بسم الله الرحمن الرحیم
در سدههای نخست اسلام بحثهای درباره جواز ترجمه قرآن وجود داشت، این بحثها از کجا شروع شد و چطور به نتیجه رسید تا اینکه قرآن ترجمه شود.
در صدر اسلام که هنوز قرآن مجید به مناطق غیر عرب راه نیافته بود مسئله ترجمه مطرح نبود، قرآن به زبان عربی نازل شده بود اما اینگونه نبود که چون زبان قرآن زبان عربی است همه اعراب از بیسواد و باسواد مفهوم آیات را درک کنند؛ چون قرآن کریم تجلی علم پروردگار و دارای نکات و ظرائف و دقایق و مفاهیم و مصادیق است برای آنان قابل درک نبود، که بتواند به دقائق و به لطائف و به حقایق قرآن راه پیدا کنند و پیچیدگیهای علمی قرآن را حل کنند. لذا در سدههای اول، قرآن مجید فقط با معلمی که پروردگار تعیین کرده بود فهمیده میشد و مسئله ترجمه در کار نبود.
پروردگار عالم در حدود پنج آیه از قرآن پیغمبر اکرم(ص) به عنوان تعلیمدهنده کتاب یاد میکند، (یعلمهم الکتاب و الحکمة)[1] پیامبر را مبعوث به رسالت نمود و از اهدافش یاد دادن قرآن و روش زندگی صحیح حکمت عملی بود.
بعد از رحلت پیغمبر(ص) به سفارش اکید ایشان در طول حیات و مخصوصا در آخرین لحظات عمرشان که انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی مردم باید به قرآن و عترت مراجعه نمایند. کتاب الله و عترتی یعنی چی؟
یعنی قرآن مجید و عترت دو ثقل هستند، هرگز هم از همدیگر جدا نخواهند شد. پیامبر(ص) به روشنی می فرماید که بعد از من شما برای دریافت حقایق و ناگفتهها و لطائف قرآن که در طول بیست و سه سال به خاطر زمان کم، به من فرصت نداد مطرح نمایم برای دریافتش به اهل بیت من مراجعه کنید. و در قرآن میفرماید (فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون)[2] در روایات آمده است نحن الذکر، یا نحن اهل الذکر، پس معلوم میشود که پیامبر(ص) حل مشکلات مفاهیم قرآن و مصادیق و لطائف آیات را به عهده اهل بیت گذاشته بود.
در قرآن کریم دستور داده شده است: (و اعتصموا بحبل الله جمیعا)[3]، و نیز (و بحبل من الناس)[4]، حبل الله قرآن است و حبل من الناس عالمان به قرآن و اهل ذکرند که مثل قرآن ریسمان، خدا در بین جامعه هستند و جامعه اگر بخواهد جامعهای صددرصد اسلامی و ایمانی باشد باید علاوه بر حبلالله به حبلالناس نیز چنگ بزند.
اما بعد از درگذشت پیغمبر که مردم دو گروه شدند، آنهایی که به سفارش پیغمبر به طرف امیر المومنین و ائمه طاهرین(ع) رفتند در دورههای بعد توضیح آیات و حقایق و لطائف و اشارات آیات را از اهل بیت میگرفتند. خوشبختانه به دستور پیغمبر، این حقایق توسط ائمهمعصومین(ع) ثبت شده و تا عصر امام عسکری به چهارصد کتاب رسیده و در قالب کتابهایی مثل تفسیر عیاشی، تفسیر فرات، تفسیر نورالثقلین، تفسیر برهان درآمده و به تفسیر مأثور معروف شد، یعنی تفسیری که براساس آثار به جای مانده از اهل بیت و بر مبنای روایات نگاشته شده است.
