
جهاد تهاجمى در قرآن
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
به جز مواردى كه در زمينه جهاد تدافعى بيان شد، اسلام انگيزههاى ديگرى را نيز به عنوان مجوّز منطقى براى اعلان جهاد مىشناسد كه ما در اينجا به نام جهاد تهاجمى و رهائى بخش، آن را از ديدگاه قرآن مورد بررسى قرار مىدهيم.
در آغاز بايد به اين نكته توجّه كافى مبذول داشت كه قرآن در همان حال كه جنگ را در مواردى تجويز مىكند، شيوه مسلمانان مجاهد و رزمنده و پرهيزكارانى را كه پرچم پيكار رهائى بخش را به دوش مىكشند، اينچنين توصيف مىكند:
تِلْكَ الدّارُ الآْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِى الاْرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» «1»
آن سراى [پرارزش] آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين هيچ برترى و تسلّط و هيچ فسادى را نمىخواهند؛ و سرانجام [نيك] براى پرهيزكاران است.
عوامل جهاد ابتدايى وتهاجمى
اهم انگيزهها و عوامل جهاد ابتدايى و تهاجمى از اين قرار است:
1- آزاد كردن ملّتها و تودههاى مردمى كه از شرايط آزاد انديشيدن و آزاد قضاوت كردن و بالأخره انتخاب آزاد نمودن، محرومند و موانع و سدها و دشوارىهايى بر اثر سلطه قدرتمندان و دولت مردان در راه درك حقايق و رسيدن به واقعيتها بر سر راهشان قرار گرفته است، و نيز به منظور هموار كردن راه حقيقت يابى و نفى تحميلها و استضعافهاى فكرى و آماده كردن زمينه رشد آگاهىها و شكوفائى انديشهها.
وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ للَّهِ فَانِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ الّا عَلَى الظّالِمينَ» «2»
و با آنان بجنگيد تا فتنهاى [چون شرك، بتپرستى و حاكميّت كفّار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست.
2- براى رهائى بخشيدن به ملّتها و گروههاى تحت ستم كه خود ياراى گرفتن حق خويش را ندارند. و به گونهاى به استعمار و استثمار كشانده شده و از حقوق خود محروم گرديده و مستضعف شدهاند، همان طور كه موسى و هارون براى مبارزه با فرعون كه ملّتش را به استضعاف كشانده بود فرستاده شدند:
انَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الاْرْضِ وَ جعَلَ اهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ ابْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِى نَساءَهُمْ انَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» «3»
همانا فرعون [در سرزمين مصر] برترىجويى و سركشى كرد و مردمش را گروهگروه ساخت، در حالى كه گروهى از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر مىبريد، و زنانشان را [براى بيگارى گرفتن] زنده مىگذاشت؛ بىترديد او از مفسدان بود.
وَ نُرِيدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» «4»
و ما مىخواستيم به آنان كه در آن سرزمين به ناتوانى و زبونى گرفته شده بودند، نعمت هاى باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [اموال، ثروتها و سرزمينهاى فرعونيان] گردانيم.
3- كمك و يارى دادن و همراهى با نهضتهاى آزادىبخش و مستضعفانى كه در سراسر جهان براى نجات خود در برابر استكبار و ستم جهانى مىجنگند.
وَ ما لَالَكُمْ تُقاتِلُونَ فِى سَبيلِ اللَّهِ وَ المُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا اخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظّالِمِ اهْلُها وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا» «5»
شما را چه شده كه در راه خدا و [رهايى] مردان و زنان و كودكان مستضعف [ى كه ستمكاران هر گونه راه چاره را بر آنان بستهاند] نمىجنگيد؟ آن مستضعفانى كه همواره مىگويند: پروردگارا! ما را از اين شهرى كه اهلش ستمكارند، بيرون ببر و از سوى خود، سرپرستى براى ما بگمار و از جانب خود براى ما ياورى قرار ده.
