فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0
تاریخ انتشار : 18 دى 1396 ساعت 5:50 بعد از ظهر

استاد انصاریان: عبادت یعنی حرکات بدنی و عبودیت یعنی روح تسلیم نسبت به پروردگار، انبیای الهی، ائمهٔ طاهرین و وحی

استاد انصاریان: عبادت یعنی حرکات بدنی و عبودیت یعنی روح تسلیم نسبت به پروردگار، انبیای الهی، ائمهٔ طاهرین و وحی

دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه اگر کسی امام‌شناسی حقیقی داشته باشد و نسبت به امام خود معرفت کامل یابد، تمام و کمال تابع اوست، گفت: خداجویان، خداخواهان، جست‌وجوگران حقیقت و دنبال‌کنندگان واقعیات، چهره، ادب و معرفت دیگری دارند.

 به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیهٔ آیت‌الله ابن‌الرضا(ره) خوانسار اظهار کرد: یک خواستهٔ جست‌وجوگران حقیقی و دنبال‌کنندگان واقعی و پی‌جویان جدی در رابطهٔ با امام دوازدهم(عج) این است: «أین صدر الخلائق ذو البر والتقوا»، سه مطلب مهم در این جست‌وجوگری، کاوش و پی‌گیری قرار دارد. می‌خواهیم بفهمیم کجاست کسی که دارای این سه ویژگی است: «صدر الخلائق»، فوق همهٔ مخلوقات؛ «ذو البر»، منبع و صاحب و دارندهٔ نیکی عام است، هیچ خیری در او گم نیست و هرچه خیر و خوبی است، در او جمع است؛ «والتقوا»، کجاست آن‌کسی که حقیقت و روح و مجسمهٔ تقواست. کجاست، آنهایی که ناله‌شان جدی و پرسش‌شان واقعی است، در حدّ خودشان عین زمان ظهور او زندگی می‌کنند و اگر او را بیابند، تسلیم محض و یار او هستند، چون‌و‌چرایی نسبت به هیچ‌چیز ندارند؛ مثل 72 نفری که از مدینه و مکه و بصره و کوفه یک‌جا در کربلا جمع شدند. همهٔ اینها هم عاقل و دانا و هم عالم بودند.

او ادامه داد: تعداد نفراتشان را در شب عاشورا دیدند که حدود هفتاد نفر هستند و نفرات دشمن را هم می‌دانستند کمتر از سی‌هزار نفر نیستند؛ اگر یک سرباز دیروزی یا سرباز امروزی بود، به فرمانده‌اش می‌گفت: جنگ هفتاد نفر با سی‌هزار نفر کار عاقلانه‌ و درستی است؟ فرمانده می‌گفت: نه! هفتاد نفر با سی‌هزار نفر بجنگند، شکست‌ آنها قطعی است؛ اگر بخواهیم زنده بمانیم باید یا فرار کنیم یا با دشمن بسازیم، راه دیگری نداریم، اما آنهایی که از مدینه با حضرت آمدند، آنهایی که مکه به‌همراه حضرت شدند و آنهایی که از بصره و کوفه آمدند، جای صدتا سؤال داشتند؛ اولاً آنهایی که مدینه بودند، جا داشت که از حضرت بپرسند: اعتمادی که به مردم زمان نیست و حکومت هم که دست بنی‌امیه است، همه‌کاره هم یک مشروب‌خورِ بی‌دینِ هرزِ پست است، یابن‌رسول‌الله! به‌نظر شما رفتن ما کار درستی است؟ ولی سؤال نکردند.

استاد انصاریان گفت: آنهایی که از مکه با حضرت در روز هشتم حرکت کردند - که بعضی‌ها به اشتباه می‌گویند حج را بدل به عمره کرد، امام اصلاً مُحرم نشده بودند که روز هشتم روز مُحرم‌شدن نبود. احرام حج تمتع برای اذان ظهر روز نهم به بعد است و حضرت مُحرم نبودند که حج خودشان را به عمره تبدیل کنند، بعد هم عمره‌ای به‌جا نیاوردند، الّا همان وقتی که وارد مکه شدند -. می‌شد که آنها بپرسند یابن‌رسول‌الله پشت‌کردن به حج کار درست، شرعی، اخلاقی و عاقلانه‌ای است؟ اما نپرسیدند.

محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی اظهار کرد: آنهایی هم که از بصره آمدند و به حضرت ملحق شدند نیز سؤالی نکردند. این نپرسیدن دلیل بر این بود که این هفتاد نفر یا 72 نفر امام را کاملاً به امامت شناخته بودند چون نقص در ایمان، اندیشه، اعتقاد به نبی و امام، سؤال‌ساز است و گاهی هم سؤال‌های بی‌ربطی می‌سازد؛ اینکه خدا در سورهٔ احزاب می‌فرماید: «وسلموا تسلیما»، این 72 نفر جلوهٔ «سلموا تسلیما» بودند. امام را شناخته‌اند که او عاقل‌ترین، عالم‌ترین، حکیم‌ترین و با معرفت‌ترینِ روزگار است و کاری که می‌کند، بر امامتش، علمش، عقلش و وراثتش از رسول خدا(ص) تکیه دارد و سؤال‌کردن از او کمال بی‌ادبی است. امام راه را درست می‌رود و جا ندارد که بپرسند باید این جنگ نابرابر را قبول کنیم یا شبانه فرار کنیم یا با دشمن بسازیم، مثل اینکه انبیای خدا هیچ‌چیز را از خدا در جریاناتی که برایشان اتفاق افتاد، نپرسیدند.

استاد انصاریان گفت: ابراهیم(ع) به پروردگار نگفت که بعد از هشتاد - نودسال یک فرزند به من دادی، حال که چهارده‌ساله است، من او را قربانی کنم، این ذبح‌کردن به چه درد این عالم، به چه درد من و به چه درد آیندگان می‌خورد؟ وقتی مأمور به ذبح شد، به فرزندش گفت: من به ذبح تو مأمور هستم و فرزندش هم هیچ چون‌وچرایی نکرد و گفت: «یا ابت افعل ما تؤمر»، به تو امر کرده‌اند، امر را اجرا کن. این عبودیت است و نه عبادت؛ عبادت یعنی حرکات بدنی و عبودیت یعنی روح تسلیم نسبت به پروردگار، انبیای الهی، ائمهٔ طاهرین و وحی.

او با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چرا باید زکات و خمس داد، گفت: من جان می‌کَنم و گوسفندها را به صحرا می‌برم، مواظبشان هستم و شب در آغل برمی‌گردانم؛ یک‌سال عرق ریختم، در بیابان‌ها گشتم و پرسه زدم و مواظبت کردم، حال برای چه از چندگوسفند، چندتای آن را جداکنم و به عنوان زکات بدهم؟ چون اینها نگاه قرآنی، هم به آیندهٔ خودشان و به قیامت ندارند و خود همین سؤال، حتی در درون خودشان تاریکی ایجاد می‌کند و از بندگی فرار می‌کنند. چرا باید خمس بدهم؟ در برف یک‌متری تا زانویم ماشین نبوده، از درِ خانه‌ام تا درِ مغازه یا اداره آمده‌ام، چقدر تابستان رنج کشیده‌ام، چقدر در بانک دویده‌ام، چندتا چک برگشتی‌ام را جان کَنده‌ام تا گرفته‌ام، حالا یک‌سال تمام شده و ده‌میلیون هم از مخارج سالم اضافه آمده است، دومیلیونش را به‌عنوان خمس بدهم؟ برای چه این کار را بکنم؟ یک توجیهی هم به آن گره می‌زنند، «چراغی که به خانه رواست، به مسجد روا نیست». اتفاقاً خدا و اوامر خودش را در قرآن بر همه‌چیز مقدّم معرفی کرده و این توجیهی شیطانی است.  

استاد انصاریان با بیان اینکه بسیاری از این سؤالات، مردم را به عقب می‌نشاند و خیلی از این سؤالات، مردم را از اجرای فرمان حق متوقف می‌کند و خیلی از این سؤالات، انسان را از سعادت دنیا و آخرت عقب می‌اندازد، خاطرنشان کرد: 72 نفر، نه از مدینه‌ای‌ها، نه کوفی‌ها، نه بصره‌ای‌ها، نه آنهایی که از مکه با حضرت حرکت کردند، تا چهار بعدازظهر عاشورا که حضرت شهید شد، هیچ سؤالی نکردند و نگفتند زیرِ بار جنگ نابرابر برویم؟ خیلی راحت آمدند و جانشان را تقدیم خدا کردند، سؤال نکردند که ما کشته شویم، زن‌ها و دخترها را این اشرار اسیر می‌کنند، تا شام و برگشتن و چقدر باید کتک بخورند و چقدر باید گرسنگی بکشند و چقدر باید آزار روحی ببینند، یابن‌رسول‌الله حال که هنوز جنگ نشده، زن و بچه را سوار کنیم و با یکی بفرستیم؛ کوفه‌ای‌ها را به کوفه و مدینه‌ای‌ها را به مدینه و بعد که خودمان - مردها - تنها شدیم، می‌جنگیم. اصلاً چنین پیشنهادی هم به حضرت نکردند؛ این مقام عبودیت، امام‌شناسی و وحی‌شناسی است.

