«أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ. وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ. وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ. وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ».
آيا با تأمل به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده؟ و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟ و به كوهها كه چگونه در جاى خود نصب شده؟ و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟
بزرگترين جرثقيل ساخت انسان چه قدر مىتواند بار بلند كند؟ آيا پنج هزار تن را مىتواند بلند كند؟ آنچه پروردگار عالم در فضا رها كرده كه نه بالا مىروند و نه پايين مىآيند، چند تن است؟ خورشيد چند تن است؟ قرآن مىفرمايد: نگاه كنيد كه خداوند چگونه اينها را نگهداشته كه نمىافتند؟ اينها كه بالا نبودند. قرآن مىفرمايد: عالم، پيش از اين، به صورت دود درهم پيچيدهاى بود و تمام دانشمندان هم به اين مطالب اذعان كردهاند:
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ».
آنگاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه به صورت دود بود.
خداوند مقدارى از اين دود را سرد كرد و پايين گذاشت و بدين ترتيب زمين به وجود آمد. مقدارى را هم سرد كرد و بالا برد و آسمان هفتم آفريده شد كه كل عالم، همانگونه كه امام صادق، عليهالسلام، مىفرمايند، در برابر آسمان هفتم يك حلقه روى دشتى بزرگ است. «3» زمينى كه ما روى آن زندگى مىكنيم جزو كوچكى از آسمان اول است. به اندازه يك وجب هم از شگفتىهاى آسمان اول براى دانش بشر روشن نشده است، چون همين كهكشان راه شيرى كه شبها در آسمان پيداست، اگر بخواهند با سرعت سيصد هزار كيلومتر در ثانيه از اين طرف به آن طرفش بروند، بيست ميليون سال طول مىكشد! ماه و خورشيد و منظومه شمسى، گوشه كوچكى از اين كهكشان هستند. ما در راه شيرى قرار داريم، ولى وقتى به آن نگاه مىكنيم، فكر مىكنيم بالاى سرمان قرار دارد. ما خودمان جزو اين كهكشانيم، ولى آنقدر كوچكيم كه پيدا نيستيم. با وجود همين كوچكى، اگر بخواهند مصالح ساختمان بدن ما را بشمارند، سيصد هزار سال طول مىكشد. حال، شمارش مصالح زمين و آسمان چگونه خواهد بود؟ با اين همه دليل روشن، آيا باز هم عدهاى مىگويند عالم خدا ندارد؟!
«وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»*.
و مالكيّت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطره خداست.
قرآن و پيشوايان دين دستور دادهاند در همه چيز فكر كنيم. خوب است ما هم در كتابهايى كه درباره جهان نوشته شده تأمّل كنيم. اين عادت خوبى است كه با كتابهاى علمى و مفيد انس بگيريم. گاه مىشود كه من وقتى به منزل مىروم احساس مىكنم از شدّت خستگى جانم به لب رسيده است؛ تمام بدنم درد گرفته و حوصلهام به صفر رسيده است و اشتهاى غذا خوردن هم ندارم؛ در اينحال، تنها چيزى كه مىتواند مرا از رنج نجات دهد مراجعه به كتابهاى تاريخ يا كتب علمى است. وقتى كتاب مىخوانم و از ساختمان عالم، جهانهاى دور، پيدايش و مرگ خورشيد و ... آگاهى مىيابم، رنجهايم را فراموش مىكنم.
بزرگترين دانشمندان آمريكا و اروپا، كه اين كتابها را نوشتهاند، در نهايت يك سخن دارند و آن اين است كه پس از اين مطالعات و درك اين واقعيات چگونه در برابر پادشاه باعظمت و به وجود آورنده عالم سر تعظيم فرو نياوريم؟ پاسكال ، بزرگترين رياضيدان اروپا در قرن هجده ميلادى، مىگويد:
تمام عشق و لذت من در ياد خدا خلاصه مىشود.
ممكن است باور نكنيد، ولى پاسكال كه از رياضىدانان بزرگ كره زمين است در 39 سالگى از عشق خدا دق كرد و مرد.
منبع : پایگاه عرفان