خدايا! آمرزنده اي براي گناهانم و پرده پوشي براي زشتكاريهايم و تبديل كننده اي براي كار زشتم به زيبايي، جز تو نمي يابم، معبودي جز تو نيست، پاك و منزّهي و به ستايشت برخاسته ام، به خود ستم كردم و از روي ناداني جرأت نمودم و به ياد ديرينه ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم
اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لاَ لِشَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي وَ سَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِي وَ مَنِّكَ عَلَيَ
شرح
اللَّهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غافِراً
خدايا، براى گناهانم آمرزندهاى (جز تو) نمىيابم
آمرزنده گناه
از اسماى حسناى حق و صفات علياى پروردگار مهربان، «غافر» و «غفور» است. يعنى: وجود مقدسى كه آمرزنده و بلكه بسيار آمرزنده است. شرط تحصيل آمرزش، توبه واقعى و بازگشت حقيقى است.
گناهكار، با توجّه به صفت «غفور» بايد به اين حقيقت دلگرم و اميدوار باشد كه اگر از گناهانش توبه كند و از زشتىهايش دست بردارد و از معصيتهايش دورى گزيند و به ايمان و عمل صالح آراسته شود، يقيناً همه گناهانش مورد آمرزش قرار خواهد گرفت.
دلسردى و نوميدى در اين زمينه، گناهى بزرگ و معصيتى موجب عذاب و بلكه به فرموده قرآن مجيد مساوى با كفر است:
«إِنَّهُ لا يَيْئَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا القَوْمُ الكَافِرونَ «1» .
زيرا از رحمت خدا جز گروه كافران نااميد نمىشوند.
قرآن مجيد، به گناهكاران اعلام مىكند كه نبايد از رحمت خدا نااميد باشند؛ زيرا خدا همه گناهان را مىآمرزد.
«قُل يا عِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحيمُ «2» .
بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن اسراف ورزيديد، از رحمت من نااميد نباشيد، زيرا خدا همه گناهان را مىآمرزد. يقيناً او بسيار آمرزنده و مهربان است.
آياتى چون آيات زير نشان دهنده اين حقيقت است كه خدا توبه هر گناهكارى را مىپذيرد.
«إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفوراً رَحيماً «3» .
به راستى خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
«وَاللَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ «4» .
و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است»
«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ «5» .
پس كسى كه بعد از ستمكاريش توبه كند و مفاسدش را اصلاح نمايد، بداند كه خدا توبهاش را مىپذيرد، زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
«وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ «6» .
از خدا پروا كنيد، يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
آرى، كسى كه از گناهانش توبه كند و پس از توبه از كبائر بپرهيزد و اصرارى بر صغائر نداشته باشد و آنچه از واجبات از او قضا شده به جاى آورد و از مال مردم آنچه به عهده دارد به مردم باز گرداند، يقيناً با چنين توبهاى كه توبه واقعى است همه گذشته زشت او مورد آمرزش قرار خواهد گرفت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره نشانههاى تائب واقعى مىفرمايد:
عَلّامةُ التّائِبِ فَأَربَعَةٌ: النَصِيحَةُ للَّهِ فِى عَمَلِهِ، وَتَرْكُ البَاطِل، وَلُزُومُ الحَقِّ وَالحِرْصُ عَلَى الخَيْرِ «7» .
نشانههاى تائب چهار چيز است: اخلاص براى خداوند در عمل و رها كردن باطل و پاىبند بودن به حق و رغبت شديد بر انجامخير و خوبى.
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«خدا بر اين نيست كه درب شكر را به روى عبد باز كند و درب افزون شدن نعمت را بر او ببندد، و بر اين نيست كه درب دعا را باز كند و درب اجابت را بر وى ببندد، و بر اين نيست كه درب توبه را باز كند و درب آمرزش را به روى او ببندد» «8» .