نشانههاى مجاهدان در راه خدا
در جنگ تدافعى گرچه انگيزه و هدف اصلى، جهاد در راه خداست، ولى بيشتر موارد آن به طورى كه بررسى كرديم مقاصد مادّى از قبيل بيرون راندن دشمن از سرزمين اسلامى و به دست آوردن حقوق از دست رفته و پاسدارى از مال و جان و نگهدارى از حقوق و منافع مادّى مشروع نيز مطرح است.
اما در موارد جنگ تهاجمى، جهاد در شكل توحيدى ناب و فقط براى خدا و تنها به خاطر هدفهاى معنوى ارائه شده است، حتى آنجا كه به يارى مستضعفان مىشتابند به دنبال هيچ گونه مقاصد و منافع مادّى براى خود نيستند.
اين واقعيّت را كه نشانگر ماهيّت جهاد ابتدايى اسلام و قداست كامل آن چه از نظر هدف و چه از نظر كيفيّت، اجراى آن مىباشد مىتوان با تأمّل در آيات زير به دست آورد:
الَّذينَ انْ مَكَّنَّاهُمْ فِى الاْرْضِ اقامُوا الصَّلاةَ و آتَوُا الزَّكاةَ وَ امَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنْ الْمُنْكَرِ وَ للَّهِ عاقِبَةُ الاْمُورِ» «6»
همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىپردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى زشت بازمىدارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.
با اين توصيف هرگز جهاد اسلامى با توسعهطلبى و قدرتخواهى و سلطهجوئى و استعمار و استثمار و جستجوى ثروت و سرزمينهاى بيشتر و حكومت جابرانه بر تودهها، آنگونه كه مقصد جنگجويان بى تقوا و سياستمداران است، آلوده نخواهد شد.
فَلْيُقاتِلْ فِى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالآْخِرَةِ» «7»
بايد كسانى كه زندگىِ زودگذرِ دنيا را با سراى جاويدان آخرت مبادله مىكنند، در راه خدا بجنگند.
بى شك چنين كسانى كه حاضر شدهاند دنيا و جانشان را به جهان معنويّت بيكران آخرت از دست بدهند، هرگز با مقاصد پست و آرمانهاى توسعهطلبانه و طمعكارانه آلوده نخواهند شد.
انَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرتابُوا وَ جاهَدُوا بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فِى سَبيلِ اللَّهِ اولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ» «8»
مؤمنان فقط كسانىاند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آوردهاند] شك ننموده و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كردهاند؛ اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستىاند.
وقتى مؤمنى كه در راه ايمان به خدا و پيامبرش ترديدى به دل راه نمىدهد و آماده تقديم اموالش مىشود كه محصول تلاش عمر اوست و جانش را در راه ايمانش تقديم كند، چگونه مىتواند جهادش با مقاصد پست بشرى، رنگ غير خدائى به خود بگيرد.
انَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ انْفُسَهُمْ وَ امْوالَهُمْ بِانّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِى سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوْراةِ وَ الاْنْجيلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذى بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ* التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاكِعُونَ السّاجِدُونَ الآْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤمِنينَ» «9»
يقيناً خدا از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهاى آن كه بهشت براى آنان باشد خريده؛ همان كسانى كه در راه خدا پيكار مىكنند، پس [دشمن را] مىكشند و [خود در راه خدا] كشته مىشوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجيل و قرآن [وعده بهشت داده است] وعدهاى حق؛ و چه كسى به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است؟ پس [اى مؤمنان!] به اين داد و ستدى كه انجام دادهايد، خوشحال و شاد باشيد؛ و اين است كاميابى بزرگ.* [آن مؤمنان، همان] توبهكنندگان، عبادت كنندگان، سپاسگزاران، روزهداران، ركوع كنندگان، سجدهكنندگان، فرماندهندگان به معروف و بازدارندگان از منكر و پاسداران حدود و مقرّرات خدايند؛ و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خدا] مژده ده.
