يكى از مجتهدين بزرگ كه از حافظان قرآن هم هست و شايد اولين حافظ قرآن در زمان خودش بود براى من تعريف ركد كه روزى، به ديدن كسى رفتم. پيش از اينكه به ديدار او بروم به من گفته بودند كه ايشان هر وقت شب كه بخواهد براى نماز شب بيدار مىشود؛ يعنى وقتى مىخواهد بخوابد، مثلا مىگويد: دو و 25 دقيقه، و سر ساعت بيدار مىشود. پرسيدم: براى اين كار از ساعت استفاده نمىكند؟ گفتند:
نه ساعت مچى دارد و نه ساعت بغلى، و نه ساعتى كنارش هست. فقط زمان را مىگويد و سر ساعت بيدار مىشود! گفتم: مىشود ببينمش؟
گفتند: بايد به او بگوييم، شايد قبول نكند! بههرحال، گفتند و من يك شب به خانه ايشان رفتم و شب را آنجا ماندم، البته از قبل گفته بودم كه مىمانم. وقتى براى خواب آماده شديم، ديدم ايشان زير لب گفت:
ساعت سه!
ديدم سر ساعت سه بيدار شد. شب كه تمام شد، هنگام صبحانه حال ماجرا را از او پرسيدم و اين را هم گفتم كه اگر دلتان نمىخواهد براى من بگوييد، مانعى ندارد! چه شده كه هر وقت مىخواهيد بيدار مىشويد؟ ايشان گفت: يكى از فرشتگان خدا آمده و با ما دوست شده.
روزى به او گفتم: من كارى ندارم برايم انجام بدهى. نه مىخواهم مرا در عرض پنج دقيقه به مشهد يا مكه ببرى و برگردانى و نه هيچچيز ديگر.
فقط هر وقت شب كه مىخواهم مرا صدا بزن! او هم پذيرفته، لذا هر وقت مىخواهم بخوابم مرا نگاه مىكند. من هم به او مىگويم: ساعت سه يا چهار، و او سر ساعت تكانم مىدهد و بيدارم مىكند.
اين وضع كسانى است كه فرائض خداوند را جدى گرفتهاند و به او ايمان واقعى آوردهاند. گمان مىكنم همين مختصر براى انتباه عقل و دل آنان كه در پى حقيقت مىگردند كافى باشد. در گفتارهاى بعد، درباره طلبكاران ديگرى كه امام سجاد، عليه السلام، درباره آنان سخن گفتهاند مطالبى خواهيم آورد، باشد كه از فرهنگ مبارك ايشان بيشتر بهرهمند شويم.
منبع : پایگاه عرفان