ولی محمد احمدوند
مطالعات کنونی از تحولات چند ساله اخیر در خاورمیانه نشان می دهد که ظاهراً میان فقدان شاخص های توسعه یافتگی بویژه دموکراسی و گسترش اسلام گرایی افراطی، ارتباط محکمی وجود دارد و گروهای افراطی و جنگ های جهادی در فقدان همین شاخص ها رونق پیدا کرده اند. این نشان می دهد که گسترش دموکراسی و تعمیق برخی از شاخص های توسعه یافتگی می تواند توده های مردم را از گروههای سلفی دور کند و آن ها را قانع سازد که بهترین الگوی زندگی، تساهل و مدارای سیاسی است.
منظور از تکفیرهای تروريست در اين پژوهش، گروهها يا سازمانهايي هستند كه به بهانههای مذهبی، خشونت سيستماتيك را حربة اصليِ خویش قرار داده اند. تروريسم نزد این گروه ها، تاكتيكي است كه ظاهراً از انگيزههاي مذهبي برانگيخته شده و از زور يا خشونت، عليه حكومت ها، مردمان يا افراد استفاده ميكنند؛ تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي و وادار کردن مخالفان به عقب نشینی، هدف اصلی آن ها در عرصه مبارزه سیاسی است. نوع جنگی که تروریستهای مذهبی به راه انداختهاند، ویژگیهای منحصر به فردی دارد. این جنگها غیر متعارف و غیر متمرکز شدهاند. این گروهها بر خلاف جنگهای سابق، هم دولتها و هم ملتها را هدف قرار میدهند. از نظر سازمانی گروه های تکفیری، ساختاری هرمی دارند؛ بدین معنا که اعضای آن در قائدة هرم و گروه مدیریتی یا رئیس در رأس هرم قرار گرفتهاند. این شکل از ساختار سازمانی در گروههای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی دیده میشود. جایگزین ساختار هرمی، سیستم سلولی یا شبکهای میباشد. در این نوع از ساختار سازمانی، هیچ گونه کنترل مرکزی بر اعضا و یا سلول ها وجود ندارد و همة افراد به صورت مستقل عمل میکنند و هیچ گزارشی به ستاد فرماندهی نمی دهند. این نوع از ساختار، "مقاومت بدون رهبری" نیز نامیده می شود که در گروههای تکفیری وجود دارد. مقاومت بدون رهبری سیستمی است که در آن سازمان براساس اعضا و سلولهایش به فعالیت میپردازد و هیچ هستة رهبری و یا کنترلی ندارد؛ در واقع مبارزان، داوطلبانه، عضو شبکه می شوند و آزادند به ایجاد سلول در محیط پیرامونی خود بپردازند. در نتیجه، ضربه زدن به پرسنل و سازمانها باعث از میان رفتن شبکهها نمیشود.
گروههای تکفیری، به دلیل این که "بیشتر به وسیله ایدئولوژی مشترک و نه به صورت فیزیکی" شکل یافتهاند، تحت عنوان "دولت مجازی" نیز یاد میشوند. دولت مجازی، طرحی فراگیر است که بر شبکهای از سازمانها حاکم بوده و به طور ایدهآل پیوندهایی نامرئی پدید میآورد که طرح را نگه میدارد. شبکه ترور، رهبری عملیات ندارد بلکه از واحدهایی تشکیل شده که به سرعت در بخشهای مختلف جهان شکل میگیرند. علاوه بر این انعطاف پذیری در ساختار سازمانی، این امکان را برای واحدهای دوردست به وجود میآورد که بدون اطلاع از دستورهاي مرکزی که فاقد وجود فیزیکی است، دست به عملیات تروریستی بزنند و به صورت یک دولت مجازی عمل کنند. این ساختار انعطاف پذیر، این امکان را فراهم میآورد تا عملیات شبکه به لحاظ اقتصادی و پرسنل کارآمدتر شود.
در راستای عدم پشتیبانی از سوی دولتها، اعضای تکفیری ها بیشتر آماتور (غیر حرفهای) میباشند و به طور کامل از جامعههای خود جدا نمیشوند.این افراد بیشترِ آموزشهای خود را از طریق راههای غیررسمی (از جمله اینترنت) به دست میآورند. آماتور بودن اعضای چنین سازمانهایی باعث میشود تا به آموزش زیاد و حمایتهای لجستیکی زیادی نیاز نداشته باشند. علاوه بر این، شبکهها حمایتهای لازم را از آن ها می کنند و نیازی به پشتیبانیِ دولتی ندارند. به دلیل آماتور بودن تکفیری ها و فعالیتهایشان در زندگی روزمره، شناسایی آن ها نیز سختتر شده است، چرا که از یک سو تا قبل از دست زدن به اعمال تروریستی، کسی آن ها را نمیشناسد و از سوی دیگر بعد از عملیات نیز بلافاصله از گروه جدا شده و به زندگی روزمره میپردازند.
