ام البنین ،مادر ابوالفضل(ع) وعبداللّه وعثمان وجعفر،بعد ازشنیدن خبر شهادت پسرانش ،براي عزاداري به قبرستان بقیع مي رفت ومشغول نوحه وزاري مي شد.آنچنان عزاداري اوسوزناك بود كه حتي 'ّ مروان ،دشمن اهل بیت با شنیدن ناله هاي به گریه مي افتاد.ام البنین مي گفت :
لاتدعوني ویك ام البنین تذكریني بلیوث العرین
كانت بنون لي ادّعي ' بهم والیوم اصبحتُ ولامِن بنین
اربعةٌ مثل نسور الربي 'قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تنازع الخرصان اشلائهم فكلّهم امسي ' صریعاً طعین
یالیت شعري اَكما اَخبروا انّ عبّاساً قطیع الیمین ؟
یعني :دیگر بمن ام البنین (مادرپسران) نگوئید!زیرا بیاد شیران بیشه مي افتم !زماني پسراني داشتم كه به آنهامرا مي خواندند!ولي امروز من پسري ندارم !چهار فرزند كه مثل كركس ها،بلندهمّت بودند،ولي با قطع رگشان بشهادت رسیدند.نیزه هاي باریك وتیز براي بشهادت رساندن آنها نزاع مي كردند وشب همة آنان بشهادت رسیدند!اي كاش !همانطور كه بمن گفته اند ،مي فهمیدم كه دست راست عبّاس(ع) قطع شده است ؟
نویسنده : محمد تقي صرفي