حضرت يوسف، عليه السلام، در زمان فراوانى نعمت در مصر، با اختراع سيلو مواد غذايى را به مدت هفت سال نگهدارى كرده بود. در اين سيلوها، ميزان سنجش «كيل» و پيمانه بود. وقتى برادران يوسف براى بار دوم به مصر آمدند تا غذا تهيه كنند به حضرت گفتند:
«فلما دخلوا عليه قالوا يا أيها العزيز مسنا و أهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن اللّه يجزى المتصدقين».
پس هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، گفتند: عزيز! از سختى قحطى و خشكسالى به ما و خانواده ما گزند و آسيب رسيده و براى دريافت آذوقه مال ناچيزى آوردهايم. پس پيمانه ما را كامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زيرا خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد.
آنها حضرت را نمىشناختند، زيرا وقتى كه او را در چاه انداختند كودكى 8- 9 ساله بيش نبود، اما در اين زمان، او حدود 40 سال داشت و قيافهاش كاملا عوض شده بود. لذا، احتمال هم نمىدادند او برادر كوچكشان باشد. يوسف نيز امر كرده بود كيل آنان را از مواد غذايى پر كنند. لذا آنها گفتند: مشكل اقتصادى و قحطى و سختى به ما هجوم آورده و پول زيادى نداريم. بنابراين، پيمانههاى ما را پر بگير:
«و أفوا لنا الكيل».
اين سخن آنان نبود، دستورى بود كه خدا به انبيائش داده بود تا به مردم ابلاغ كنند. حال، بايد پرسيد: بر چه اساسى، عدهاى از مال ديگران كم مىگذارند و مال آنان را غارت مىكنند؟ گاه مىشنويم كه مأمور ادارهاى براى خريد رفته و به فروشنده پيشنهاد داده كه فاكتور را بالاتر از آنچه خريدارى شده بنويسد و اين را شرط خريد از او قرار داده است!؟
يعنى اگر اين فروشنده ننويسد، نزد كس ديگرى مىرود تا او بنويسد.
فروشنده هم به خود مىگويد: چرا اين مال به ديگرى برسد؟ لذا چند ميليون مبلغ فاكتور را اضافه مىكند تا مشترى را از دست ندهد. بدين ترتيب، كارمند يك اداره يا سازمان به راحتى و در روز روشن مال 70 ميليون نفر جمعيت يك كشور را مىخورد.
اينها دروغ مىگويند كه امت پيغمبر اسلام، صلى اللّه عليه و آله، هستند. پيامبر چه وقت و كجا به چنين رفتارهايى فرمان داده و از اين نوع عملكرد راضى است؟ اصلا، انگار برخى از مردم پايشان در قير فرو رفته و چون قير خشك شده ديگر نمىتوانند خود را از آن نجات بدهند.
منبع : پایگاه عرفان