او افزود: این جملهٔ ابی‌عبدالله خیلی جملهٔ سنگینی است که فرمودند: وقتی از مکه یا از مدینه خارج شدم هر کسی صدای من را بشنود و جواب من را ندهد، قیامت رو به آتش جهنم خواهد افتاد؛ ولی کسانی که با او بودند، کمال معرفت را به حضرت داشتند، یعنی یک امام‌شناس و خورشیدشناس واقعی بودند.

استاد انصاریان گفت: عبدالله‌بن‌یعفور یکی از اصحاب حضرت صادق(ع) است؛ در کتاب «رجال کشی» متنی از امام صادق در تعریف عبدالله‌بن‌یعفور وجود دارد، در بین یازده امام دربارهٔ یارانشان سابقه ندارد، مگر تعریف امیرالمؤمنین(ع) از مالک‌اشتر؛ البته تعریف حضرت از مالک یک خط است و تعریف امام صادق از عبدالله‌بن‌یعفور نزدیک شش خط است.

استاد انصاریان با اشاره به اینکه مردم باید بدانند انسان می‌تواند در کنار نور نبوت و امامت تا چه مقاماتی سیر کند؛ اظهار کرد: عبدالله‌بن‌یعفور که از مادر به‌دنیا آمد، یک فرزند معمولی بود و بعد هم یک کاسب شد؛ اما امام صادق(ع) در یک جملهٔ آن متن می‌گویند: من امروز بهتر از او را در کرهٔ زمین سراغ ندارم و به آنهایی که خبر مرگش را همان روز آوردند، با گریه‌کردن فرمودند: خداوند خانه‌ای به عبدالله داد که از یک‌طرف خانه، به خانهٔ پیغمبر(ص) می‌رسد، از یک‌طرف به خانهٔ امیرالمؤمنین(ع)، از یک‌طرف به خانهٔ امام مجتبی(ع) و از یک‌طرف به خانهٔ جدم سیدالشهدا(ع)؛ این مقام قیامتی اوست چون امام‌شناس بود.

محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: اگر عدد 313 درست باشد، یعنی در میان هفتادمیلیون جمعیت ایران، چندمیلیون جمعیت عراق و کشورهای دیگر، ندبه‌خوانِ روزهای جمعه، 313 تا پیدا نمی‌شود که امام با تکیهٔ بر آنها ظهور و دنیا را پر از عدل‌وداد کند!؟ آنهایی که «أین صدر الخلائق ذوالبر و التقوی» می‌گویند و جست‌وجوگر هستند و دلشان برای دیدن و یافتن او آب‌ شده است، چندنفر هستند؟ همان‌هایی هستند که می‌دانند اگر حضرت ظهور کند، هیچ ایرادی به زندگی‌شان نمی‌گیرد؛ نمی‌گوید برخی از آجر خانه‌ات نامشروع است، کلنگ بیاور و بیرون بکش، به صاحبش بده؛ نمی‌‌گوید این فرش زیر پایت خمس نداده است و بیست‌سال روی آن نماز خوانده‌ای، باطل است و باید خمسش را بدهی، آن بیست‌سال هم قضا کن؛ نمی‌‌گوید حولهٔ احرامت را خمس نداده بودی، حج تو باطل بوده و همسرت به تو حرام بوده است؛ می‌دانند که اگر بیاید، هیچ ایرادی به آنها نمی‌گیرد. اینها بندگان خالص و صاف و پاک پروردگار هستند.

