پس اول: «قول الحق» يكى از ريشههاى قوانين دين، مربوط به زبان و گفتار حق است.
وقتى من از اين مرجع بزرگ پرسيدم: جواب اين مسأله چيست؟ ايشان به فكر فرو رفت. در سن نود و هفت سالگى، يك سال به رحلتش مانده، بعد از نود و هفت سال شنا كردن در فقه، اصول، جواهر، حلال و حرام كه اقلًا هشتاد سال روى منبر پيغمبر صلى الله عليه و آله درس فقه مىدادند، بعد از مقدارى فكر، سر خود را بلند كرده و به من گفت: نمىدانم.
اين نمىدانم، قول حق بود؛ چون هيچ حساب نكرد كه من بعد از نود و هشت سال درس فقه و دانش اهلبيت عليهم السلام در حلال و حرام به اين طلبه بگويم: نمىدانم، موقعيتم خراب مىشود و عظمتم مىشكند و اين طلبه غرق در شگفتى مىشود و مىگويد: پس چرا تو به خود لقب آيت الله العظمى دادهاى؟
اگر مىگفت: مىدانم و چيزى را براى من بيان مىكرد تا به عظمتش لطمه نخورد، اين قول وقتى از دهان ايشان درمىآمد، قول باطل بود و در قيامت مانند مار و عقرب مىشد.
آن سخن هاى چو مار و كژدمت مار و كژدم گردد و گيرد دمت
منبع : پایگاه عرفان