نام ذو القرنين در قرآن كريم در سوره مباركه كهف آمده است و خداوند در قرآن بيش از يك صفحه درباره او و كارها و برنامههايش سخن گفته است. درباره سخصيت تاريخى ذو القرنين بحثهاى زيادى صورت گرفته و عدهاى او را اسكندر مقدونى و عدهاى كوروش هخامنشى، و عدهاى ديگر شخصيتى مستقل دانستهاند. بعضىها نيز عقيده دارند ايشان از انبياى خدا بوده است.
تا آنجا كه از آيات قرآن فهم مىشود خداوند گشايشى نيز براى او قرار داده بود كه قرآن از آن با عنوان «سببا» ياد مىكند. مراد از «سببا» كه در اين آيات آمده برخوردارى ايشان از وسايل و علوم مهم آن روزگار بوده است. او اولين كسى است كه ميان دو كوه سدّ بسيار قوى و مستحكمى ساخت و سدسازى از زمان او رسم شد. يعنى علم سدسازى را براى نخستينبار او تعليم داده است، با اين تفاوت كه او در سدّى كه ساخت از آهن و مس مذاب استفاده كرد. زيرا دستور داد مردم هرچه آهن در خانهها دارند بياورند. بعد، همه آنها را در كورهاى ذوب كرد و در ساختمان آن سد به كارگرفت و روى آن مس مذاب ريخت. سفرهاى او به شرق و غرب عالم نيز از جمله كارهاى ديگر اين مرد الهى بود.
براساس آيات قرآن و روايات، يكى از كارهاى مهم ذو القرنين اين بود كه با لشكر مؤمنش به مناطق مختلف مىرفت و آنها را به راه راست دعوت مىكرد. اگر آنها به اختيار و اراده خودشان دين خدا را قبول مىكردند، كارى به كارشان نداشت. تنها، حاكم مؤمنى بر آنها مىگماشت تا احكام خدا را به آنان بياموزد؛ اما اگر قبول نمىكردند، درگيرى و جنگ ميانشان درمىگرفت.
سفرهاى ذو القرنين به قدرى به طول انجاميد كه او در منطقه و كشور خودش از دنيا نرفت و عمرش در همان مناطق دور تمام شد، زيرا او ظاهرا از اهالى جايى ميان آسياى صغير و سرحدّات اروپا بود. نقل است كه در هنگام مرگ از او پرسيدند: آيا كارى هست كه بتوانيم برايت انجام دهيم؟ گفت: نه، ولى وقتى مرا در تابوت گذاشتيد، دستم را از تابوت بيرون بگذاريد تا مردم بدانند كه من با اينكه نصف دنيا را گرفتم، همه چيز را گذاشتم و با دست خالى از اين دنيا رفتم. شايد از مگ من درس عبرت بگيرند.
با مشت بسته آمدهام من به اين جهان |
يعنى به غير حرص و غضب نيست حاليم |
|
با مشت باز مىروم آخر به زير خاك |
يعنى ببين كه مىروم و دست خاليم. |
|
منبع : پایگاه عرفان