اما گروهی از امت که دنبال دیگران رفتند، و پیرو مدرسه سقیفه و مکتب بنی امیه و بنی عباس بودند از آنجا تفسیر به رأی شروع شد و از آنجا که این گروه بر ظواهر قرآن تکیه کردند و از تأویلی که پیغمبر و اهل بیت داشتند خودشان را دور نگه داشتند بسیاری از معارف و اصول را منحرف کردند، مثلا در توحید قائل به جسمیت شدند و حتی کتابهای مستقلی درباره جسمیت خدا نوشتند، مثلاً براساس ظواهر آیات مثل (یدالله فوق ایدیهم)[5] ید که کنایه از قدرت است را بر ظاهر لغت معنا کردند، یا (جاء ربک)[6] را این گونه معنا کردند که خدا پا دارد و با پا راه میآید، یا (ان الله علیم بصیر) [7] را به چشم ظاهری معنا کردند.
اما وقتی قرآن وارد مناطق غیرعرب شد، در یک برههای از زمان، تکلم زبان عربی را در کشورهای دیگر اجباری نمودند، که هم عربی حرف بزنند هم عربی بنویسند. در ایران نیز تا قرن سوم مکاتبات و مطالبات و دفاتر به زبان عربی نوشته میشد بعد که کم کم بعضی از ملتها زبان عربی را به تدریج حذف کردند، و زبانهای دیگری جایگزین عربی شد نیاز به ترجمه به زبانهای دیگر احساس شد.
ترجمه قرآن انواع مختلفی دارد از جمله لغت به لغت یا جمله به جمله، یا ترجمههای تفسیری، به نظر شما کدام یک از این روشها برای مخاطب عام بهتر است، حالا شما در ترجمه از کدام روش پیروی کردید و چرا؟
در ترجمه لغت به لغت، که لغت عربی برابر با کتب لغت ترجمه شود ترجمه مفهومی و زیبایی به دست نمیآید، ترجمه، بریده و منقطع و نامفهوم و گنگ خواهد بود، که این ترجمه ترجمه درستی نیست، مثلا در ترجمه (الم * ذلک الکتاب لا ریب فیه)[8] اگر حرف (ذلک) را ترجمه کنیم، چون ذلک اشاره به دور است اینگونه میشود "آن کتاب در آن شکی نیست"، که مسلّم این ترجمه خوبی نیست.
اما در ترجمه جمله به جمله اگر باز به صورت ترجمه لغت باشد باز ترجمه گنگ خواهد بود، و اگر ترجمه تفسیری باشد یعنی به روایات پیغمبر، اهل بیت و دیدگاه قویترین دانشمندان متخصص قرآن مراجعه شود این ترجمه توضیحی و مفیدی خواهد بود.
حال باید دید قرآن برای چی نازل شده؟ یقیناً قرآن برای هدایت مردم نازل شده است، حال اگر ترجمه لغت به لغت یا جمله به جمله به صورت بریده و انقطاعی باشد این ترجمه نمیتواند مشعل هدایت و چراغ راهنما باشد، چون مفاهیم آیات را نمیرساند، و ناقص و محدود و نامفهوم است. ولی ترجمه تفسیری آن هم با انشائی که زیبایی کلام غیرعرب مثل زبان فارسی یا دیگر زبانها در آن رعایت شود، گرچه کاملاً مفهوم آیه را نمیرساند اما تا حدی میتواند چراغ هدایت باشد
با این توضیح من بهتر دیدم که ترجمه، ترجمهای توضیحی باشد. این توضیحات را هم از روایات و از دیدگاه مهمترین مفسران شیعه مثل شیخ طوسی و شیخ طبرسی و دیگر تفاسیر مطرح علمی اخذ کردم.
