بدون شك وضع چنين قانونى، با اين همه گستردگى، كار خود او نيست؟ او با عقل و دانش محدودش، كجا مىتواند قوانينى به وجود آورد كه شامل تمام ابعاد حيات گردد؟ و بر فرض به وجود آوردن، چه ضمانتى براى اجراى آن خواهد داشت؟
قانونگذار در اين مسير، بايد كسى باشد كه بر اوضاع هستى، و جسم و جان و عقل بشر و همه نيازهاى انسان احاطه داشته باشد؛ تا با ارائه چنين قانون جامعى، بين انسان و جهان، انسان و انسان، انسان و عقل، و روان و جسمش هماهنگى برقرار كند. و از آدمى موجودى عادل و عدالتپرور بسازد، تا از اين طريق خير دنيا و آخرتش تأمين گردد. چنين قانونگذارى جز خداى عالم آفرين نمىباشد، و به حق بايد گفت: جعل و وضع قانون، وقف حريم مقدس كبريايى اوست.
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت، كه از روزى كه بشر در مسئله جعل قانون، به خودسرى پرداخت و در برابر حق، عَلم استقلال برافراشت و خود را ولىّ خود دانست، و براى تأمين قانون به خود تكيه زد، تا به امروز كه هزاران سال مىگذرد، نتوانسته است قوانين متين، محكم و مقررات حكيمانهاى كه به تمام زواياى حياتش گسترده باشد، و او را با جهان، خالق جهان، با انسان و با خودش هماهنگ كند، به وجود آورد.
انسان در اين زمينه نه اين كه موفق نبود؛ بلكه به وضع قوانين ناقص و معيوب و ظالمانهاى دست زده، و از اين طريق هم خود را به فساد و تباهى كشانده و هم به اشاعه فساد در كليه جوانب حيات كمك كرده است، و به دنبال اين خودسرى چه حقوقى كه از انسانهاى مظلوم پايمال نكرد و چه ستمها و ظلمها و جنايتهايى كه بر انسان نرفت؟!
البته در ميان قوانينى كه وضع كرده، اگر قانون عادلانهاى هم بوده، به خاطر فاسد بودن مجريان، اجرا نشده و آن قانون جز زينتى بر صفحهها چيزى نبوده است. به علاوه نمىتوان گفت او واضع قوانين عادلانه بوده؛ زيرا كليه مقررات صحيح بشرى، ريشه در فرهنگ الهى، و پيام رسولان خداى متعال دارد.
در هر صورت بشر براى دست يافتن به كاملترين و بهترين قانون، بايد روى به جانب حق كند و از طريق سفيران پاك الهى و امامان معصوم عليهم السلام با قوانين بافته از عدالت و عشق، اتصال عقيدتى و عملى پيدا كند.
مجموع قوانين خداى متعال، عبارت از وحى او به رسولان و گفتار پيامبران و امامان عليهم السلام است.
منبع : پایگاه عرفان