وَلَا لِقَبَائِحِى سَاتِراً
و براى اعمال زشتم پوشانندهاى (جز تو نمىيابم)
پوشاننده زشتىها
از صفات بسيار مهم حضرت حق، پردهپوشى بر گناهان بندهاى است كه گناهانش را بهخلوت انجام مىدهد و دوست ندارد احدى بر گناهانشآگاه شود.
وجود مقدّس او، خود را «ستار العيوب ناميده، تا بندگانش بدانند در حالى كه او را به خلوت معصيت مىكنند، آبرويشان را حفظ مىكند و از باز كردن اوراق پرونده آنان در برابر ديگران خوددارى مىنمايد؛ مگر اين كه گنهكارى بر اثر شدت بىحيايى و جرأت زياد، گناهانش را در برابر همگان انجام دهد و بر آبرويش نترسد، كه در اين حال پردهپوشى بر او و حفظ آبرويش در ميان مردم معنى ندارد.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است:
مَن تَابَ، تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَامِرَتْ جَوارِحُهُ انْ تَسْتُرَ عَلَيْهِ، وَبِقاعُ الأَرْضِ أَنْ تَكْتُمَ عَلَيْهِ، وَأُنْسِيَتِ الحَفَظَةُ مَا كانَتْ تَكْتُب عَلَيهِ «9» .
كسى كه توبه كند، خدا توبهاش را مىپذيرد و به اعضايش فرمان مىرسد كه گناهانش را بر او پوشيده دارند، و به قطعههاى زمين امر مىشود كه گناهانش را بر او كتمان كنند، و آنچه را كاتبان عمل در پروندهاش نوشتهاند از يادآنان مىبرند.
«معاوية بن وهب» مىگويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم فرمود:
إِذَا تَابَ العَبدُ المُؤمِنُ تَوبَةً نَصوحاً احَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيهِ فِى الدُّنْيا وَالآخِرةِ. قُلتُ:
فَكَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ؟ قَال: يُنْسِى مَلَكَيْهِ مَا كَتَبا عَلَيهِ مِنَ الذُّنوبِ... فَيَلْقَى اللَّهَ حِينَ يَلْقاهُ وَلَيسَ شَىْءٌ يَشْهَدُ عَلَيهُ بِشَىْءٍ مِنَ الذُّنوبِ «10» .
هنگامى كه بنده مؤمن توبه خالص مىكند، خدا به او محبّت مىورزد، پس در دنيا و آخرت بر او مىپوشاند. گفتم: چگونه بر او مىپوشاند؟ فرمود: آنچه را از گناهان دو فرشته نويسنده بر او نوشتهاند از ياد آنان مىبرد، پس هنگامى كه خدا را ملاقات مىكند، چيزى كه به اندكى از گناهانش گواهى دهد وجود نخواهد داشت.
در تفسير منهج الصادقين روايت شده است:
«چون روز قيامت شود، بنده را به محضر حق حاضر كنند. فرمان رسد: قبّهاى بزنيد و بندهام را در آن قرار دهيد.
بعد از آن خداى تعالى به وى خطاب كند: اى بنده من، نعمتم را سرمايه معصيت نمودى و چندان كه نعمت بر تو افزودم تو بر گناه و عصيان بيشتر افزودى.
بنده سر خجالت به پيش اندازد. خطاب رسد: بنده من، سر بردار كه همان ساعت كه معصيت كردى من تو را آمرزيدم و قلم عفو بر گناهانت كشيدم.
پس بنده ديگرى را حاضر كنند و به او هم عتاب و سرزنش كنند، و او از شرمسارىِ خود به گريه آيد. حق تعالى مىفرمايد: اى بنده من، آن روز كه گناه مىكردى و مىخنديدى تو را شرمسار نساختم، امروز كه گناه نمىكنى و گريه و زارى دارى چگونه تو را عذاب كنم و رسوايت سازم؟ تو را آمرزيدم و اجازه رفتن به بهشت دادم!!» «11» .
وَلَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلّاً غَيْرَكَ
و براى تبديل اعمال بدم به خوب جز تو كسى را نمىيابم
تبديل كننده بدىها به خوبىها
از صفات پروردگار مهربان اين است كه وقتى عبد از گناه توبه مىكند و آراسته به ايمان مىگردد و عمل شايسته انجام مىدهد، گناهانش را به حسنات، و زشتىهايش را به خوبىها تبديل مىكند.