از آنجایی که قرآن راهنمای زندگی مسلمانان است مترجم کلمات وحی چه وظیفهای بر عهده دارد و باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ اصلا آیا مترجم وظیفه دارد که خواننده را به محتوای اصلی آیه راهنمایی کند یا نه؟
از آنجا که قرآن راهنمای زندگی است مترجم این کتاب وظائف مهمی به عهده دارد، اولین وظیفهاش این است که بهرهمند از علوم الهی و دانش اسلامی باشد و نیز، به طور جامع ادبیات عرب و معانی و بیان را فرا بگیرد و به دلیل اینکه حدود پانصد آیه فقهی در قرآن است وظیفه دارد به فقه آشنا باشد و نیز یک سلسله مسائل اصول فقه در قرآن است باید عالم به اصول هم بشود و نیز باید عالم به عرفان اهل بیت نیز بشود. همچنین علاوه بر رشتههای حوزوی، چون هفتصد آیه در قرآن راجع به عالم خلقت و آسمانها، زمین، دریاها، ابر و باد، حیوانات، حشرات، کوهها، معادن و ... میباشد باید تا حدی از علوم روز و علوم طبیعی بهرهمند شود. البته این علوم باید علومی باشد که دستخوش تغییر نشود و تا حدی قوی و پایدار و ریشهدار باشد مثلاً بعضی از اطلاعات علم نجوم که با گذشت زمان به یقین نزدیک شده مثل اطلاعاتی پیرامون ستارگان سیارات کسوف و خسوف و ... یا علوم طبیعی مثل گیاهشناسی و یا زندگی حیوانات و حشرات و مورچه و زنبورعسل و... .
خود قرآن میفرماید: (فاسأل به خبیر)[9] اینها را از آگاهان این رشتهها بپرس، بنابراین مترجم باید علوم اسلامی و نیز علوم جدید و علوم طبیعی و حتی دورنمایی از علوم غیرطبیعی مثل ریاضی و طب آشنا باشد تا بتواند ترجمه دقیق و درستی از قرآن مجید به دست آورد.
اما ویژگیهای خود مترجم: اولا باید با قرآن مأنوس باشد و به کتابهای متعدد مراجعه داشته باشد و چندین بار قرآن را به دقت مطالعه کند و به کتابهای متعدد مراجعه داشته باشد و یادداشتبرداریهای دقیقی در زمینههای فقهی و علوم طبیعی و حیوانشناسی و زمینشناسی و کیهانشناسی داشته باشد و با یک فکر صددرصد قرآنی و اهل بیتی و با تقوای الهی مشغول ترجمه شود.
همچنین مترجم باید با وضو باشد، چون خود این طهارت موثر در کمک به فکر انسان است، مترجم باید از تقوا برخوردار باشد و فکرش صددرصد اسلامی و اهل بیتی باشد، که دچار ترجمه به رای یا تحمیل مسائلی که با قرآن سازگار نیست به آیات نشود و قرآن مجید را با فرهنگهای به اصطلاح زمینی ترجمه نکند.
همچنین مترجم وظیفه معلمی انسانی و اخلاقی دارد که مردم را به محتوای اصلی آیات راهنمایی کند چون بسیاری از مردم میخواهند قرآن را کتاب زندگی و دستورالعمل زندگی قرار دهند و این خیلی لازم است.
آشنایی و مانوس بودن با زبان قرآن برای شما چه برکاتی در زندگی داشته است؟
اولا وقتی من به زندگی چشم باز کردم، تمام اطرافیان من اهل قرآن بودند، یعنی پدربزرگ، و مادربزرگ مادریام و پدربزرگ و مادر بزرگ پدریام و خالهها و عمههایم، همه مأنوس با قرآن بودند البته اینها سواد زیادی نداشتند ولی از قرآن ابدا جدا نبودند، مثلاً: ماه رمضان مسرّ بر ختم قرآن بودند، و شبهای جمعه چند سوره از قرآن را میخوندند و بعد از نمازهای صبح قرائت قرآن داشتند یعنی از ابتدای تولد صدای قرآن و موج این کتاب آسمانی به طرف فکر و مشاعر و احساسات من راه پیدا کرد.
