این شوق به دردی تلخ آغشته است، درد این که گل سر سبد هستی باید آواره ی بیابان ها باشد و در جایگاهی که باید مطرح نشود. همین درد کشیدن و خیزش باطن های پاک، شاید قدری غبار غربت را از پیشانی آن نور نهان پاک کند. چنان که امام حسن عسکری علیه السلام فرزند را از مصیبت غربت چنین تسلا داده است:
اعلم یا بنی ان قلوب اهل الطاعه والاخلاص نزع الیک مثل الطیر الی او کارها(1)
پسر عزیزم! بدان که قلب های اهل طاعت و اخلاص به سوی تو پر می کشد آن گونه که پرنده به سوی آشیانه اش.
غربت، بی یاوری
بی یاوری در عین شدت مصیبت ها و سنگینی مسؤولیت، شاهدی دیگر بر غربت امام عصر علیه السلام است. یاران خاص امام عصر علیه السلام همان اهل طاعت و اخلاص هستند، کسانی که در گوش سپاری به فرامین الهی از سایرین پیشی گرفته اند و اعمال و رفتارشان و بلکه همه ی زیستنشان به خاطر خدا و خالصانه و پاک از هر شائبه ای است. اینان منتظر امر مولایشان هستند و چنان از او اطاعت و فرمانبری دارند، که گویی غلامان کمر به خدمت بسته ی ایشانند و سعی دارند از هیچ دستوری که او می فرماید تخطی نکنند. امام صادق علیه السلام در وصف این ملازمان امر امام زمان علیه السلام چنین می فرمایند:
هم اطوع له من الامه سلیدها(2)
آنان از کنیز نسبت به مولای خود برابر ایشان (امام عصر علیه السلام) مطیع ترند.
اینگونه گوش به فرمانی دقیقا با ایمان و معرفت اینان نسبت به خداوند متعال و ولیش مرتبط و گره خورده است. چرا که «هر که خداشناس تر باشد از خداوند بیشتر می ترسد»(3) و اگر ترس از خدا و پروای او در میان باشد مسلما تقوی و ورع جزء اصلی و جدایی ناپذیر زندگی می شود و این طاعت به خاطر معرفت صحیح نسبت به خداوند هیچگاه به آلودگی ریا مبتلا نمی گردد. اما دریغ که چنین افرادی بسیار اندک، انگشت شمار و همچون مولایشان غریب اند و این کمی آنان و یافت نشدنشان باعث بی یاور ماندن امامشان نیز شده است.
امام عصر علیه السلام مردانی سخت تر از کوه می خواهد و استوارتر از صخره ها که هر چه موج های فتنه و آشوب و وسوسه به آن بکوبند از تکان نخورند، اما دریغ که مطابق فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آنچه در واقع می بینیم آنان بسیار کمیاب و اندکند:
و الذی بعثنی بالحق بشیرا ان الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الحمر(4)
قسم به آن که مرا بشارت دهنده ی حق قرار داد، ثابت قدمان در اعتقاد به او در زمان غیبتش از کبریت سرخ کمیاب ترند.
زمان غیبت که باطل لباس حق به تن می کند و ابلیس به موسسه می پردازد و فضای مسموم جامعه غالب افراد را به سمت تساهل و تهاون در امور اخلاقی و معنوی سوق می دهد، قطعا آن یارانی که امام عصر علیه السلام می طلبند خیلی نادرند و اینگونه است که ایشان باید به تنهایی و بی کسی ایام غیبت را بگذرانند.
بارزترین خصوصیت یاران امام عصر علیه السلام تسلیم آنان نسبت به ایشان است. این ویژگی، کمتر در میان ما دیده می شود که خود را مطیع محض امام بدانیم و بی چون و چرا هر چه ایشان می گویند بپذیریم و حرف و گفتی در میان نیاوریم. بسیاری از فرامین امام هست که شاید عقل ما به فهم آن قد ندهد و حکمت آن بر ما پوشیده باشد، صرف اینکه سخنی و دستوری را نمی توانیم با اطلاعات خود تحلیل کنیم، باعث نمی شود که از پذیرش آن سر باز زنیم و آن را انکار کنیم. البته این نکته نیز برای پذیرش به ما یاری می دهد که انسان باید خود را به دست امام علیه السلام بسپارد و به واسطه ی اعتقادی که به آسمانی بودن او دارد به سخنش اعتماد کند. اما همین قدر هست که کمترین حکمت یک دستور می تواند سنجش تعبد ما نسبت به گفتار الهی باشد. اقتضای بندگی ما در مقابل خداوند و اولیای او اصولا این است که سر به زیر و پذیرا با ایشان برخورد کنیم و هرگز فهم خود را ملاک صحت دستور و سخن امام قرار ندهیم.
