دارالعرفان/ محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی گفت: کسی که بندهٔ خدا نیست، توقع خیر از او نداشته باشید. البته امروزه اهل خیر نیست که از او توقع خیر واقعی داشته باشید. تا دلت بخواهد، اهل شرّ هست و هیچ رحمی هم ندارد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه همدانی ها در مشهد، اظهار کرد: این مسئله یقینی است و تاریخ بشر هم از زمان آدم(ع) تاکنون ثابت کرده است که اگر انسان بندهٔ پروردگار مهربان عالم نباشد، بندهٔ غیرخدا خواهد بود؛ بندهٔ مجموعهٔ خواستههای نامشروع خودش، بندهٔ مال، بندهٔ شکم، بندهٔ شهوت، بندهٔ مرد و زن. در بندگی خدا خیر از وجود انسان میجوشد. بیش از پانصد آیه در قرآن دربارهٔ انبیای الهی است، دو آیه از این پانصد آیه در سورهٔ آلعمران و انعام دربارهٔ پیغمبر اسلام(ص) است و بسیاری هم در سورهٔ هود، سورهٔ بقره، سورهٔ انبیاء، سورهٔ شعراء، سورهٔ قصص، سورهٔ نمل و دیگر سورههاست؛ اما اگر انسان بندهٔ غیر باشد، بر ضد بندگان خدا از وجودش شرّ میبارد.
از کسی که بندهٔ خداست، خیالتان راحت باشد که ضربهای از او به شما نمیخورد
وی ادامه داد: رسول خدا(ص) دربارهٔ بندگان واقعی خدا یک روایت دارند و به قول خودشان، این روایت به زبان آسان، اما در عمل سنگین است؛ یعنی از هر ده نفر، هشت نفر اینطور نیستند. روایت مفصّل است و روایت را هم مرحوم کلینی(ره) در جلد دوم «اصول کافی» نقل میکند؛ البته دیگران هم نقل کردهاند و من این روایت را در چند کتاب دیدهام که حضرت میفرمایند: «الخیرُ منه مأمول» از کسی که واقعاً بندهٔ خداست، فقط توقع خیر داشته باشید، «و الشرّ منه مأمون» و از کسی که بندهٔ خداست، خیالتان راحت باشد که ضربهای از او به شما نمیخورد.
پشت کردن به نیازمند از اخلاق مؤمن نیست
استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: «الخیر منه مأمول و الشرّ منه مأمون»؛ أمل یعنی توقع، آرزو و خواسته. کسی را دیدید و شناختید که واقعاً عبد خداست، هر خیری را از او توقع داشته باشید؛ اگر هم کسی به او مراجعه میکند، مشکلی دارد و میداند که نمیتواند مشکل او را حل کند، اینقدر با چهرهٔ زیبا و کلام زیبا با او برخورد میکند که طرف از غصه درمیآید. این یک دستور قرآنی است که خدا به پیغمبر اکرم(ص) داده است. بالاخره پیغمبر(ص) در دنیا بود و دنیا پستی و بلندی دارد، دار و نداری دارد، سختی و راحتی دارد و انبیا هم در همین حوزه بودند. میگوید اگر مشکلداری پیش تو آمد و دردش را گفت، اما نتوانستی حل کنی، یعنی یقین داشتی نمیتوانی حل کنی؛ اگر پولی است و پولش را نداری، اگر با نوعی از قدرت باید حل شود و قدرتش را نداری؛ اگر باید به دیگران بگویی، جا ندارد که به دیگران بگویی تا حل کنند. او را با روی خوش و زبان نرم قانعش کن، با او زیبا سخن بگو و بگو عالم دست خداست، ما همه بندهٔ خداییم و همهچیز به ارادهٔ او بستگی دارد. امروز ندارم، خدا فردا به من عنایت میکند، بیا تا مشکلت را حل کنم. اینکه بگوییم نمیتوانم، نمیشود، به من مراجعه نکن، از اخلاق مؤمن نیست!