همچنین مدرسهای که ثبتنام شدم خوشبختانه مدرسهای بود که مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر برهان آن را تاسیس کرده بود و آنجا معلمان بسیار بزرگواری داشت و کلاسهای قرآن خوبی برگزار میشد.
همة اینها موجب علاقه شدید من بر قرآن شد تا دوره دبیرستانم را تمام کردم که البته آنگونه که باید و شاید آیات قرآن را درک نمیکردم درکم از قرآن همان مقداری بود که از واعظهای بسیار باسواد ایام کودکی و نوجوانی شنیده بودم که آنها واقعا در آماده کردن ذهن من برای فهم قرآن خیلی موثر بودند که برای همة آنان درجات عالی از خداوند تقاضامندم تا وقتی طلبه شدم، وقتی طلبه شدم و بعد از مدتی درس خواندن احساس کردم پروردگار عالم به من یک بیان روانی لطف کرده است.
در بین تمام وظایف روحانیت گرایش بیشتری به منبر پیدا کردم، بنابراین نیازمند به فهم قرآن شدم، که بفهمم و به مردم انتقال بدهم، در نوجوانی به تدریج حدود بیست نوع تفسیر قوی خریدم، و کم کم با قرآن مجید انس پیدا کردم، شاید بتوانم بگویم بیش از پنجاه بار قبل از اینکه قرآن را ترجمه کنم از اول تا آخر قرآن را در طول سالها با دقت تمام مطالعه کردم و تدبر نمودم، خیلی از آیات و سورهها را حفظ کردم، و بعد که گرایش به نوشتن معارف پیدا کردم، و بعد از نوشتن حدود 50 جلد کتاب خصوصاً ترجمه و شرح صحیفه سجادیه و ترجمه نهجالبلاغه و ترجمه مفاتیحالجنان و شرح دعای کمیل و ترجمه و شرح جامع مصباحالشریعه خداوند به فکرم انداخت که قرآن را ترجمه کنم.
این انس با قرآن خیلی برکات معنوی و فکری و روحی در زندگی من داشته، و روحیه من را خیلی تقویت کرده که از کار و منبر و از روزی یازده تا دوازده ساعت نوشتن تا الان هیچ احساس خستگی نمیکنم و از این نظر بسیار خوشحال هستم که قرآن چنان تاثیر در من گذاشت که به لطف خداوند برای من زندگی اسلامی به پا شد و از نظر رفتار و اخلاق و کردار به گونهای قرآن من را تربیت کرد که بچههایم هم تحت تاثیر روش و منش من قرار گرفتند و خودشان عاشق دروس حوزوی شدند و نوههایم هم خودشان خیلی مشتاق طلبگی شدند که الان غیر از من دو تا فرزندم و سه تا نوهام طلبه هستند. چه برکتی از این برکات برای من بیشتر که من خودم سرمایهای برای آخرتم ندارم ولی این فرزندان و نوههایم مایهها و سرمایهها و برکاتی هستند که امیدوارم سبب نجات من در قیامت شوند.
