نقل است فرد نابينايى در حرم پيامبر، صلىاللهعليهوآله، ايستاده بود كه امام باقر، عليهالسلام، همراه يكى از ياران بسيار نزديك خود وارد حرم شدند و به آن مرد فرمودند: با اين كه اكنون در حرم پيامبر هستيم، جز يك نفر، بقيه مردم ما را نمىبينند:
«وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ».
آنان را مىبينى كه به سوى تو مىنگرند در حالى كه نمىبينند.
همراه حضرت مىگويد: من آهسته كنار آن نابينا (أبوهاشم مكفوف) آمدم و به او گفتم: أبوهاشم كجايى؟! گفت: در حرم پيامبر عظيم الشأن اسلام. پرسيدم: امام باقر، عليهالسلام، كجاست؟ گفت: دو قدمى من ايستادهاند. پرسيدم: او را مىبينى؟ گفت: آيا من امام زمان خود را نمىبينم؟
معناى بصيرت
«أعمى»، در اصطلاح قرآن، كسى نيست كه چشم او كور باشد، بلكه كسى است كه كانالهاى قلب او رسوب گرفته و به سبب آن چيزى را درك نمىكند. به تعبير قرآن مجيد، چنين شخصى مانند حيوانات است. يعنى همانطور كه نمىتوان فقه و تفسير و فلسفه را به حيوانات آموخت، او نيز دركى از كتاب خداوند ندارد.
قرآن كلمات بصير و أعمى را در مقابل هم قرار داده است؛ مانند نور و ظلمت، روز و شب، و حق و باطل. مسئله مهم در قرآن اين است كه پروردگار مىفرمايد:
«وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ».
نابينا و بينا [كافر و مؤمن] يكسان نيستند.
اما سوال اين است كه اين دو در چه چيز مساوى نيستند؟ از آيات ديگر قرآن وروايات و دعاها استفاده مىشود كه بينايان واقعى و كوردلان در هيچ برنامهاى از برنامههاى دنيا و آخرت مساوى نيستند. نمونه مساوى نبودن آنان در قيامت، از چند آيه قرآن استفاده مىشود كه به آن اشاره مىشود:
خداوند در سوره مباركه هود مىفرمايد:
«يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ».
روزى كه چون فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد؛ پس برخى تيرهبخت و برخى نيكبختاند.
قيامت روزى است كه هيچ انسانى، جز به اجازه خداوند، حق سخن گفتن در آن را ندارد. يعنى از اولين تا آخرين انسان هيچ يك حق سخن گفتن ندارند و همه زبانها بسته است. رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، مىفرمايد:
اولين كسى كه در قيامت بر پروردگار وارد مىشود و اجازه سخن گفتن دارد من هستم.
منبع : پایگاه عرفان