پس از تحقق حكومت اسلامى به دست پرقدرت پيامبر اسلام در مدينه، حضرت با قبيله يهود بنى نضير كه در نزديك مدينه ميزيستند پيمان و قرارداد صلحى مبنى بر اين كه زيانى به حكومت اسلامى نرسانند، و با دشمنان بر ضد مؤمنان هم دست نشوند منعقد نمود.
هنگامى كه مسلمانان به رهبرى پيامبر در سال دوم هجرت در جنگ بدر پيروز شدند، يهود بنى نضير گفتند: اين پيامبر همان پيامبر حقى است كه در تورات آمدنش را خبر داده است كه او پيروز ميشود و بر دشمنان غلبه ميكند.
ولى هنگامى كه در سال سوم هجرت جنگ احد پيش آمد و بر اثر سستى و اهمال جمعى از مسلمانان كار جنگ به شكست ظاهرى انجاميد، يهود از حرف سابق خود برگشتند و درباره حقانيت پيامبر ترديد كردند، و نه تنها عهد و پيمان صلح خود را با پيامبر شكستند بلكه كعب بن اشرف رئيس آنان همراه چهل نفر سواره به مكه شتافتند، ابوسفيان نيز با چهل نفر كنار كعبه آمدند و با يهود هم پيمان شدند كه همدل و هم جهد بر ضد اسلام و مسلمانان كار شكنى كنند.
كعب و همراهانش به مدينه بازگشتند، امين وحى رسول خدا را از جريان آگاه كرد، پيامبر به محمد بن مسلمه كه برادر رضاعى كعب بود فرمان داد آن جرثومه پليد و خائن را به قتل برساند.
محمد بن مسلمه همراه گروهى از قومش مخفيانه و پنهان به نزديك قصر كعب آمدند، قوم محمد بن مسلمه كنار قصر نشستند، محمد بن مسلمه نزديك آمد و با تاكتيك خاصى وارد كار شد، نخست كعب را صدا زد، كعب بيدار شد و گفت كيستى؟ محمد بن مسلمه جواب داد برادرت هستم، آمدهام مبلغى پول از تو قرض بگيرم زير از ما زكات خواسته شده و ما بيپول هستيم.
كعب گفت: به تو واو نميدهم مگر با گرو، محمد بن مسلمه گفت: همراهم گروهست، بيا پائين و آن را بگير، سرانجام كعب پائين آمد، محمد بن مسلمه با او گلاويز شد و وى را كشت، زيرا او به اخطارهاى پيامبر گوش نداده بود و مهدورالدم بود.
همسر كعب فرياد برداشت، يهود بنى نضير سر رسيدند و ديدند بزرگ و كارگردانشان به قتل رسيده است. گروه ضربت به مدينه بازگشتند و خبر اعدام انقلابى كعب را به پيامبر رسانيدند، آن بزرگوار و مؤمنان بخاطر نابودن شدن آن مايه فساد شاد شدند.
پس از آن پيامبر دستور داد سپاه مجهزى براى سركوب بنى نضير اين ستون پنجم دشمن و پيمان شكنان خائن بروند، شخص پيامبر همراه سپاه به قلعه بنى نضير رفت، و نهايتاً يهود عنود بنى نضير تسليم شدند مشروط به اين كه از آن ديار بروند، كه اكثر به نواحى شام و عدهاى به عراق و گروهى به محل ديگر دربدر شدند.
اين داستان نشاندهنده نمونهاى از آمادگى مسلمانان تربيت شده پيامبر است كه با كمال هوشيارى، دشمن لجوج و عنود را كه با آخرين سيستم وسائل دفاعى آن روز از نظر قلعهها و امور مالى و اسلحه مجهز بودند از سرزمينشان بيرون راندند، و آن چنان رغب و وحشت دل دشمن را فرا گرفت كه با شتاب و زبونانه گريختند چنان كه آيه سوم و چهارم سوره حشر گواه اين مطلب است.
در هر صورت بر مسلمانان واجب است در هر دوره و زمانى گرچه نشانهاى از جنگ از طرف دشمن ديده نشود به آمادگى تسليحاتى، علمى و فرهنگى، جسمى، روحى، استراتژيكى، اطلاعاتى و ضداطلاعاتى، اقتصادى، تبليغاتى مجهز باشند، تا دشمنان شرقى و غربى، و به ويژه دشمن صهيونيست هوس پياده كردن نيتهاى شومش را از سر بيرون كند، و طمعش را از سرزمينهاى اسلامى و ثروت مسلمانان و ضربه زدن به ارزشهاى اسلامى قطع كند، اين نوع آمادگيها يقيناً زمينه پيروزى امت اسلام و شكست دشمنان را به دنبال دارد و با خواست خدا با بيدارى مسلمين چنين روزى نزديك است.
اميرمؤمنان همه مؤمنان و مسلمانان را به آمادگى در برابر دشمن دعوت ميكند آنجا كه ميفرمايد:
«فخذوا للحرب اهبَتها، واعدوا لها عدتها، فقد شب لظاها، وعلاسناها واستشعروا الصبر فانه ادعى الى النصر:»
اكنون براى جنگ با دشمن آماده شويد، و ساز و برگ مهيا نمائيد، شعلههاى جنگ زبانه ميكشد، روشنائى آن سركشيده، پايدارى و استقامت را شعار خود كنيد كه بهترين وسيله پيروزى است.
مفصل اين مسائل يعنى انواع آمادگيها را براى روبهرو شدن با دشمن و شكست داد او، و زمينهسازى براى اعلاى كلمه حق، و تحقق دادن كرامت و شرافت امت در همه زمينهها در كتاب آمادگى رزمى كه در روزگار جنگ صداميان با مؤمنان تنظيم شده ملاحظه كنيد.
منبع : پایگاه عرفان