استفاده از نوآوریهای روز و تولید نرم افزارهای مختلف که ترجمههای متفاوتی را در اختیار مخاطب قرار میدهد به فراگیرتر شدن فرهنگ قرآنی در جامعه کمک کرده است یا نه؟
به نظر من تولید نرمافزارهای قرآنی خدمت بسیار عظیمی به اهل قرآن است چرا که خیلی از کسانی که عاشق قرآن و محقق هستند و میخواهند تحقیق پیرامون قرآن داشته باشند به صرف هزینه مختصر در برابر هزینههای سنگین کتاب نرمافزاری را تهیه میکنند و کتب متعدد قرآنی را در اختیار میگیرد که هم سرعت و هم صرفه اقتصادی و هم دقت در جستجو دارد. من به نوبه خودم از حوزههای علمی و نهادهای قرانی و مؤسسات فرهنگی، که این کار عظیم را دنبال میکنند تشکر میکنم و باید بگویم کارشان موج جهانی دارد، چون من کشورهای اروپایی و شرقی را که رفتم، این نرمافزارها را در دفاتر اساتید دانشگاه یا در کتابخانهها دیدم و به نظر من قم که بیشترین کار را روی این مسئله کرده است خبر غیبی امام صادق(ع) را تحقق داده که حضرت فرمود "روزگاری میآید که فرهنگ ما اهل بیت به گونهای به تمام جهان میرسد که حتی پردهنشینان دورترین نقاط عالم از این فرهنگ آگاهی پیدا میکنند،" کار کار بسیار عالی و عظیمی است، و من تقاضایم از مجریان این نوع کارها این است که با دقت و تلاش بیشتر به کارشان ادامه دهند و دلگرم باشند و هر چه میتوانند آن را گسترش دهند و از تمام امکانات در راه قرآن به هر نوعی که میتوانند بهرهبرداری کنند که از کلمات بزرگان است (لا تنتشر الهدی الا بحیث تنتشر الضلالة،) هدایت در دنیا پخش نمیشود مگر به گونهای که ضلالت پخش میشود، الان ضلالت با ماهواره و سایت و کتاب و نرمافزار و فضاهای مجازی پخش میشود خب ما هم باید به اصطلاع دفاعی پاتک را با همان وسایل الکترونیکی به دشمن بزنیم که الحمدالله زده شده است ولی انشالله گستردهتر بشود که یک روزی برسد که مردم دیگر گرایشی جز به اسلام قرآن و اهل بیت نداشته باشند.
ترجمه شما از قرآن چه ویژگیهایی دارد که مورد استقبال ناشران و مخاطبان قرار گرفته است؟
با توجه به مسئولیتهایی که یک مترجم دارد و زیر چتر آن مسئولیتها میخواهد کلام الهی را که فوق هر کلامی است به زبان دیگر ترجمه کند، من با کمک خداوند و با دقت و اندیشه در آیات و مراجعه به کتب لغت معروف و تفاسیر قدیم و جدید و به خصوص مراجعه به کتابهایی مثل المفردات راغب اصفهانی، و کتاب التحقیق فی کلمات القران و دیگر کتب منبع لغت، ابتدا مفاهیم لغات و مخصوصا اصطلاحات را بررسی نمودم تا لغزشهایی که در برخی ترجمهها دیدم تکرار نشود و اصلاح گردد.
برخی لغات و یا اصطلاحات محل لغزش بعضی از مترجمان است که از باب نمونه به برخی اشاره می کنم:
مثلا آیاتی که به صورت جمله خبریه است ولی در حقیقت معنای انشایی دارد، مثل (و الوالدات یرضعن اولادهن)[10] که معنیاش این نیست که : « مادران شیر میدهند فرزندان را» بلکه معنی این است که : « مادران باید فرزندان را شیر بدهند»
و یا آیات کنایی مانند : (تبت یدا ابی لهب)[11] که ید در اینجا کنایه از قدرت است، یعنی نابود باد قدرت ابولهب.
یا جمله (سقطوا فی ایدیهم) که این یک اصطلاح است . بعضی از مترجمین کلمه سقطوا را به معنای لغوی افتادن گرفتند و ایدیهم را دستهایشان معنی کردند و چنین ترجمهای بدست آمده که: : «در دستهایشان افتادند» در حالی که این ترجمه صددرصد غلط است و معنی این است: « از اعمالشان به شدت پشیمان شدند»
بعد از اصطلاحشناسی و به دست آوردن عمق لغات و رجوع به منابع اصیل لغوی و تفاسیر متقن، برای زیباسازی کلمات، به فرهنگهای لغات فارسی به خصوص فرهنگ معین مراجعه نمودم و با لحاظ همه آن مسائل هر آیهای را در قالب ترجمه قرار دادم و قرآن مجید را با زحمت خیلی فراوان و با تکیه بر آن همه منابع ترجمه کردم .
