روح را صحبت ناجنس عذابى است الیمدر کتاب ها در ضمن حکایات پندآموز آورده اند که انوشیروان فرمان داد بوذرجمهر نخست وزیر بلندمرتبه اش را که مردى حکیم و دانشمند و آورنده کتاب « کلیله و دمنه » از هند به ایران بود به زندان بیندازند .
روزى به زندانبان گفت : با بوذرجمهر ملاقات کن و از قول خودت احوال او را بپرس .
زندانبان از بوذرجمهر احوال پرسید ، بوذرجمهر گفت : دارویى دارم که براى آرامش خود از آن استفاده مى کنم و آن توکّل به خداست ، علاوه بر این بر این حال راضى و خوشنودم چه بسا که حال دیگر حالى سخت و پر مشقّت باشد .
معلوم شد زندان در بوذرجمهر اثر منفى نگذاشته و دورى از مقام و زن و فرزند و مردم را با توکل به خدا و راضى بودن به حال فعلى جبران کرده است .
انوشیروان که مى خواست زندان براى آن مرد بزرگ عذاب باشد ولى عذاب نشد ، ناراحت شد ، از بارگاه نشینان چاره خواست ، یکى از آنان گفت : اگر مى خواهى زندان براى او عذاب و شکنجه شود بى خرد احمق و سبک مغز نادانى را هم زندان او کن زیرا روح انسان دانا در کنار احمق نادان به شکنجه و عذاب دچار مى شود . احمقى را یافتند و در زندان کنار بوذرجمهر قرار دادند ، چند ساعتى گذشت ، احمق شروع به گریه کرد ، بوذرجمهر به او گفت : چرا گریه مى کنى ؟ ! سختى زندان و فراق زن و فرزند به پایان مى رسد و در آخر آزاد مى شوى ، احمق گفت : گریه ام براى این امور نیست ، گریه ام براى بزغاله اى است که به او علاقه دارم و تو هرگاه سخن مى گویى یا غذا مى خورى ، با جنبیدن ریشت یاد بزغاله ام مى افتم ! !
از آن روز بوذرجمهر در شکنجه و عذاب روحى قرار گرفت ، زیرا طبیعى است که « روح را صحبت ناجنس عذابى است الیم » .
زدست دیده و دل هر دو فریادپس از مرگ یکى از حاکمان ایتالیا در صندوق مخصوصش نوشته اى را یافتند که در آن نوشته بود : پس از مرگ من از مردم ایتالیا پوزش بخواهید و درخواست کنید که براى من دعا کنند زیرا من به کشور و ملّتم خیانت کردم .
سپس خیانتش را به این صورت شرح داده بود : اهل قریه اى بودم که با پایتخت فاصله زیادى داشت ، در خانواده اى غیر معروف با وضع اقتصادى ضعیف زندگى مى کردم ، از نظر رفتار و منش در آزادى بى قید و شرط به سر مى بردم ، با نگاه هاى شهوت آلود دل به دختر همسایه که از وجاهت و زیبایى بهره مند بود بستم ، به خواستگارى اش رفتم ولى پدر و مادرش مرا از رسیدن به وصال او محروم نمودند .
من با همه وجود علاقه مند به آن دختر بودم و قصد قطعى ام رسیدن به وصال او بود ، نزد خود تصمیم گرفتم به هر صورت و به هر شکلى که باشد به او برسم .
روزى شنیدم طلا فروشى معتبر از پایتخت به قریه ما آمد و با پولى فراوان که به خانواده آن دختر داد ، آن دختر را از پدر و مادرش خرید و همراه خود به پایتخت انتقال داد !
اقامت در قریه برایم بسیار مشکل شد ، با رنج و مشقت به سوى پایتخت رفتم و هر چه از آن دختر جستجو کردم او را نیافتم .
پس از مدتى در کشور ، حزبى به نام حزب آزادى بردگان شکل گرفت ، من هم در آن حزب نام نوشتم و عضو حزب شدم ، این حزب فعالیت چشم گیرى را در پایتخت شروع کرد و من هم پس از مدتى در آن حزب به خاطر سخت کوشى و زرنگى و خوش فکرى ، از چهره هاى معروف و مقامات بالاى حزب شدم .
چیزى نگذشت که حزب ، برنده حکومت شد و من هم در حزب برنده حاکمیت بر کشور !