استاد انصاریان به روش برخوردی قرآن با گرفتاران اشاره و خاطرنشان کرد: کسانی که مشکل اقتصادی پیدا میکنند و عبد خدا هستند، تا جایی که امکان دارد، به کسی مراجعه نمیکنند و میگویند شاید عنایت و لطفی شد و مشکل حل گردید؛ ولی وقتی ببینند مشکل حل نمیشود، اجازه دارند که مراجعه کنند. بالاخره قرآن مجید عناوینی بهعنوان فقیر، مسکین، مشکلدار، سائل و محروم دارد. اگر سائل به ما مراجعه کرد، یعنی خدا اجازه داده است که برو و دردت را بگو، به من هم گفته اگر میتوانی حل کن و اگر نمیتوانی، به دیگری بگو تا حل کند؛ نمیتوانی، دلش را خوش کن و با روی باز با او برخورد کن.
چهار شخص معتمد برای حل مشکل در کلام رسول خدا(ص)
مترجم کتاب ارزشمند «اصول کافی» چهار شخص معتمد برای حل مشکل در کلام رسول خدا(ص) را مورد بررسی قرار داد و عنوان کرد: شخصی مشکل پیدا کرده است و چارهای ندید جز اینکه خدمت وجود مبارک حضرت ابیعبداللهالحسین(ع) در مدینه بیاید. سلام کرد و نشست. ظاهراً سن او مقداری بالا بود و پیغمبر(ص) را دیده بود، گفت: یابنرسولالله! من از جدتان پیغمبر(ص) شنیدم که اگر مشکل داری، پیش یکی از این چهار نفر ببر: اولین شخص معتمد برای حل مشکلات از منظر پیامبر "عربی شریف و اصیل" است. عربی شریف، یعنی یک انسان اصیل و ریشهدار که میتوان به او مراجعه کرد؛ بسیار مهم است که آدم درد خود را به چه کسی بگوید.
وی ادامه داد: دومین شخص معتمد "رجلٌ کریم" است یعنی انسان کریم و بخشنده که دستِ دهنده دارد. سومین شخص "انسان خوشرو" نام نهاده شده یعنی کسی که خوشروست و تلخ نیست، می داند چگونه با تو حرف بزند.
مبلغ عرصه بین الملل حافظ قرآن را چهارمین شخص معتمد برای حل مشکلات دانست و افزود: به نظر مرد عرب، آنکسی که "حافظ قرآن" است، مسائل الهی و خواستههای پروردگار را میداند. یک خواستهٔ پروردگار، این است که سائل و محروم و مشکلدار را رد نکن؛ اگر میتوانی، کارش را حل کن. من دیدم که این چهار مسئله در تو یکنفر جمع است؛ هم عرب شریفی، هم رجل کریمی، هم حافظ قرآنی و هم خوشرویی. امام(ع) فرمودند: هرچه مشکل داری، بگو که من میتوانم حل کنم.
وی تأکید کرد: دو جمله را به یاد بسپارید: «الخیر منه مأمول و الشرّ منه مأمون»، از آنکسی که عبد خدا است، توقع خیر داشته باشید و خود را از ضرر و شرّ و آزار و اذیت او در امان بدانید؛ چون اهل آزار رساندن و شرّ نیست.
استاد انصاریان با اشاره به اینکه دو واقعیت در انتظار عبادالرحمن در قیامت است، اظهار کرد: طبق آیات قرآن راه دو واقعیت در قیامت بر عبادالرحمن باز است و هیچ مانعی در مسیرش نیست. از وقت مرگش تا روز قیامت در کنار این دو حقیقت است. آیاتی که این دو واقعیت را میگوید، بخشی در سورهٔ توبه است و بخشی در سورهٔ آلعمران است.
وی ادامه داد: یک واقعیت "رضایتالله" است؛ مگر میشود کسی عبد خدا باشد و پروردگار از او راضی نباشد؟ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ» (سورهٔ مائده، آیهٔ 119). این اعلام پروردگار است، مگر میشود اعلام خدا را باور نکرد؟ این اعلام، اعلام یقینی، قطعی و حتمی است. دومین واقعیت "جنتالله" است؛ قرآن میفرماید: «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (سورهٔ مائده، آیهٔ 119). «جَنَّاتٌ» برای«عبادالله» و «عبادالرحمن» است.