پیش از آنکه ترجمه چاپ شود گاهی یک یا دو صفحه از ترجمه را به اقشار مختلف جامعه اعم از جوان، پیرمرد، کم سواد، عالم، دانشجو و یا طلبه میدادم و از آنان می خواستم که متن ترجمه را برای من بخوانند، وقتی میخواندند میفهمیدم که خواننده کجاها سکت در کلام دارد مجدد آنها را بر طرف میکردم. مثلا در ترجمهها آمده (الله ملک السماوات) فرمانروایی از آنِ خداست، من میدیدم افراد مختلف میخواندند از آنْ خداست، یعنی این جمله ایهامبرانگیز بود، میپرسیدم مگر ما چند خدا داریم که این فرمانروایی از آنْ خداست، میگفت : این جمله این را میگوید. بعد اینگونه ترجمه کردم «فرمانروایی فقط ویژه پروردگار عالم است » که لام لله لام اختصاص است و به معنی ویژه ترجمه کردم.
یا رحمان و رحیم صفت مشبهه است رحمان به معنای وجود مقدسی است که همیشه مهربان است و به معنی بخشنده نیست، معادل بخشنده در عربی معطی است، بخشندگی از لوازم رحمانیت است لذا بسماللهالرحمنالرحیم را اینگونه ترجمه نمودم: "بنام آن که رحمتش بیاندازه و مهربانیاش همیشگی است".
بعد از این که یک بار قرآن را ترجمه کردم افراد مختلفی ترجمه را خواندند و دوستان مرکز ترجمان وحی نیز بازبینی نمودند . عجله درچاپ نداشتم و علاقه داشتم که متخصصین در بعضی موارد که من یا اشتباه یا لغزش داشتم به من تذکراتی بدهند چون کار کار بسیار مشکلی بود. بعد از آن ترجمه را در اختیار دو ویراستار قرار دادم که البته کامل ویراستاری نکردند ولی مقداری که ویراستاری شد راهنمایی بود برای خود من که براساس ویراستاری آنها خودم ویراستاری کردم و نهایتا ترجمه با انشایی بسیار روان و قابل فهم همگان چاپ شد . این قابل فهم همگان بودن را متخصصین مرکز ترجمان قرآن برای این ترجمه نوشتند .
همچنین یکی از مترجمان و متخصصان قرآن جناب آقای خرمشاهی که شصت سال پیرامون قرآن زحمت کشیدهاند ترجمه را بازبینی کرده بودند و در کتابی که سی ترجمه را نقد کردند چنین نوشتند که : «این ترجمه موفق و مفهوم و دارای کمترین میزان لغزش و سهو علمی است و این ترجمه از بهترین ترجمههای عصر جدید است.»[12]
در عین حال من باز دو بار دیگر ترجمه را از ابتدا تا انتها بازبینی نمودم و انشایش را زیباسازی کردم .
وقتی مدیران محترم سازمان دار القرآن الکریم از من خواستند که به آنها مجوز چاپ ترجمه را بدهم از من سوال کردند که چقدر حق الترجمه باید پرداخت نمود ؟ عرض کردم : دیگران چقدر حق الترجمه میگیرند؟ گفتند : 10 تا 15 درصد . من روی ورقه ای نوشتم که از الان تا پایان عمرم و بعد از من این ترجمه حق الترجمه نخواهد داشت، اگر هم حق الترجمهای را پروردگار منظور نماید و ثوابش را به روح حضرت اباعبدالله الحسین هدیه میکنم .
لذا دقت در ترجمه و انتخاب انشاء روان و قابل فهم همگان و نیز نداشتن حق الترجمه سبب شد که این ترجمه قرآن معروف شود و تا الان به گزارش وزارت ارشاد حدود چهار میلیون نسخه توسط بیش از سی ناشر چاپ شود .
