روزى، هشام بن حكم از حضرت صادق پرسيد يابن رسول اللّه، مگر مردم بعد از مرگ پيغمبر، امير المؤمنين را نمىشناختند؟ راست هم مىگفت. زيرا ما كه 1500 سال با حضرت فاصله داريم او را مىشناسيم، آنها كه حضرت را ديده بودند چگونه نمىشناختند؟
حضرت فرمود: آنها هم كاملا حضرت را مىشناختند و مىدانستند ايشان، بعد از پيغمبر، اعلم و اعدل امت است و مجاهدتهايش سبب رشد اسلام بوده است و ...
- پس چرا آنها بعد از مرگ پيغمبر اينطور با ايشان درگير شدند و حتى هيزم به در خانه حضرت آوردند و اعلام كردند كه اگر بيرون نياييد خانه را با هر كسى كه در آن است مىسوزانيم؟ يعنى نه تنها در را آتش مىزنيم، زهرا و حسن و حسين، عليهم السلام، را هم مىسوزانيم. چرا آنها اينگونه در مقابل اهل بيت موضعگيرى كردند؟
حضرت در پاسخ هشام حتى يك جمله هم نفرمودند؛ در اينباره سخنرانى نكردند و دليل هم نياوردند؛ فقط يك كلمه به هشام بن حكم- اين عالم دانشمند كه به واسطه علمش بسيار مورد احترام حضرت صادق، عليه السلام، بودفرمودند و او نيز با همان يك كلمه مجاب شد:
«الحسد».
يعنى آنها چشم نداشتند اين همه نعمت معنوى خدا به اين خاندان را ببينند. تحمل نداشتند على را على ببينند، زيرا گمان مىكردند او هم مثل خودشان است. اگر حضرت مثل آنان بيسواد بود يا در جنگها برنده نبود يا اين همه اهل عبادت نبود، كسى كارى به كار او نداشت. آنها مريض بودند و بيمارىشان هم حسد بود. حسد اينقدر بيمارى خطرناكى است كه حسود را وادار مىكند زندهزنده اهل بيت پيغمبر را يك روز پس از مرگ پيغمبر بسوزاند! آيا گمان مىكنيد آنها حق را نمىدانستند؟- البته كه مىدانستند.
منبع : پایگاه عرفان