى فضيل، در بيابان مرو يا باورد عبور مى كرد، يكى از كاروانيان با صداى خوش ولى آميخته با حزن اين آيه را قرائت مى نمود:

[أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ] .

آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و قرآنى كه نازل شده، نرم و فروتن شود؟

آيه شريفه چون تيرى بود كه بر جان فضيل نشست، گويى آيه كريمه به او گفت:

اى فضيل! تا كى تو راه مردم زنى؟ گاه آن آمد كه ما راه تو زنيم، فضيل لحظه اى در آيه و در كار خود و در كار مردم و عاقبت برنامه انديشيد، بيدار شد، خجل و گريان روى به ويرانه نهاد، كاروانى در آنجا اطراق داشت، عده اى مى گفتند:

برويم، يكى مى گفت: نتوان رفت كه فضيل بر سر راه است!!

فضيل چون اين مسئله بشنيد، فرياد زد: بشارت باد شما را كه آن دزد خطرناك و آن منبع شرّ با خدا آشتى كرد، ديگر بيم راه نيست.

پس از آشتى با حق همه روزه، روزه گرفت و به تدريج رضايت صاحبان مال را جلب كرد و عاقبت از عارفان و عاشقان و ناصحان شد و گروهى از نفس الهى او به مدار تربيت قرار گرفتند!!

خانمان سوز شود آتش آهى گاهى

 

ناله اى مى شكند پشت سپاهى گاهى

گر مقدر بشود سلك سلاطين پويد

 

سالك بى خبر خفته به راهى گاهى

قصه يوسف و آن قوم چه خوش پندى بود

 

به عزيزى رسد افتاده به چاهى گاهى

روشنى بخش از آنم كه بسوزم چون شمع

 

روسپيدى بود از بخت سياهى گاهى

هستيم سوختى از يك نظر اى اختر عشق

 

آتش افروز شود برق نگاهى گاهى

عجبى نيست اگر مونس يار است چو من

 

بنشيند بر گل هرزه گياهى گاهى

دارم اميد كه با گريه دلت نرم كنم

 

بهر طوفان زده سنگيست پناهى گاهى

     

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

قرآن، سفره احسان خدا
عمل امیرالمومنین (علیه السلام)
ماتم و عزای حسینی در ایران اسلامی
بازدید رئیس مجمع جهانی شیعه شناسی از موسسه ...
دعاى پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام‏
کتابخانه موسسه دارالمعارف الشیعی تجهیزشد
سيره اولياى الهى عليهم‏السلام
تربيت و رياضت نفس‏
داستانى از توکل یک انسان باایمان
چشمه اى بر بلنداى کوه

بیشترین بازدید این مجموعه

داستانى از توکل یک انسان باایمان
سيره اولياى الهى عليهم‏السلام
مراتب ذكر
بازدید رئیس مجمع جهانی شیعه شناسی از موسسه ...
کتابخانه موسسه دارالمعارف الشیعی تجهیزشد
قرآن، سفره احسان خدا
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...
ماتم و عزای حسینی در ایران اسلامی
دعاى پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام‏
تربيت و رياضت نفس‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^