خداى من،مى بينى كه به پيشگهت نيامدم مگر از جهتى كه نسبت به رحمتت اروزها داشتم،يا چنگ نزدم به اطراف رشته استوارت مگر آنگاه كه گناهانم مرا از خانه وصال تو دور ساخت،پس چه بد مركبى است مركب خواسته هاى باطل كه نفسم بر آن سوار شده،واى بر اين نفس كه گمانهاى بى مورد و آرزوهاى نابجايش با همه زشتى در برابرش زيبا جلوه كرده!و مرگ بر او كه سرور و مولايش جزات نموده!خدايا با دست اميد در رحمتت را كوبيدم و از كثرت هوسرانى ام به پاهندگى به سويت گريختم و به كناره هاى رشته استوارت انگشتان محبّتم را آويختم.
منبع : پایگاه عرفان