سهل بن حسن خراسانی خدمت امام صادق علیه السلام می رسد و عرضه می دارد: «چرا حق مسلم خود را مطالبه نمی کنید در حالی که صد هزار شیعه ی آماده ی جنگ در اختیار شماست.»
امام صادق علیه السلام بی مقدمه دستور می دهند تا تنور خانه را روشن کنند، با شعله کشیدن و داغ شدن و شعله وری آن، به سهل دستور می دهند که وارد تنور شود. او که می پندارد امام برای مجازات او چنین کیفری رد نظر گرفته اند، از حضرت عذرخواهی می کند و می خواهد که عذابش نکند. در همین حال است که هارون مکی وارد می شود، پس از عرض سلام امام صادق علیه السلام بدون هیچ مقدمه به او می فرمایند: «کفش هایت را بگذار و داخل تنور بنشین!» او هم بدون درنگ و پرسش چنین می کند. امام صادق علیه السلام رو به سهل می کنند و می فرمایند: «برخیز و درون تنور را بنگر!» مرد خراسانی هارون را می بیند که چهار زانو نشسته و به او و حضرت سلام می کند.
اینجاست که امام صادق علیه السلام به سهل می فرمایند: «در خراسان چند نفر مثل هارون دارید؟» عرضه می دارد: «قسم به خدا حتی یک نفر اینگونه نداریم...»(5)
اگر ما نیز اینگونه باشیم، می توانیم امید پیدا کنیم که جزء یاران حضرتش قرار می گیریم و اگر نیستیم باید تلاش خود را معطوف و متمرکز کنیم و به سوی این قله حرکت نماییم. تقویت روحیه تسلیم و پذیرش و اجتناب از گردنگشی در مقابل سخن معصوم اولین قدم در این راه است. در قدم بعد باید خود را وا داریم که این فرامین را پس از پذیرش قلبی اجرا کنیم و بی چون و چرا انجامش دهیم.
امام عصر علیه السلام یاوری چون هاورن مکی می خواهند که امر امام را به رفتن در تنور- که علی الظاهر و به حساب های عادی امری درک ناشدنی می نماید- بدون لحظه ای تامل بپذیرد و با میل و رغبت به آن اقدام کند. او- روح همه ی ما به فدایش- غریب است و ما اگر عرضه چنین تسلیم بودنی را نداریم حداقل بیاییم با تلاش در جهت رضایت ایشان گام برداریم. این پیام امیرالمؤمنین علیه السلام به گوش جان شنیدنی است:
الا وان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضی ء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد(6)
آگاه باشد که برای هر مامومی امامی است که به او اقتدار می کند و از نور علم او روشنا می جوید. آگاه باشید که امامتان از دنیای خود به دو جامه ی کهنه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. بدانید که شما نمی توانید اینگونه باشید ولی با ورع و اجتهاد و عفت و استقامت در راه راست یاریم کنید.
اگر توانایی آن گونه هم قدمی و پیروی از امام در ما نیست، اما همین قدر از ما بر می آید که در پرتو توصیه های ائمه علیه السلام و آشنایی با روح فرامین ایشان، زندگی خود را شکل بدهیم. روحیه ی صیانت از دین و توقف کردن و حریم گرفتن نسبت به حرام و مشتبه (ورع)، تلاش و تکاپو برای حفظ روحیه تقوا و پروای الهی و پرهیز از معصیت (اجتهاد) و خودداری و خود نگهداری در مقابل مواضع گناه (عفت) و استقامت بر عقیده ی درست و راه راست (سداد) راه های یاری و اعانت امام است که می تواند سهم ما را در به غربت افکندن مولایمان کاهش دهد.
-------------------------------
پی نوشتها :
کمال الدین، ص 448.
بحار الانوار، ج 52، ص 308.
بحار الانوار، ج 70، ص 393.
اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب فی قله عدد المؤمنین.
بحار النوار، ج 47، ص 123 و 124.
نهج البلاغه، نامه ی 45.
منبع : سایت عاشورا