امام صادق عليه السلام در اين باب- كه يكى از مهم ترين مباحث تربيتى و اخلاقى است- از رسول اكرم صلى الله عليه و آله حكايت مى كند كه آن حضرت درباره بيدارانى كه براى رشد و كمال خود از هر چيزى عبرت و درس مى گيرند، فرمود:
آن كه دنيا و ظواهر فريباى مادى و اين اشيا و عناصر زر و زيور از دست رفتنى را به ديده عبرت و پندگيرى مى نگرد، مانند كسى است كه دنيا و مظاهرش را در خواب ببيند، چنانچه در خواب توجه و رغبتى به دنيا نيست و براى خواب بيننده چيزى قابل لمس نمى باشد و خواب بيننده غير خيال و تخيل و سراب چيزى نمى بيند، نظر كننده به عبرت هم به همان گونه با دنيا و مظاهر زيبايش رابطه دارد، اما نه رابطه حقيقى، بلكه ربطش ربط اعتبارى است و دنيا را فقط براى ساختن آخرت مى خواهد و بس، چون با نظر عبرت نظر مى كند عاشق دنيا نمى شود، وخويش را كه خليفه خداست با دنيا معامله نمى نمايد، معامله اش معامله آن گروه مغرور و بدبختى نيست كه از معامله خود در پايان راه جز حساب سخت و عذاب شديد حاصلى نمى برند، بلكه معامله اش با دنيا معامله انبيا و اولياست كه در پايان راه به مقام قرب و نقطه وصل و مرحله رضايت دوست مى رسند.
پندگيرى و عبرت گرفتن، بارقه و جرقه اى است الهى كه از جهان ملكوت بر دنياى تاريك جان زده مى شود و چراغ وجود آدمى را آن چنان روشن مى نمايد كه در سايه آن روشنايى دل انسان به حقايق راه پيدا كرده و پاى همت و اراده براى رسيدن به مقامات ملكوتى قدرت مى گيرد.
تمام وسايل و عوامل عبرت گيرى و پند اندوزى از قبيل عقل، چشم، گوش، فطرت، وجدان، علم، حوادث، مصائب زندگى گذشتگان به انسان مرحمت شده است.
انسان، به حقيقت اگر اهل پند باشد، تمام اوضاع و احوال عالم و كليه حوادث و اوراق بى عدد تاريخ زندگى مردمان و ذره ذره عناصر و اشى ء براى او درس و عامل عبرت است.
بيداران، عارفان، حكيمان، عاشقان حق، اهل بصيرت، اهل دل، تمام عمر پر قيمت خود را در اين جهان به عبرت آموزى و پندگيرى سپرى كردند و هر حادثه و هر مسئله و هر برنامه وهر ورق تاريخ را به ديده عبرت نگريستند و از طريق عبرت گيرى و درس آموزى، دريا دريا به شخصيّت الهى و انسانى خود افزودند و از اين طريق به بزرگى و كرامت و به اصالت و عظمت و به حقيقت و واقعيّت رسيدند.
عبرت گيرندگان، زندگان و بى تفاوتان در برابر اوضاع و احوال جهان و گردش خلقت و حيات بشرى، مردگانند.
جهان و هر چه در آن است، براى بيدار دلان موعظه و پند و عبرت و نصيحت است.
چه بسا خفتگانى كه اگر خواب غفلتشان ادامه مى يافت، دست به جنايات غير قابل جبران مى زدند، ولى در برخورد به يك حادثه، با يك واقعيّت عبرت گرفته و از خواب سنگين غفلت بيدار شدند و منشأ آثار مهم علمى و تربيتى گشتند.
چه بسا افراد ساده، گمنام و معمولى كه با درس گرفتن از واقعيت ها و عبرت گيرى از حوادث به عالى ترين مقامات راه يافتند و خود براى ديگران منبع عبرت و درس شدند، در اين زمينه به گوشه اى از زندگى مردمى معمولى كه بر اثر عبرت گرفتن و پند آموزى به عالى ترين درجات رسيدند توجه كنيد.
منبع : پایگاه عرفان