پس از مدتى به حافظان اسرارم گفتم : از طلافروش هایى که به خرید و فروش دختران هم اشتغال دارند جلسه اى براى صرف شام دعوت کنید ، حدود چهل نفر که سرمایه هاى سنگینى در اختیار داشتند و به خرید و فروش دختران هم تن مى دادند به مجلس صرف شام آمدند ، در خلوت شب فرمان کشتن همه آنان را صادر کردم و پس از کشته شدنشان جسدهایشان را در گوشه اى که معلوم کسى نشود دفن کردند ، قصد من کشتن یک نفر بود و آن طلافروشى بود که معشوقه مرا از خانواده اش خرید و با خود به پایتخت آورد ولى چون او را نمى شناختم گفتم رده هاى اول این صنف را نابود کنم تا آن دختر را در میان خانواده هایشان بیابم . از سوى چهل خانواده به من شکایت شد که مردان ما ناپدید شده اند ، گفتم : همه خانواده ها را با غلامان و کنیزانشان حاضر کنند تا از آنان دلجویى شود ، همه حاضر شدند ولى مقصود خود را میان آنان نیافتم .
پس از مدتى شنیدم دختران زیباروى ایتالیا را با قیمت گران به کشور همسایه مى فروشند ، حادثه اى به وجود آوردم تا میان ایتالیا و کشور همسایه جنگى رخ دهد ، جنگ سختى در گرفت ، شبى در ایام جنگ که نسبتاً جنگ آرام بود مشغول استراحت بودم ، در گوشه لشکرگاه سر و صدایى بلند شد که مزاحم استراحتم بود ، به مامورین دستور بررسى دادم ، گزارش دادند دو سه سرباز بر سر زن بدکاره اى به دعوا و جار و جنجال برخاسته اند ، گفتم : زن و سربازان را نزد من آورید ، چون سربازان و زن را آوردند به دقت در چهره زن نگریستم دیدم همان دخترى بود که من با نگاه هاى هوس آلود عاشقش شده بودم ! !
به خاطر دخترى هوس باز و بازیچه شهوات ، خریداران و فروشندگان ، دختران ، چهل طلافروش را بى گناه کشتم و بیت المال و نیروى مردمى کشورم را در آتش جنگى بى علت سوزاندم ، بنابراین از مردم پوزش بطلبید و از جانب من عذرخواهى کنید .
این است حالت نفس که چون چشم و دیده اى که ابزار اوست نادرست ببیند و گوشى که از وسائل اوست نادرست بشنود و . . . تبدیل به نفس اماره و به عبارت دیگر اژدهایى خطرناک مى شود که در یک لحظه دین و ایمان و اخلاق و کرامت انسان را مى بلعد و از هضم رابع مى گذراند.
هشدار آیات و روایاتخطر به اندازه اى در این زمینه سنگین است که پروردگار مهربان که جز خوشبختى انسان و رشد و کمال او را نمى خواهد ، در قرآن مجید به صراحت و کنایه هشدار مى دهد که از معاشران ناپاک بپرهیزید و با آنان دوستى مکنید و دل از علاقه به آنان حفظ کنید و هیچ نوع ولایتى را از آنان نپذیرید . حضرت حق دامن مومنان را در این زمینه پاک دانسته و حریم زندگى آنان را به روى این معاشران ناجنس بسته مى داند گرچه آنان از نزدیک ترین افراد نسبى و حسبى انسان باشند .
لاَ تَجِدُ قَوْماً یُوْمِنُونَ بِاللهَ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ اَوْ اَبْنَاءَهُمْ اَوْ اِخْوَانَهُمْ اَوْ عَشِیرَتَهُمْ . . .. (1)
گروهى را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند ، نمى یابى که با کسانى که با خدا و پیامبرش دشمنى و مخالفت دارند ، دوستى برقرار کنند ، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند . . .
آرى ; اگر پدران یا فرزندان یا برادران یا اقوام چهره شیطانى داشته باشند و انسان احساس یقینى کند که مى خواهند وى را از خدا جدا کنند و ارزش هاى او را برباد دهند و شخصیت انسانى اش را لگدمال نمایند و دنیا و آخرتش را لجن مال کنند ; باید از دوستى با آنان براساس خواست خدا بپرهیزد و تنها با والدین خود در حدّ رعایت احترام ، رابطه داشته باشد .