امير المؤمنين عليه السلام درباره جهاد در راه خدا مىفرمايد:
فَانَّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ ابْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ اوْليائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثيقَةُ. «10»
جهاد درى است از درهاى بهشت كه خدا آن را براى بندگان مخصوص و برگزيدهاش گشوده است. جهاد پوشش پرهيزكارى، و زره محكم و مقاوم خدائى و سپر قابل اطمينان خداست.
ارزش جهاد گرى در راه حق
آنان كه براى برقرارى توحيد، و دفاع از فرهنگ پاك حق، و حفظ مرزهاى اسلام، همراه با قصد قربت به جهاد برمىخيزند از چنان ارزشى در پيشگاه حق برخوردارند، كه از اين ارزش جز ذات مقدّس حضرت ربّ احدى واقف و آگاه نيست.
انَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبيلِ اللَّهِ اولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» «11»
يقيناً كسانى كه ايمان آورده، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا اميد دارند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
بدون شك كسانى كه خواب را بر خود حرام كرده، در راه خدا دل از خانه و آشيانه شستهاند و راهى جبههها گشتهاند، بر كسانى كه از علايق دنيوى نبريده، در خانههاى خويش راحت آرميدهاند، برترى بسيار دارند.
لا يَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ اولِى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِى سَبيلِ اللَّهِ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ اجْراً عَظيماً* دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» «12»
آن گروه از مؤمنانى كه بدون بيمارى جسمى [و نقص مالى، و عذر ديگر، از رفتن به جهاد خوددارى كردند و] در خانه نشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با اموال و جانهايشان به جهاد برخاستند، يكسان نيستند. خدا كسانى را كه با اموال و جانهايشان جهاد مىكنند به مقام و مرتبهاى بزرگ بر خانهنشينان برترى بخشيده است. و هر يك [از اين دو گروه] را [به خاطر ايمان و عمل صالحشان] وعده پاداش نيك داده، و جهادكنندگان را بر خانهنشينانِ [بىعُذر] به پاداشى بزرگ برترى داده است.* به درجات و رتبههايى، و آمرزش و رحمتى ويژه از سوى خود؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
مجاهدان در روايات
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره مجاهدان در راه خدا فرموده:
مَثَلُ الْمُجاهِدينَ فِى سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ الْقائِمِ الْقانِتِ لايَزالُ فِى صَوْمِهِ وَ صَلاتِهِ حَتّى يَرْجِعَ الى اهْلِهِ. «13»
مثل مجاهدان در راه خدا مانند كسى است كه قائم و قانت باشد و هميشه در روزه و نماز، تا وقتى كه به سوى اهلش بازگردد.
و نيز آن حضرت فرمود:
الْمُجاهِدُونَ فِى سَبيلِ اللَّهِ قُوّادُ اهْلِ الْجَنَّةِ. «14»
مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتاند.
و آن حضرت فرمود:
يَرْفَعُ اللَّهُ الْمُجاهِدَ فِى سَبيلِهِ عَلى غَيْرِهِ مِائَةَ دَرَجَةٍ فِى الْجَنَّةِ، مَا بَيْنَ كُلِ دَرَجَتَيْنِ كَما بَيْنَ السَّماءِ وَ الاْرْضِ. «15»
خداوند، مجاهد در راهش را بر غير او صد درجه در بهشت رفعت و بلندى بخشد كه فاصله ميان هر دو درجه همانند فاصله ميان آسمان و زمين است.
