اينجاست كه نياز بشر براى برپاكردن زندگى درست و صحيح و فضايى كه در آن حقوق همه رعايت شود و روانى كه همه اميال و غرائزش تعديل گردد، به وحى به شدت احساس مى گردد.
وحى ما فوق قدرت عقل و با چشم و بصيرتى ما فوق علم و دانش است و تنها آن حقيقت است كه مى تواند انسان را بر پايه فطرت و طبيعتش به تمام زواياى اعتقادى و اخلاقى و عملى كه هر سه ضامن خوشبختى او در اين دنيا و آن دنياست، هدايت كند.
قرآن كه وحى حضرت حق به پيامبر و كامل ترين كتاب هدايت و منبعى زنده و جاويد و راهنماى به سوى سعادت دنيا و آخرت و قانون اساسى زندگى و مربّى حقيقى انسان و بيان كننده حقايق آفاقى وانفسى است، بشر را به درون خود ارجاع داده، وى را در برابر قاضى وجدان خودش قرار مى دهد تا به فطرت خود پى برد و شعور باطنى او بيدارش كند.
شعور باطنى كمتر خطا دارد و قضاوت وجدان صد در صد صحيح است. آن كه فطرت انسانى بر وى حكومت كند از گمراهى به دور خواهد بود و رستگارى در انتظار اوست.
حكومت فطرت در نهاد بشر بر حكومت عقل تقدم دارد، ديوانگان از راهنمايى فطرت برخوردارند همچنين كودكان، هر دو گروه ظلم و ستم را زشت مى شمارند، دروغ را ناپسند مى دانند، راستى و درستى و عدل و احسان را خوش مى دارند و قاضى به زشتى زشتى ها و زيبايى خوبى ها فطرت مى باشد چون ديوانگان و كوردكان فاقد عقل هستند.
اگر اوضاع و احوال محيط- كه معلول هواپرستى و عبادت بت هاى جاندار بى جان است- از راهنمايى فطرت جلوگيرى نمى كرد، همه افراد بشر نيكوكارتر بودند و تبه كارى يافت نمى شد و جهان پر از عدل و داد مى گرديد.
منبع : پایگاه عرفان