استاد انصاریان ادامه داد: به کسی گفتم: شما چرا برای ظهور حضرت دعا نمی‌کنی؟ گفتم: برای اینکه زندگی‌ام با زن و بچه و نوه راحتِ راحت است، دعا کنم که بیاید و به همه‌چیزم ایراد بگیرد، زندگی‌ را به من تلخ کند؟ کسانی که «أین صدر الخلائق» را راست می‌گویند، دارای روح عبودیت هستند. عبدالله‌بن‌یعفور به زیارت امام صادق(ع) آمد، تعدادی هم نشسته بودند و یک‌دانه انار در بشقاب گلی جلوی امام صادق(ع) بود. ظاهراً حضرت می‌خواست به آن چند نفر درس بدهد که چرخ‌ شما در اطاعت از امام پنچر است و در امام‌شناسی لنگی دارید. به عبدالله‌بن‌یعفور فرمودند: عبدالله! تا کجا مطیع ما هستی؟ عرض کرد: یابن‌رسول‌الله! این انار جلوی‌ شما برای چند باغ است؟ انار برای یک باغ است! برای چند درخت است؟ برای یک درخت است! از چند جا آب خورده است؟ از همین چاه‌های باغ‌های مدینه که چاه زیاد دارد. از یک باغ، از یک درخت، از یک آب و از یک صاحب؛ یابن‌رسول‌الله! اگر اکنون به من بگویید که نصف این انار حلال و نصف دیگرش حرام است، من از شما نمی‌پرسم چرا و فقط قبول می‌کنم؛ من اهل چون‌وچرا نیستم، چون امام من عالم، دانا، حق، صدق و صدیق است.

استاد انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه عده‌ای در کنار ابی‌عبدالله(ع) به جهنم می‌روند چرا که برای عزاداری و تبلیغ دین نیامدند بلکه برای یقه‌گیری و به‌رخ‌کشیدن دسته‌‌ و عَلَم و کُتل و قاطر و شتر یا قدرت آمده‌اند، گفت: در عبادات باید خلوص لحاظ شود، عیار خلوص باید در مسئلهٔ ابی‌عبدالله(ع) از همه بیشتر باشد که عزاداری اثر تربیتی در مردم بگذارد، آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی - حفظه الله - برای خودم نقل کرده‌اند که در بیت آیت‌الله‌العظمی آقا سیدعبدالهادی شیرازی(ره) روضه‌خوانی بود که دههٔ عاشورا در خانه‌شان روضه می‌خواند. این مرد الهی و کم‌نظیر قبل از دههٔ عاشورا خواب می‌بیند که حضرت سیدالشهدا(ع) به قمربنی‌هاشم(ع) می‌فرمایند: مقبولین جلسات منبر امسال مرا یادداشت کن! چه کسی باید به منبر برود، چه کسی باید حرف بزند، چه کسی باید در این عزا شرکت کند. فرمودند: تا به آن واعظ خانهٔ ما رسیدند، پس فرمودند: امسال محرّم و صفر هیچ سهمی برای او قرار نده. این عالم گفتند: من دههٔ عاشورا بدون اینکه اسم آن آقا را ببرم و خوابم را برای کسی بگویم، او را دعوت نکردم. آقای وحید می‌فرمودند: ایشان خودشان تمام منبرهای خانه را رفتند، از روی «جلاء‌العیون» می‌خواندند و مثل مادر داغ‌دیده گریه می‌کردند.

 محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: دستگاه سیدالشهدا(ع) دستگاه من و تو یا دستگاه رستم و افراسیاب نیست که بگرد تا بگردیم و ببینیم کدام‌هایتان جرئت دارید جلوتر از ما بروید و کدام‌هایتان جرئت دارید که ما را پس بزنید تا مغزتان را با مشت در دماغتان بیاوریم. اینکه عزاداری و عبودیت و خدمت نشد؛ این ستیز و نزاع است که در قرآن مجید حرام شده: «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم»، دعوا ممنوع است، آن‌هم در ایام سال، چه برسد در کنار ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)؛ این کمال بی‌ادبی نسبت به حضرت است.

استاد انصاریان با اشاره به اینکه کسانی که اهل دل هستند با خلوص نیت و بدون هیچ ریایی برای امام حسین(ع) گریه می‌کنند، تصریح کرد: کسی به شیخ انصاری(ره)، بزرگ‌ترین مرجع این دو قرن قبل که هنوز نمونه‌اش نیامده است، گفت: آقا ورود به حرم ابی‌عبدالله(ع)، افتادن روی چهارچوب دَر و سجده‌کردن از نظر فقهی و شرعی چطور است؟ گفت: حرام است! گفتند: چرا حرام است؟ فرمود: برای شما حرام است، چون حضرت زهرا(س) و علی(ع) و امام مجتبی(ع) که می‌آیند، باید کنار آن چهارچوب سجده کنند، نه شماها! شما بروید و سجدهٔ بر خدایتان را درست کنید. این داستان شناخت است، این داستان معرفت است، این داستان تقوا است، این داستان جست‌وجو و کاوش و دنبال‌کردن امام عصر(عج) است. این نوع افراد می‌دانند که اگر حضرت بیاید، هیچ ایرادی به آنها نمی‌گیرد و از آن‌هایی هستند که اگر ظهور را درک کنند، هیچ چون‌و‌چرایی با حضرت ندارند و اصلاً وارد پرسش نمی‌شوند. خداجویان، خداخواهان، جست‌وجوگران حقیقت و دنبال‌کنندگان واقعیات، چهره، ادب و معرفت دیگری دارند.