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَعَدُوَّکُمْ اَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ اِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوْا بِمَا جَاءَکُم مِنَ الْحَقِّ . . .. (2)
اى اهل ایمان ! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید ، شما با آنان اظهار دوستى مى کنید ، در حالى که آنان به طور یقین به آنچه از حق براى شما آمده کافرند . . .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در لزوم روى گردانى از اشرار و مفسدان و آنان که براى دنیا و آخرت انسان زیان بارند و به ویژه براى دین و دیندارى خطرناک اند مى فرماید :
« اذا رَایْتُم اَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِى فَاظْهِرُوا البَرَاءَهَ مِنْهُمْ وَاکْثِرُوا مِن سَبِّهِم وَالقَوْلِ فِیهِم والوقِیعَهِ وَبَاهِتُوهُم کَیلاَ یَطْمَعُوا فِى الفَسَادِ فِى الاسلاَمِ وَیَحذَرَهُمُ الناسُ وَلاَ یَتَعَلَّمُوا مِن بِدَعِهِمْ ، یَکْتُبُ اللهُ لَکُم بِذَلِکَ الحَسَنَاتِ وَیَرفَعُ لَکُم بِهِ الدَّرَجَاتِ فِى الاخِرَهِ ». (3)
هنگامى که پس از من اهل بدعت را که با نوآورى هاى فرهنگى ضد حق و نسبت دادنش به دین قصد دارند در آیین کامل و جامع اسلام اضافه و نقصان ایجاد کنند و نیز تردیداندازان در عقاید و احکام حقه را دیدید ، بیزارى از آنان را آشکار نمایید و فراوان به آنان طعنه بزنید و آنان را با گفتار خود از اعتبار بیندازید و متخصصانه با آنان بحث علمى کنید تا جایى که مبهوتشان نمایید و آنان به گفتار باطل دم بر نیاورند براى اینکه امید به فساد در اسلام نبندند و مردم را از آنان بر حذر بدارید و بدعت هایشان را نیاموزید که با این برخورد عاقلانه ، خدا در پرونده شما حسنات ثبت کند و به این خاطر درجات آخرتتان را بالا ببرد .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :
« المَرْءُ عَلى دِینِ خَلِیلِهِ ، فَلْیَنْظُرْ احَدُکُمْ مَن یُخَالِلُ ».(4)
انسان بر طریقه دین و آیین دوست خود است ، پس باید هر یک از شما با دید عقل بنگرد با چه کسى رفاقت و دوستى مى کند .
باز رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى فرمود :
« مَن کَانَ یُومِنُ بِاللهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلاَ یُواخِیَنَّ کَافِراً وَلاَ یُخالِطَنَّ فَاجِراً وَمَنْ آخى کَافِراً اوْ خَالَطَ فَاجِراً کَانَ کَافِراً فَاجِراً ». (5)
کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد ، رابطه برادرى و دوستى تنگاتنگ با کافر برقرار نکند و با بدکار آمیزش و رفاقت نداشته باشد ; کسى که با کافر دوستى تنگاتنگ برقرار کند یا با بدکار معاشرت نماید کافر ، و بدکار است .
و نیز پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمود :
« الوَحْدَهُ خَیْرٌ مِنْ قَرِینِ السَّوْءِ ». (6)
تنها زیستن بهتر از همنشین بد است .
از امیرالمومنین على (علیه السلام) روایت است که در پاسخ پیر مرد شامى هنگامى که از حضرت پرسید : همنشین شرّ و آلوده به بدى کیست ؟ فرمود :
« المُزَیِّنُ لَکَ مَعصِیَهَ اللهِ ». (7)
کسى است که معصیت خدا را براى تو جلوه مى دهد و آن را در نظرت مى آراید تا ارتکابش بر تو سهل و آسان گردد .
و نیز آن حضرت فرمود :
« ثَلاثٌ مَن حَفِظَهُنَّ کَانَ مَعصُوماً مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَمِن کُلِّ بَلِیَّه : مَنْ لَم یَخْلُ بِامرَاه لَیْسَ یَملِکُ مِنهَا شَیئاً وَلَمْ یَدخُل عَلى سُلطَان وَلَم یُعِن صَاحِبَ بِدعَه بِبِدْعَتِهِ ». (8)
سه چیز است که هر کس خود را از آنها حفظ کند ، از شیطان رانده شده در امان مى ماند و از هر بلایى معصوم خواهد بود : کسى که با زن نامحرم خلوت نکند و بر پادشاه وارد نشود و صاحب بدعتى را در بدعتش کمک ننماید .
امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) از حضرت عیسى (علیه السلام) روایت مى کند که آن حضرت فرمود :
« انَّ صَاحِبَ الشَّرِّ یُعْدِى وَقَرِینَ السَّوْءِ یُردِى فَانْظُر مَنْ تُقَارِنُ ». (9)
بى تردید دارنده خطاها و لغزش ها ، دشمنى مىورزد و به حقوق انسان تجاوز مى کند و رفیق بد و ناجنس ، آدمى را هلاک مى کند و از اعتبار و آبرو مى اندازد ، پس با دقت بنگر که با چه کسى همنشین مى شوى .
امام صادق (علیه السلام) به عمار بن موسى فرمود :
« یَا عَمّارُ ! انْ کُنْتَ تُحِبُّ ان تَستَتِبَّ لَکَ النِّعْمَهُ وَتَکْمُلَ لَکَ المُرُوَهُ وَتَصْلُحَ لَکَ المَعِیشَهُ فَلاَ تُشَارِکِ العَبِیدَ والسَّفِلَهَ فِى امْرِکَ فِانَّکَ ان ائْتَمَنْتَهُمْ خَانُوکَ وَانْ حَدَّثُوکَ کَذبُوکَ وَانْ نُکِبْتَ خَذَلُوکَ وَانْ وَعَدُوکَ اخْلَفُوکَ ». (10)
اى عمار ! اگر دوست دارى که نعمت برایت آماده شود و پابرجا بماند و مروت و مردانگى ات کامل گردد و معیشت و زندگى ات اصلاح شود ، بردگان و مردم پست را در زندگى خود شریک مکن زیرا اگر آنان را امین خود قرار دهى به تو خیانت مىورزند و اگر با تو سخن گویند به تو دروغ مى گویند و اگر دچار مصیبت و بلایى شوى رهایت مى کنند و اگر وعده ات دهند از وعده خود تخلّف مىورزند .
امام صادق (علیه السلام) به داود رقّى فرمود :
« اُنظُر الى کُلِّ مَنْ لا یُعْنِیکَ مَنفَعَهً فِى دِینِکَ ، فَلاَ تَعتَدَّنَّ بِهِ وَلاَ تَرغَبَنَّ فِى صُحبَتِهِ ، فَانَّ کُلَّ مَا سِوَى اللهِ تَبَارَکَ وَتَعَالى مُضمَحِلٌّ وَخیمٌ عَاقِبَتُهُ » . (11)
به کسى که در دینت سودى به تو نمى رساند ، عاقلانه بنگر ، پس به او اعتماد مکن و در رفاقت و دوستى اش رغبت نشان نده زیرا هر چه غیر خداى تبارک و تعالى است نابود و عاقبتش بد است .
امام جواد (علیه السلام) فرمود :
« ایّاکَ وَمُصَاحَبَهَ الشَّرِیرِ فَانَّهُ کَالسَّیفِ المَسْلُولِ یَحسُنُ مَنْظَرُهُ وَیَقْبُحُ اثَرُهُ ». (12)
از دوستى و رفاقت با مردم آزار و بدکار بپرهیز زیرا او مانند شمشیر از نیام کشیده است ، منظرش زیبا و محصولش زشت است.
نهى از معاشرت با روى گردانان از حقآیات قرآن مجید در این زمینه راهنمایى هاى بسیار مهمى دارند که اگر مردم به آن راهنمایى ها توجه کنند به سعادت دنیا و آخرتشان خواهد انجامید .
وَاِذَا اَنْعَمْنَا عَلَى الاِْنسَانِ اَعْرَضَ وَنَاى بِجَانِبِهِ (13)
و زمانى که به انسان نعمت مى بخشیم از ما روى بگرداند و خود را مغرورانه از ما دور کند . . .
هستند افرادى که ثروت و مال و رفاه و خوشى ، آنها را از یاد خدا و توجه به دستوراتش غافل مى کند و تصور مى کنند کلید فتح هر چیزى و حلاّل هر مشکلى مال و ثروت است ; ثروتمندى خود را پایه و اصل به حساب مى آورند و گمان مى کنند باید به همه کس و به هر چیزى حاکم باشند و همگان خواسته هاى آنان را به اجرا بگذارند و در هر موقعیتى به آنان احترام کنند ; باد غرور دماغشان را پر مى کند و حالت جهنمى استکبار ، از درونشان شعله مى کشد و به اعمال و رفتار و اخلاق و کردارى دچار مى شوند که جز دورى از خدا و نافرمانى از فرمان هایش چیزى به آنان نمى افزاید .