در باب ریشه های پیدایش و گسترشِ سلفی های تکفیری، کارشناسان در نگاه اول، فقر و پایین بودن سطح تحصیلات را عامل عمدة رشد جریان های تکفیری قلمداد کرده اند. از دیدگاهِ توسعه یافتگی این گونه استدلال می شود که افراد به دلیل ارتقای سطح سواد و نیز تمکن مالی، آن چنان به زندگی فنی گره می خوردند که نه وقت پرداختن به ایدئولوژی های کاذبی مثل تفکر سلفیه دارند و نه ورود به این گروه ها را عقلانی تفسیر می کنند. افراد بدون این که به نوع تفکر و عقیده دیگران اهمیت بدهند، در کنار آن ها می زیند و تساهل و مدارای سیاسی و فکری را سرلوحة خود قرار می دهند.
تجربیات میدانی از کشورهای ترکیه و مالزی که دو الگوی توسعه یافته در جهان اسلام هستند نشان می دهد که آن ها بر اثر رشد عقلانی که بر اثر روند رو به رشد شاخص های توسعه یافتگی داشته اند کمتر به چنین افکاری تمایل پیدا می کنند. برعکس، مشاهدات عینی دیگری از کشورهای توسعه نیافته ای مثل عراق، سوریه و افغانستان، نشان می دهد که پایین بودن شاخص های توسعه یافتگی، هزینه زندگی سیاسی آنان را بالا برده و در وضعیتی منفی از رشد نگه داشته است، اما آنچه تحلیل ما را از ارتباط سلفیه با شاخصه های توسعه یافتگی پیچیده می کند آن است که بدنة اصلی این گروه ها را، افراد طبقه متوسط شهری تشکیل داده، که از تحصیلات بالایی و توانِ مالی خوبی برخوردار هستند. اغلب رهبران داعش، جبهه النصره و القاعده این چنین اند. بخش دیگری از اعضای این گروه ها، از کشورهای توسعه یافته، مثل: فرانسه، آلمان و انگلیس روانه معرکه سوریه شده و از طبقات مدرن می باشند. این که فقر و پایین بودن سطح سواد تا چه میزان در رشد تفکر تکفیری نقش داشته است؟ سؤالی است که پرسش های مختلفی بدان داده شده است. با این همه، به نظر می رسد گروه های جهادی از هر دو گروه تشکیل شده اند؛ بدین معنا که مؤسسانش از طبقات متوسط شهری با دینی احساسیاند و توزیع کنندگان و هواخواهانش از طبقات پایین اجتماعی که سواد چندانی ندارند.
گرچه فقر و بی عدالتی خود به خود به خشونت منتهی نمی شود، اما در شرایط زمانی و مکانی خاص و تحت تأثیر پاره ای از عوامل، ممکن است به فروپاشی هنجارها و اصولی که مانع از خشونتند، منجر گردد، و نابسامانی اجتماعی فراهم آورند که در آن صورت، اِعمال خشونت، قابل پیش گیری نیست. البته این دیدگاه، مبنی بر رابطه فقر و تروریسم، با نقدهای گسترده ای رو به رو بوده است. این که آیا تروریسم واقعاً در تنگ دستی و فقدان تحصیلات ریشه دارد یا نه؟ فرضیه ای است که تحقیقات گستردة میدانی صحت آن را نمی پذیرد. از نظر عقلی ممکن است بپذیریم احتمالاً درگیر شدن افرادی که عملاً یا تقریباً چیزی برای از دست دادن ندارند، در فعالیت هایی که به نابودیشان منجر می شود، از بقیه افراد بیشتر است، ولی واقعیت ها از این قیاس عقلی پشتیبانی نمی کند. بر اساس مطالعات اداره پژوهشعای فدرال 1999 دربارة ویژگی های جامعه شناختی تروریست های کشورهای مختلف، این گونه جمع بندی می کند که تروریست ها عموماً تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط دارند. تعداد بسیار کمی از تروریست های غربی درس نخوانده و بی سوادند. اعضای مسن تر و سرکردگان، غالباً افرادی متخصص همچون دکتر، بانک دار، وکیل، مهندس، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و مدیران میانی دولت بوده اند. هیچ یک از آن ها بی سواد، به شدت فقیر، کوته فکر یا افسرده نبوده اند. بیشتر از طبقات میانی اجتماع بوده اند و از متواریان که بگذریم، بقیه شغل و حقوق ماهیانه داشته اند. دو نفرشان نیز فرزند اشخاص میلیونر بوده اند.» لرنر درسال 1958، یعنی سال ها پیشتر از این که فوج فوجِ تروریست های تحصیل کرده در کالج های غربی به سوریه، عراق و افغانستان سرازیر شوند، این پیوند به ظاهر متناقض را، در پژوهشی دربارة عمل گرایی سیاسی در خاورمیانه مطرح کرد. سخن اصلی در این مقاله این بود: این فرض متعارف مبنی بر این که تروریست ها از میان نَدارها هستند فاقد وجاهت منطقی است. تروریست ها از میان زیاده خواهان برخاسته اند.