استاد انصاریان در پایان گفت: یکی از استادان دانشگاه بغداد شش جلد کتاب دربارهٔ اسلام نوشته که اسم عربی آن «التکامل فی الاسلام» است. در بخش مالیِ اسلامی که می‌رسد، ما باید با مال خودمان و مال مردم چگونه برخورد کنیم، این قطعه را نقل می‌کند و می‌گوید: دو نفر از ایران که راهشان هم به مکه دور بود، بنا گذاشتند که امسال به هر شکلی هست، خود را تصفیهٔ تصفیه کنند تا بلکه در مسجدالحرام خدمت امام دوازدهم(عج) برسند. آن‌ زمان ماشین نبوده است. خیلی برای تصفیه می‌کوشند و بعد راه می‌افتند. از یک مسیری - یا در ایران یا در عراق - رد می‌شدند، کنار جاده گندم‌کاری بود و گندم‌ها زرد شده بود، یکی از این دوتا خم می‌شود و یک عدد گندم از خوشه می‌چیند تا ببیند گندم رسیده است یا نه و بعد هم در زمین می‌اندازد. مشغول اعمال حج می‌شوند و یک شب دستی در طواف روی شانهٔ یکی از این دوتا می‌خورد و به او می‌گوید: من همراه تو در طواف هستم و آن که به دنبالش می‌گردی، خودم هستم. به حضرت عرض کرد: رفیقم شما را نمی‌بیند؟ فرمودند: نه! گفت: نمی‌شود به او خبر بدهم که من خدمت شما هستم؟ فرمودند: نه! گفت: چرا؟ فرمودند: رفیق تو آدم درست، سالم و لایقی است، اما در این سفری که برای دیدن من می‌آمد، بی‌اجازه به یک‌دانهٔ گندم مردم تجاوز کرد و لیاقت دیدن من را ندارد.

انتهای پیام /


منبع : پایگاه عرفان
  • استاد حسین انصاریان
  • دارالعرفان
  • دهه اول ربیع‌الثانی 1439
  • سخنرانی روز چهارم حسینیه آیت‌الله ابن‌الرضا خوانسار
  • عبادت یعنی حرکات بدنی و عبودیت یعنی روح تسلیم نسبت به پروردگار، انبیای الهی، ائمهٔ طاهرین و وحی
  • صدر الخلائق
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    گزارش تصویری از نشست اساتید و مدیران مجمع ...
    گزارش تفصیلی از مراسم پاسداشت خدمات علمی و ...
    گزارش تصویری مراسم پاسداشت خدمات علمی و فرهنگی ...
    مراسم پاسداشت خدمات علمی و فرهنگی استاد انصاریان
    دیدار استاد انصاریان با دکتر محمد مهدی احمدی ...
    پیام استاد انصاریان در پی شهادت سیدحسن نصرالله
    گزارش تصویری آیین افتتاح کتابخانه عمومی امام ...
    افتتاحیه کتابخانه عمومی امام سجاد(ع)
    پيام تسليت استاد انصاريان به ملت فلسطين
    پیام تسلیت استاد انصاریان در پی حادثه پاراچنار

    بیشترین بازدید این مجموعه

    امسال بیش از 23 میلیون مسلمان در سخت‏ترین شرایط ...
    خشم آقاي سفير از دست ندادن دختر مسلمان
    سي روز ميهماني خدا
    فرازی از زندگینامه آیت الله شیخ حسین انصاریان (1)
    برنامه‌ حرم حضرت معصومه(س) در عید غدیر
    در سوگ نخستین بانوی مسلمان؛ حضرت خديجه کبری(س)؛ ...
    گزارش تصویری/ مراسم عزاداری حسینی در شهر ...
    استاد انصاریان: برداشتن سه گام برای رسیدن به گنج ...
    همزمان با دهه سوم محرم؛ حسینیه هدایت میزبان ...
    استاد انصاریان: دعوت بسوی خدا سبب طلوع خیر دنیا و ...

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^