احتمالًا نخستين جامعهاى كه تشكيل شده، داراى گرايشهاى يكسان بوده، و از نظر منافع تضادى و نزاعى با هم نداشتند، و همه كنار يكديگر به صلح و صفا زندگى ميكردند، و هركس به حق خود قانع بوده، و راهى براى تجاوز به حقوق ديگران برايش باز نبوده است، كم بودن جمعيت، فراوان بودن زمين، وفور نعمت، سلامت فطرت، جمعيت خاطر، آرامش نسبى و از همه مهمتر نداشتن بلوغ فكرى و پائين بودن سطح انديشه و آگاهى سبب وحدت و عامل بسيار مهم عدم نزاع و تضاد و اختلاف بوده است، كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً.
كثرت جمعيت، بلوغ فكرى، هيجان حرص، انديشه قوى تر، ميل به غرائز آزاد، حاكميت اوهام، سلطه هواى نفس، عشق شديد به ماديات، علاقه به تكاثر سبب جدائى انسانها از يكديگر، و شعله ور شدن كينه و پديد آمدن اختلافات و سلايق در عقايد و آراء، و روى كردن به نظامات متعدد و سنن متشتت و انتخاب معبودهاى گوناگون و قوانين متضاد و بروز جنگها آن وحدت را از ميان برداشت، و انسانها را در آتش اختلافات خسارت بار انداخت.
منبع : پایگاه عرفان