كناره جويى و عزلت از گروهى كه غرق در انواع معاصى و گناهانند و انسان از هدايت آنان بتمام معنى نااميد شده و ادامه معاشرت با آنان، ممكن است اثر سويى بر حال و اخلاق و اعمال و ايمان انسان بگذارد كه بدون ترديد روايت حضرت صادق در فصل بيست و چهارم كتاب باعظمت «مصباح الشريعة» بيشتر ناظر به اين مورد سوم است و سعى بر اين است كه به توضيح اين قسمت اقدام شود.
گذشته از اين سه مورد، در اسلام مورد ديگرى براى عزلت و گوشه گيرى نيست، اگر هم باشد منطبق بر يكى از اين سه مورد است.
معاشرت با عباد صالح خدا، رفتن بين مردم براى حل مشكلات خانوادگى، اقتصادى و اجتماعى آنان، ارتباط با خلق براى امر به معروف و نهى از منكر، اختلاط با جامعه براى روشنگرى، رفتن دنبال زراعت و صنعت و تجارت و كسب و كار و كمك گرفتن از مردم مؤمن و مسلمان در اين جهت، براى هر انسانى لازم و بلكه در پاره اى از اين امور واجب شرعى است و عزلت و كناره گيرى از اين ابواب خير و عوامل سعادت، حركتى ضد صراط الهى و بر خلاف عقل و شرع است.
يك بار ديگر تذكر اين نكته ضرورى است كه آنچه به عنوان شرح و توضيح و تفسير روايت مى آيد ناظر به قسمت سوم از معناى عزلت است، يعنى كناره گيرى و عزلت از تبهكاران و فاسدانى كه اميد هدايت آنان به هيچ وجه نمى رود و آميزش انسان با آنان، باعث دور ماندن انسان از خير دنيا و آخرت است و چنين عزلتى اگر در جوامع اسلامى به وسيله خوبان امت نسبت به بدان و بدكاران صورت بگيرد، ميدان عصيان و گناه از آنان گرفته مى شود و قدرت بر معصيت كردن و تجاوز از آنان سلب مى شود، چنانچه بنا به نقل قرآن در سوره توبه، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و مسلمانان با عزلت از سه متخلف، باعث ادب و تربيت و توبه و بازگشت آنان به حق شدند.
چنانچه به زمانى برخورديد كه اكثر مردم زمان دنبال فسق و فجور رفتند و گوش به حق ندادند و بودن شما در ميان آنان باعث هلاكت شما بود، از آنان كناره بگيريد و عزلت انتخاب كنيد و سعى نماييد آن چنان كه هستيد شناخته نشويد كه دشمن با شناخت شما، امكان ضربه زدن به شما را خواهد يافت.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
وَذلِكَ زَمانٌ لا يَنْجُو فيهِ إلّا كُلُّ مُؤْمِنٍ نُومَةٍ، إنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ وَإنْ غابَ لَمْ يُفْتَقَدْ اولئِكَ مَصابيحُ الْهُدى ، وَأعْلامُ السُّرى ، لَيْسُوا بِالْمَسابيحِ وَلا الْمَذابيعِ الْبُدُرِ اولئِكَ يَفْتَحُ اللّهُ لَهُمْ أبْوابَ رَحْمَتِهِ وَيَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرّاءَ نَقِمَتِهِ «1».
و آن زمانى است كه در آن نجات از عوامل هلاكت ميسر نيست مگر براى مؤمنى كه گمنام باشد، گمنامى اش به اين باشد كه اگر در مجلسى حاضر شود او را نشناسند و اگر غايب گردد او را نجويند، چنين مؤمنانى در راه خدا چراغ هاى هدايتند و در شب تاريك زندگى، نشان هاى سير و حركت به سوى صراط قويم، اينان در بين مردم با فساد و سخن چينى زندگى نمى كنند و اسرار و عيوب بندگان را فاش نمى نمايند، حق تعالى درهاى رحمتش را به روى آنان مى گشايد و عقوبت و رنج را از آنان برمى دارد.
منبع : پایگاه عرفان