این مقال، با وجودِ یافته های تحقیقات میدانی مبنی بر درصد بالای تحصیل کردگان و مرفهین در گروه های سلفی، بر آن است که نمی توان به صورت کامل عامل فقر را نادیده گرفت. حداقل تأثیر فقر بر افراطی گری، آماده کردنِ محیطی مستعد برای تکثیر ویروس ترور است، اگر چه خود ویروس را اراده های زیاده خواه، به وجود آورده باشند. در هر صورت فقر عامل معده است، اما موجبه نیست. برای رهایی از این بحران، می بایست از عوامل بنیادی تر دیگری سراغ گرفت.
به غیر از فقر و پاین بودن تحصیلات که زمینه ساز سلفیه های تکفیری است، عامل مهم دیگر، تعصب های بی پایه مذهبی است. به زعم مقاله حاضر تعصب دینی، بن مایة اصلی سلفی های تکفیری است که در جهت حصول به اهداف خود از هر گونه جنایتی فروگذار نمی کنند و این را نمی توان منحصر در اسلام دانست. همة ادیان چه مسیحیت ،چه یهودیت و چه بودایی، واجد وجهی از خود حقیقت بینی اند که متشرعین جاهل را آماده هر گونه اقدام عمل گرایانه می کنند- چه انسانی و چه غیر انسانی-، اما آنچه در تحلیل تعصب اهمیت دارد پایه های آن یعنی" جهل "و"تحریک" است که تکفیری ها را به سمت خشونت های جدید می کشاند.
منظور از جهل، بی سوادی نیست. تحقیقات گسترده ای در رابطه با فقر، بی سوادی و خشونت انجام شده است و مشخص شد که بی سوادی و فقدان تحصیلات آکادمیک، منجر به خشونت های تروریستی نمی گردد. نظر به تحقیقات صورت گرفته، بیشترِ اعضای بلند پایه و میانه و بسیاری از عضوهای پایین مرتبة گروه های سلفی دارای تحصیلات آکادمیک از کالج های غربی اند. از این رو نمی توان جهل را با بی سوادی مترادف دانست. یکی از بهترین تحقیقات در این زمینه اثر فاخر ایزوتسو با عنوان "مفاهیم دینی و اخلاقی در قرآن " می باشد. به نظرِ وی آنچه باعث تمایز جهان -اندیشة حیات جاهلی از حیات اسلام بعد از آن است، جهلی است که در مقابل آن "حلم" قرار می گیرد نه کتابت و سواد. حلم عبارت است از صبر و متانت، نجنبیدن بی منطق احساسی در برابر محرک های بیرونی. در حلم نوعی اعتدال و حوصله مؤکد است. چنانچه قرآن از حیات جاهلی نقل می کند مردمی تصویر می شوند که به بهانه های واهی و کوچک دچار برافروختگی و عصیان می شوند. چه بسا که چند قبیله به خاطر سروده شدن شعری هجو آمیز یا کلامی گزنده به جان هم افتاده اند و بدون ذره ای عاقبت اندیشی خون ها بر زمین ریخته اند.
پایه دیگر تعصب خشن، تحریک از خارج است؛ یعنی در تعصب، جهل واقعیتی درونی، ولی تحریک عاملی خارجی است. جهل، عنصری ناخواسته است، ولی تحریک هدف مند و با فاعلیتی حسابگرست. تحریک عمدتاً به پروژه های سیاسی با ملاحظة قدرت بر می گردد. حرکت های تروریستی خشن را نمی توان جریاناتی خودجوش تلقی کرد. معمولاً یک ذهن دوراندیش، دست های سیاه پس پرده را می بیند که با تحریک احساسات جاهلانِ متعصب سعی در پیش برد اهداف از طریقِ حرکت های تروریستی دارد. در بسیاری مواضع، ملاحظات قدرت نیست که علناً آشکار می شود، بلکه نقاب دین می زند و پشت آن پنهان می ماند. در این میان چه کسی بهتر از جاهلان متعصب. امروزه نیز تروریست های تکفیری همان راهی را می روند که بدنامان تاریخ پیموده اند، سلفی گری از این حیث صرفاً متکی بر جهل نیست. تقریباً در هر جنایت و تروری که این روزها در خاور میانه اتفاق می افتد دست های سوداگران قدرت دیده می شود. دلارهای نفتی، سرمایه های ملی و نیروهای اجتماعی که بعضی از بلاد عرب به جای اینکه در خدمت مصالح مسلمین به کار ببندند، صرف کشتار مردان، زنان و کودکانی می کنند که هر روزه اخبار آن از شهرهای بغداد، دمشق، بیروت، پیشاور و کابل مخابره می شود. در نتیجه آنچه امروز با نام "تروریسم" شناخته می شود، مولود هم آغوشیِ جهل و خباثت است.
منبع : http://makhateraltakfir.com