زمخشري در ربيع الابرار از هند خواهرزاده ي ام معبد روايت کرده که ام معبد نقل کرده است: روزي حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله به خيمه من آمدند و در آن جا چند لحظه استراحت کردند و خوابيدند، وقتي از خواب بيدار شدند مقداري آب طلب کردند و دو دست مبارک خود را با آن آب شستند و مزمزه کردند و آب مزمزه را در يک طرف خيمه ريختند. وقتي صبح فرا رسيد، در آن مکان درختي را ديدم که ميوه آورده بود و بوي آن چون بوي عنبر و طعم آن مثل شهد و شکر بود، اگر گرسنه اي از آن مي خورد سير مي شد و اگر تشنه بود به وسيله ي آن سيراب مي شد و اگر بيماري آن ميوه را مي خورد، شفا پيدا مي کرد و هيچ شتر و گوسفندي برگ آن را نمي خورد مگر آن که شير آن ها زياد مي شد.
ما آن درخت را شجره ي مبارکه نام گذاشتيم و تمام طوايف براي شفاي بيماران به آن جا مي آمدند و از ميوه ي آن مي خوردند. يک روز صبح ديديم که ميوه هاي آن درخت روي زمين ريخته و برگ هاي آن خشک شده است، ناگهان خبر وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله را شنيدم و بعد از آن ديگر ميوه اي نداد تا اين که يک روز ديدم که از پاي آن درخت خون جاري شده و برگ هاي آن نيز پژمرده شده است، گفتيم: در اين موقع حادثه اي عجيب رخ مي دهد. وقتي شب شد نوحه و ناله اي از زير آن درخت شنيديم و کسي را نمي ديديم، خيلي از آن حالت نگران شديم و اندوه بر ما غلبه کرد، ناگهان خبر شهادت امام حسين عليه السلام را به ما دادند و بسيار براي آن حضرت گريه کرديم و براي مصيبت آن حضرت قيام کرديم. (تحفة المجالس. )
منبع : کرامات حسينيه و عباسيه ؛ موسي رمضانيپور نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 31 و 32