چه پیوندی میان ترجمه قرآن و تفسیر آن وجود دارد؟ آیا همه مفسران بزرگ ایرانی خودشان هم مترجم قرآن بودند یا نه؟
البته همانگونه که در مطالب گذشته گفته شد ترجمه حتما باید تکیه بر تفاسیر مهم و خصوصاً تفاسیر ائمهمعصومین(ع) داشته باشد که تقریبا با تکیه بر تفاسیر مهم دانشمندان بزرگ اسلامی و با تکیه بر روایات یک ترجمه توضیحی به وجود میآید این مسئله اصل ترجمه و رابطهاش با تفسیر که واقعا بدون مراجعه به تفاسیر مهم و مراجعه به لغات، خیلی مشکل است بشود ترجمه درستی نظام داد.
و اما از مفسران بزرگ متقدم فقط ابوالفتوح رازی در قرن هفتم هجری به نظرم هست که ایشان اول آیه را ترجمه کرده و بعد تفسیر نموده و به نظر من کار درست و زیبایی بوده است. من هم بعد از ترجمه قرآن بنا به امر یکی از مراجع بزرگ تقلید که تفسیر حکیم را شروع به نوشتن نمودم، با پسندیدن روش ابوالفتوح اول آیه را ترجمه و بعد تفسیر کردم.
و آخرین سوال اینکه آیا تاکنون در جلسات هماندیشی یا کارگاههایی با موضوع ترجمه قرآن شرکت داشتهاید یا نه؟
فرصت شرکت در جلسات هماندیشی قرآن را نداشتم، ولی به خاطر وسواسی که در ترجمه داشتم ترجمه را به بعضی از دانشمندان متخصص دادم و از آنها هم تقاضا کردم که این ترجمه را ببینند، البته آنها هم خیلی بزرگواری کردند و ترجمه را دیدند و خیلی مختصر از اول تا آخر ترجمه تذکراتی را یادداشت کردند و ترجمه با تذکرات آنان زیباتر شد و یقیناً حضور در جلسات هماندیشی بسیار مؤثر و با منفعت خواهد بود که بخاطر کثرت اشتغالات فرصت حضور در چنین جلساتی را نداشتم.
پی نوشت ها:
[1] . بقره(2): 129؛ «آنان را كتاب و حكمت بياموزد».
[2] . نحل(16): 43؛ «اگر [اين حقيقت را] نمىدانيد [كه پيامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش بپرسيد [تا ديگر نگوييد كه چرا فرشتهاى به رسالت نازل نشده است؟!] ».
[3] . آلعمران(3): 103؛ « و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اهل بيت عليهمالسلام] چنگ زنيد ».
[4] . آلعمران(3): 112؛ « و يا ريسمانى از سوى مردمِ [مؤمن كه پذيرش ذمه و شرايط آن است ، چنگ زنند] ».
[5] . فتح(48): 10؛ « قدرت خدا بالاتر از همه قدرتهاست ».
[6] . فجر(89): 22؛ « و [فرمان] پروردگارت برسد».
[7] . حج(22): 61؛ « و يقيناً خدا شنوا و بيناست».
[8] . بقره(2): 1و2؛ « الم * در [وحى بودن و حقّانيّت] اين كتابِ [با عظمت] هيچ شكى نيست».
[9] . فرقان(25): 59؛ «پس [اى انسان! درباره خدا و كيفيت آفرينش جهان هستى] از خبير آگاهى بپرس»
[10] . بقره(2): 233؛ « و مادران بايد فرزندانشان را دو سال كامل شير دهند »
[11] . مسد(111): 1؛ « نابود باد قدرت ابولهب ، و نابود باد خودش »
[12] . بررسی ترجمه امروزین فارسی قرآن کریم، بهاءالدین خرمشاهی: 415.
منبع : پایگاه عرفان