از گلوپاره ی حق حق"هو" سومین قطره ی خونی ای مرد
پنجمین نقطه ی سرخ عشقی، در جهانی چنین زرد در زرد
هفت دریا ترکمردةی توست، گوشهی " داد " در پرده ی توست
آسمان هم زمین خورده ی توست، روح عصیانگر کهکشانگرد !
اولین ضربه،محرابِ گلگون، دومین جرعه، تشتی پر از خون
و تو مجنون ِ مجنون ِ مجنون، آه ای مرد، ای مرد، ای مرد
ای سرافراز ِ گردن کشیده، وای رها در رها وارهیده !
واین حیات حقیر خمیده، استخوانسهمِ سگ های ولگرد
مستْ بند ِ فسون ِ خدایی، خشم و شمشیر و خون ِ خدایی
جلوه ای از جنون ِ خدایی، بوسه ای آتشین بر لب درد
خون و لبخند و قرآنْ لب تو، سرخ ِ سیراب ِ عطشان، لب تو
خیزران بوس ِ پیمان، لب تو آب را تشنه ی تشنگی کرد
حجله ای مست ِ وصلی نهانی، مادری ضجه پوش جوانی
آن طرف تیر خورده کمانی، آهوان تشنه، صحرا پر از گرد
نیزه هایی که خصم ِ تو بودند ظهر اندر طلسم تو بودند
بعد از شوق، جسم تو بودند، جای جسمی که، شاعر نه... برگرد
منبع : صالح سجادی