و آن جناب فرمود:
انَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِمَنْ يُجاهِدُ عَمَّنْ لايُجاهِدُ. «16»
همانا خداوند بلاها را از كسى كه جهاد نمىكند به واسطه جهادگر دور مىكند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
دَعا مُوسى وَ امَّنَ هارُونَ عليهما السلام وَ امَّنَتِ الْمَلائِكَةُ، فَقالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اسْتَقيما فَقَدْ اجِيبَتْ دَعْوتُكُما. وَ مَنْ غَزا فِى سَبيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اسْتُجِيبَتْ لَهُ كَما اسْتُجِيبَتْ لَهُما الى يَوْمِ الْقِيامَةِ. «17»
موسى عليه السلام دعا كرد و هارون و ملائكه آمين گفتند، پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: پايدار باشيد، هر آينه دعاى شما را قبول مىكنم. و هر آن كس كه در راه خداوند عزّ و جلّ جنگ كند دعاى او قبول مىشود همان طور كه دعاى آن دو تا روز قيامت قبول شد.
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد:
ثَلاثةٌ دَعْوَتُهُم مُسْتَجابَةٌ، احَدُهُمُ الْغازى فِى سَبيلِ اللَّهِ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ .... «18»
دعاى سه كس پذيرفته مىشود، يكى از آنها رزمندهاى است كه در راه خدا مىجنگد، پس ببينيد چگونه جانشين او مىشويد ....
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
انَّ الْغُزاةَ اذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ بَراءَةً مِنَ النّارِ. «19»
به درستى كه جنگجويان و رزمندگان وقتى كه قصد جنگ كنند، خداوند براى آنها برائت از آتش مىنويسد.
و نيز آن حضرت فرمود:
وَ مَنْ خَرَجَ فِى سَبيلِ اللَّهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعُمِائَةِ الْفِ حَسَنَةٍ، وَ يُمْحى عَنْهُ سَبعُمِائَةِ الْفِ سَيِّئَةٍ، وَ يُرْفَعُ لَهُ سَبْعُمِائَةِ الْفِ دَرَجَةٍ، وَ كانَ فِى ضَمانِ اللَّهِ، بِاىِّ حَتْفٍ ماتَ كانَ شَهيداً، وَ انْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤُهُ. «20»
و هر كس در راه خدا در حالت جهاد خارج شود، پس براى او به ازاى هر قدمى هفتصدهزار حسنه نوشته مىشود، و هفتصد هزار گناه از او پاك مىگردد، و هفتصد هزار درجه به او رفعت دهند، و او در كفالت خدا خواهد بود، به هر مرگى كه بميرد شهيد خواهد بود، و اگر سالم برگردد در حالتى برمىگردد كه گناهان او بخشيده شده، و دعاهايش مستجاب گرديده است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
إِذا خَرَجَ الْغازى مِنْ عَتَبَةِ بابِهِ بَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً بِصَحيفَةِ سَيِّئاتِهِ فَطَمَسَ سَيِّئاتِهِ. «21»
وقتى كه رزمنده از درگاه خانهاش خارج شود، خداوند ملكى را با صحيفه سيئات و گناهان او ارسال مىكند، پس وى گناهان او را مىپوشاند و محو مىكند.
و نيز آن حضرت مىفرمايد:
فَاذا وَدَّعَهُمْ اهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الْحيطانُ وَ البُيُوتُ. «23»
و چون خانوادههاى رزمندگان به بدرقه ايشان مىروند، ديوارها و خانهها بر آنها مىگريند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
انَّ الْغُزاةَ اذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ ... وَ يَخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ كَما تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ سِلْخِها. «24»
رزمندگان چون عزم جهاد كنند ... و از گناهان خود خارج مىشوند همان طورى كه مار از پوستش بيرون مىرود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
انَّ صَبْرَ الْمُسْلِمِ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الْجِهادِ يَوْماً واحِداً خَيْرٌ لَهُ مِنْ عِبادَةِ ارْبَعينَ سَنَةً. «25»
به درستى كه صبر يك روز مسلمان در بعضى از ميدانهاى جهاد، براى او از عبادت چهل سال بهتر است.
حضرت باقر عليه السلام مىفرمايد:
وَ ما مِنْ قَدَمٍ احَبَّ الَى اللَّهِ مِنْ خُطْوَةٍ الى ذِى رَحِمٍ اوْ خُطْوَةٍ يُتِمُّ بِها زَحْفاً فِى سَبيلِ اللَّهِ. «26»
هيچ گامى در نزد خدا دوست داشتنىتر نيست از گامى كه براى ديدار اقوام برداشته شود، و يا گامى كه به وسيله آن جهاد در راه خدا انجام گيرد.