کسی که بندهٔ خدا نیست، توقع خیر از او نداشته باشید
استاد انصاریان گفت: کسی که بندهٔ خدا نیست، توقع خیر از او نداشته باشید. کسی که اهل خیر نیست، اگر هم کار خیری کند، میخواهد 10 بار منّت بگذارد؛ آن دیگر خیر نیست. البته اهل خیر نیست که از او توقع خیر واقعی داشته باشید. تا دلت بخواهد، اهل شرّ هم هست و هیچ رحمی هم ندارد که این برادرم است، این مادرم است، این خواهرم است، این داماد برادرم است، این هممحلهای است، این همشهریام است. رعایت هیچچیز را نمیکند. نقل است که کسی بعد از کشتهشدن شمر به دست مختار، خواب او را دید و گفت: اگر خدا زندهات کند و به دنیا بیایی، چهکار میکنی؟ گفت: به کربلا میروم و سر حسین(ع) را از بدن جدا میکنم. این شرّ دارد، یعنی آنکسی که بندهٔ خدا نیست، شرّ دارد.
وی درباره کسانی که بندهٔ خدا نیستند و بنده هم نمیشوند و وارد قیامت میشوند، به ذکر سه آیه از حضرت رضا(ع) پرداخت و گفت: میگویند: علیبنفضیل پسر فضیل عیاض از پدرش زاهدتر، عارفتر و بندهتر بود. فضیل شاگردی درسخوان دارد که مورد علاقهٔ فضیل است. او مریض شد و به حال مرگ افتاد، استاد بالای سرش آمد و شروع به خواندن سورهٔ مبارکهٔ یس کرد، شاگرد هم ناله زد و گفت نخوان! گفت: باشد؛ پس حالا که نزدیک مرگت است و در احتضاری، بگو «لا اله الا الله» و بمیر. گفت: من از این جمله بدم میآید و نمیگویم؛ و مُرد. خیلی برای فضیل تعجبآور بود که نگذاشت سورهٔ «یس» را بخواند، به او میگویم «لا اله الا الله» بگو، میگوید من از این کلمه بدم میآید، اصلاً حرفش را نزن!
مبلغ عرصه بین الملل افزود: وقتی شاگرد فضیل مُرد، از بالای سرش بلند شد و به خانه آمد، دیگر فضیل از خانه بیرون نیامد تا وقتی که در عالم خواب قیامت را دید. در آنجا شاگردش را دید که به زنجیر کشیدهاند و به جهنم میبرند. اجازه گرفت و گفت: میشود من با این شاگردم صحبت کنم؟ گفتند: بله، او را نگه داشتند. گفت: وقتی محتضر بودی و داشتی در کام مرگ میافتادی، من میخواستم بالای سرت «یس» بخوانم، اما تو نگذاشتی؛ خواستم «لا اله الا الله» را به تو تلقین کنم، گفتی بدم میآید. چهچیزی آن شاخه و ریشهٔ ارتباط تو را با پروردگار از جا کَند؟ گفت: گناه اوّل، خوشم میآمد که دو بههمزنی کنم؛ سخنچین بودم و بین زن و شوهر، بین دو برادر، بین دو شریک، بین دو رفیق، بین دو عالم بهم میزدم. آدم بین دو نفر را بههم بزند و در دل هر دو ایجاد کینه کند، عوارض زیادی هم بهوجود بیاید، خانوادهها همه با هم دشمن شوند، خیلی گناه سنگینی است. گناه دوم که مرا به اینجا کشاند، حسادت بود. تحمل نعمتهای پروردگار را بر دیگران نداشتم. گناه سوم این بود که یک بیماری گرفته بودم، پیش دکتری رفتم و به من گفت باید چندوقت به چندوقت یک لیوان مشروب الکلی بخوری. اگر بندهٔ واقعی خدا باشید گرفتار این سه گناه نمی شوید. متأسفانه هر سه گناه هم در جامعهٔ ما موج میزند و کم نیست.