از عالمان دین ، دورى مى کنند و از مسجد و محراب و وعظ و موعظه مى گریزند و براى دین و دینداران حسابى باز نمى کنند و راهى جز راه خدا و نظام هستى انتخاب مى کنند و به خوشى هاى بى اصل و اساس و لذت هاى حیوانى رو مى آورند و حاضر به شنیدن حقایق الهیه نیستند و هر کس در کنار آنان قرار گیرد ، مى خواهند او را نیز مانند خود بى بند و بار و سرکش و یاغى از حق نمایند .
اینان در همه شهرها و در میان همه اجتماعات و در هر کوچه و برزن ، چهره اى شناخته شده هستند ; قرآن مجید روى گردانى از آنان و ترک رفاقت و معاشرت باآنان را به همه مردم سفارش و توصیه دارد ،
وَاِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِى آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ (14)
و هرگاه کسانى را دیدى که در آیات ما به قصد شبهه اندازى به یاوه گویى و سخن بى منطق مى پردازند از آنان روى گردان و مجلسشان را ترک کن . . .
وَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ اَعْرَضَ عَنْهَا اِنَّا مِنَ الُْمجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ . (15)
ستمکارتر از کسى که به وسیله آیات پروردگارش تذکر داده شود سپس از آنها روى برگرداند ، کیست ؟ بى تردید ما از مجرمان انتقام مى گیریم .
هستند مردمى که لازم است به آنان به وسیله آیات قرآن هشدار داده شود و مورد امر به معروف و نهى از منکر قرار گیرند و به آنان اتمام حجت شود تا درهاى سعادت و خوشبختى به روى آنان باز گردد ولى با چنین محبت و لطفى که به آنان مى شود ، از کوره در رفته و خشم آلود از آیات خدا روى مى گردانند و به دستگیره شقاوت و بدبختى چنگ مى زنند و نمى خواهند به اخلاق پاک و اعمال شایسته و عقاید نیک آراسته شوند .
اینان با این حالتى که دارند شایسته است مردم از آنان کناره گیرى کنند و از رفاقت و معاشرت با آنان بپرهیزند مبادا که اطوار شیطانى آنان آدمى را به چاه گمراهى اندازد و درهاى رحمت حق را به رویش ببندد و از سعادت و خوشبختى دو جهان محروم سازد ،
فَاَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ اِلاَّ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا * ذلِکَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ (16)
بنابراین از کسانى که از یاد ما روى گردانده اند و جز زندگى دنیا را نخواسته اند ، روى بگردان . این دنیا خواهى آخرین مرز دانش و معرفت آنان است . . .
هستند کسانى که از روى علم و عمد از یاد خدا و آیات قرآن و حلال و حرام حق و حقایق اصیل روى مى گردانند و جز به شهوت و ثروت و صندلى و ریاست و هوا و هواپرستى نمى اندیشند .
اینان همه امور حیات و زندگى و حتى کوشش انسان ها را در راه خدمت به شهوات و امیال و خواسته هاى بى مهار خود مى خواهند و هر چه و هر کس در مسیر خواسته هاى آنان نباشد از خود دور مى کنند و با آن به دشمنى و کینهورزى برمى خیزند .
اینان هدایت خدا را نمى خواهند و علاقه اى به آخرت ندارند و زحمات پیامبران را ارج نمى نهند و به همین سبب خداى مهربان براى حفظ ارزش هاى انسان دستور اکید مى دهد که از این گونه مردم روى بگردانید و از همنشینى و رفاقت و معاشرت با آنان پرهیز کنید و از معاشرت با این گونه مردم غافل و بى خبر و جاهل مانده به حقایق بپرهیزید .
1ـ مجادله: 22
2ـ ممتحنه: 6
3ـ وسائل الشیعه: 16/267
4ـ مستدرک: 8/327
5ـ وسائل الشیعه: 16/265
6ـ بحارالانوار: 71/199
7ـ امالی صدوق /478
8ـ بحارالانوار: 71/197
9ـ کافی: 1/640
10ـ وسائل الشیعه: 12/30
11ـ مستدرک الوسائل: 8/352
12ـ بحارالانوار: 71/198
13ـ اسراء: 83
14ـ انعام: 68
15ـ سجده: 22
16ـ نجم: 29ـ 30
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: کتاب معاشرت