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند:
انَّ جَبْرَئِيلَ اخْبَرنِى بِامْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِى، وَ فَرَحَ بِهِ قَلْبِى، قالَ: يا مُحَمَّدُ! مَنْ غَزا غَزْوَةً فِى سَبيلِ اللَّهِ مِنْ امَّتِكَ فَما اصابَتْهُ قَطْرَةٌ مِنَ السّماءِ اوْ صُداعٌ الّا كانَتْ لَهُ شَهادَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ. «27»
جبرئيل مرا به مسئلهاى خبر داد كه چشمانم بدان روشن و قلبم شاد گشت، جبرئيل گفت: اى محمّد! هر كس از امّت تو كه در راه خدا جنگ كند، پس بر او قطرهاى از آسمان نبارد و يا سردردى نگيرد مگر آن كه براى او در روز قيامت گواهى دهند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
كُلُّ عَيْنٍ ساهِرَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ الّا ثَلاثَ عُيُونٍ، عَيْنٌ سَهَرَتْ فِى سَبيلِ اللَّهِ، وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ، وَ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ. «28»
تمام چشمها در روز قيامت گريان و چون چشمه روانند مگر سه چشم:
چشمى كه در راه خدا بيدارى كشد، و چشمى كه از محرّمات خدا بسته شود، و چشمى كه از ترس خدا بگريد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- قصص (28): 83.
(2)- بقره (2): 193.
(3)- قصص (28): 4.
(4)- قصص (28): 5.
(5)- نساء (4): 75.
(6)- حج (22): 41.
(7)- نساء (4): 74.
(8)- حجرات (49): 15.
(9)- توبه (9): 111- 112.
(10)- نهج البلاغه: خطبه 27.
(11)- بقره (2): 218.
(12)- نساء (4): 95- 96.
(13)- مستدرك الوسائل: 11/ 13، باب 1، حديث 12293، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 13.
(14)- مستدرك الوسائل: 11/ 18، باب 1، حديث 12313، بحار الأنوار: 8/ 199، باب 23، حديث 202.
(15)- مستدرك الوسائل: 11/ 18، باب 1، حديث 12313، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 17.
(16)- مستدرك الوسائل: 11/ 14، باب 1، ذيل حديث 12295، جامع احاديث الشيعه: 13/ 15، حديث 30.
(17)- مستدرك الوسائل: 11/ 7، باب 1، حديث 12276، الجعفريات: 76، كتاب الجهاد.
(18)- وسائل الشيعة: 15/ 21، باب 3، حديث 19931؛ تهذيب الأحكام: 6/ 122، باب 54، حديث 7.
(19)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.
(20)- وسائل الشيعة: 15/ 18، باب 1، حديث 19927؛ كشف الغطاء: 2/ 283.
(21)- مستدرك الوسائل: 11/ 13، باب 1، ذيل حديث 12293، جامع احاديث الشيعه: 13/ 8، حديث 13.
(23)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.
(24)- بحار الأنوار: 97/ 12، باب 1، حديث 27؛ مستدرك الوسائل: 11/ 10، باب 1، حديث 12289.
(25)- مستدرك الوسائل: 11/ 21، باب 1، حديث 12324؛ عوالى اللآلى: 1/ 282، فصل 10، حديث 121.
(26)- بحار الأنوار: 97/ 14، باب 1، حديث 31؛ الزهد: 76، باب 13، حديث 204.
(27)- بحار الأنوار: 97/ 8، باب 1، حديث 5؛ تهذيب الأحكام: 6/ 121، باب 54، حديث 1.
(28)- بحار الأنوار: 97/ 50، باب 5، حديث 32؛ مستدرك الوسائل: 11/ 17، باب 1، حديث 12307.