استاد انصاریان با بیان اینکه عباد خدا اهل اتصالدادن هستند، بین کسانی که مشکل ایجاد شده، مشکل را برطرف میکنند، تصریح کرد: امیرالمؤمنین(ع) ده دقیقه، یکربع به شهادتشان مانده بود، به کل فرزندانشان که بالای سرشان بودند، فرمودند: «صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و صیام»، بین دو نفر - یک زن و شوهر، دو خانواده، دو برادر - را آشتی بدهید، از همهٔ نماز و روزههایتان در پروندهتان برتر است. حل اختلاف اینقدر مهم است! «صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و صیام»، یک کار مؤمن است. مؤمن حسود هم نیست؛ نعمت خدا را به هرکس میبیند و میگوید: «وَ قٰالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلیٰ وٰالِدَی» (سورهٔ نمل، آیهٔ 19)، خدایا توفیق شکر نعمتی را که به خودم و دیگران دادهای، به من عنایت کن. این متن دو بار در قرآن آمده است. این اخلاق عباد خداست: نعمتی که به من دادی، توفیق بده تا شکر کنم و نعمتی که به دیگران دادهای، توفیق بده تا شکر آنها را هم من انجام بدهم. مؤمن و عبد خدا حرامخور نیست؛ میگویند مؤمن شراب نمیخورد؛ مؤمن اصلاً به خیالش نمیآید که شراب بخورد.
مبلغ عرصه بین الملل گفت: علیبنفضیل که مرحوم صاحب «روضات» نوشته است از پدر زاهدتر، متدینتر و خداییتر بود، روزی در مسجدالحرام نزدیک چاه زمزم آمده بود، دید که یک قاری نشسته و آیات 49-51 سورهٔ ابراهیم را میخواند. علیبنفضیل جوان تا آیهٔ اوّل را شنید: «وَ تَرَی اَلْمُجْرِمِینَ یوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی اَلْأَصْفٰادِ» (سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 49)؛ پیغمبر من، در روز قیامت با چشمت میبینی که تمام مجرمین را با همدیگر به زنجیر بستهاند - نه یک نفر را به یک زنجیر، بلکه جمع مجرمین را با همدیگر به زنجیر بستهاند -، یک نعره زد و روی زمین افتاد. بالای سرش آمدند و فکر کردند بیهوش شده، اما دیدند از دنیا رفته است. وقتی دل آماده باشد، چشم باطن هم وقتی باز باشد، انسان در حدّ خودش از آیات اثر برمیدارد. یکی اثر توبهکنندگی برمیدارد، یکی اثر پشیمانی برمیدارد و آنکسی هم که خیلی ردهٔ بالاست، با شنیدن آیه از دنیا میرود.
کل آسمانها و زمین تحمل آتش جهنم را ندارند
استاد انصاریان به آیه دیگری درباره کسانی که بندهٔ خدا نیستند و بنده هم نمیشوند و وارد قیامت میشوند، اشاره و خاطرنشان کرد: «سَرٰابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرٰانٍ وَ تَغْشیٰ وُجُوهَهُمُ اَلنّٰارُ» (سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 50)، پیراهنی که تن مجرمین است، از مادهٔ قطران است که یک مادهٔ بسیار متعفن و بدبوست و بهمحض اینکه این ماده نزدیک آتش بیاید، آتش میگیرد. این پیراهن هم وقتی در جهنم آتش بگیرد، همیشه آتش است و از بدن آنهایی که بندهٔ شهوت، پول، ثروت، صندلی و بندهٔ فرعون و یزید بودند، دیگر در نمیآورند. هوا 48 درجه میشود، به ملت خوزستان میگویند از خانه بیرون نیایید، ادارهها تعطیل میشود، یعنی تحملش را ندارید. امیرالمؤمنین(ع) میگویند: آتش جهنم آتشی است که کل آسمانها و زمین تحمل کشیدنش را ندارند. «وَ تَغْشیٰ وُجُوهَهُمُ اَلنّٰارُ»، قیافهشان را آتش میپوشاند.
انتهای پیام/
برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید.
منبع : پایگاه عرفان