«إِلّا مَنْ تابَ وَءامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَكانَ اللَّهُ غَفوراً رَحيماً «12» .
مگر كسانى كه توبه كردند و مؤمن شدند و عمل شايسته بجا آوردند، پس ايناند كه خدا زشتىهايشان را به حسنات تبديل مىكند و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
«وَأَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ الَّيْلِ إِنَّ الحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ «13» .
نماز را دو طرف روز و ساعات اول شب به پا دار، زيرا خوبىها گناهان را از بين مىبرد.
در باره تبديل سيّئات به حسنات، مطالب بسيار مهمّى در كتابهاى علمى ذكر شده است كه بعضى از آنها فلسفى و برخى عرفانى و ذوقى و بخشى جنبه روايتى دارد كه بيان و شرح هر يك از آن مطالب موجب طولانى شدن شرح خواهد شد.
در تفسير نمونه آمده است:
«در تبديل سيّئات به حسنات چند تفسير است كه همه مىتوانند قابل قبول باشد.
1- هنگامى كه انسان توبه مىكند و ايمان به خدا مىآورد، دگرگونى عميقى در سراسر وجودش پيدا مىشود و به خاطر همين تحول و انقلاب درونى، سيّئات اعمالش در آينده، تبديل به حسنات مىشود. اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مىشد، در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد، و اگر زناكار بود، پس از آن عفيف و پاكدامن مىشود. و اين توفيق الهى و دگرگونى را در سايه ايمان و توبه پيدا مىكند.
2- ديگر اين كه خدا به لطف و كرم و فضل و انعامش بعد از توبه كردن، سيّئات اعمال او را محو مىكند و به جاى آن حسنات مىنشاند، چنان كه در روايتى از «ابوذر» از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
روز قيامت بعضى از افراد را حاضر مىكنند. خدا دستور مىدهد گناهان صغيره را به او عرضه كنيد و كبيرهها را بپوشانيد. به او گفته مىشود: تو در فلان روز فلان گناه صغيره را انجام دادى و او به آن اعتراف مىكند، ولى دلش از كبائر ترسان و لرزان است.
در اين جا هرگاه خدا بخواهد به او لطفى كند، دستور مىدهد به جاى هر سيّئه حسنهاى به او بدهيد.
عرض مىكند: پروردگارا، من گناهان مهمّى داشتم كه آنها را در اينجا نمىبينم؟
ابوذر مىگويد: در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله تبسم كرد كه دندانهايش آشكار شد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ «14» «15» .
3- سوّمين تفسير اين كه منظور از سيّئات، خود اعمالى كه انسان انجام مىدهد نيست، بلكه آثار سوئى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته است كه اگر توبه كند و ايمان بياورد آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مىشود و تبديل به آثار خير مىگردد، و اين است معنى تبديل سيّئات به حسنات» «16» .
ما را به غير درگه لطفت پناه نيست
چشم گدا به جز به در پادشاه نيست
ما عاشقيم و مفتى عشّاق گفته است
عاشق شدن به طلعت جانان گناه نيست
شرمندهايم در بر ديوان عدل تو
چون غير دست و پا و سر آنجا گواه نيست
پروندهاى كه كاتب قدرت نوشته است
حاشا نمىتوان چو در آن اشتباه نيست
______________________________
(7). تحف العقول: 18؛ ميزان الحكمة: 2/ 638، باب التوبة، حديث 2126.
(9). ثواب الأعمال: 179؛ بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 32.
(10). الكافى: 2/ 430، باب التوبة، حديث 1؛ بحار الأنوار: 6/ 28، باب 20، حديث 31.
(11). تفسير منهج الصادقين: 1/ 31.
(14). آنان كسانى هستند كه خدا بدىهايشان را به خوبىها تبديل مىكند. فرقان (25): 70.
منبع : پایگاه عرفان