رواياتي از ائمه عليهم السلام نقل شده است که خبر از ظهور حضرت مهدي(عج) با کتاب جديد، سنت جديد و دين ميدهند که عدهاي از وهابيان نيز با توجه به دشمنيشان با شيعه، شروع به شبهه پراکني ميکنند که مهدي شيعيان کتاب جديد و سنت جديد در مقابل قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله ميآورد و با اين کتابش مردم را گمراه ميکند.بخاطر همين ابتداء چند نمونه از اين روايات را نقل کرده و بعد به پاسخ اين شبهه ميپردازيم:
نعماني روايتي را در کتاب الغيبه خود از امام باقر عليه السلام چنين نقل کرده است:
...... عن أبي جعفر محمد بن علي... قال عليه السلام: إذا خرج يقوم بأمر جديد ، وكتاب جديد ، وسنة جديدة ، وقضاء جديد...یعنی امام قائم که قيام کند امرى نو و کتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت.
النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي 380)، كتاب الغيبة، ص 264، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : 1422، چاپ : الأولى
همچنين نعماني روايت ديگري را نيز اين چنين کرده است:
بن يعقوب الجعفي أبو الحسن ، قال : حدثنا إسماعيل بن مهران ، قال : حدثنا الحسن بن علي بن أبي حمزة ، عن أبيه ووهيب بن حفص ، عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : إنه قال لي أبي ( عليه السلام ) : لا بد لنار من أذربيجان لا يقوم لها شئ ، وإذا كان ذلك فكونوا أحلاس بيوتكم ، وألبدوا ما ألبدنا ، فإذا تحرك متحركنا فاسعوا إليه ولو حبوا والله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس على كتاب جديد على العرب شديد ، وقال : ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب.
ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «پدرم- امام باقر عليه السّلام- به من فرمود: ناگزير آتشى از ناحيه آذربايجان زبانه خواهد كشيد كه هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد، چون چنين شود خانه نشين باشيد (بى طرف بمانيد) و تا آنگاه كه ما در خانه نشسته ايم شما نيز خانه نشين باشيد و چون كسى كه از طرف ما فعّاليت خود را آغاز كرد به سوى او بشتابيد اگر چه با راه رفتن با دست و زانو باشد به خدا سوگند گوئى هم اكنون به او مى نگرم كه ميان ركن و مقام به فرمانى جديد از مردم بيعت مى گيرد، فرمانى كه بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود:واى بر سركشان عرب از شرّى كه روى نموده است».
النعماني ،محمد بن إبراهيم ،(متوفاي 380)، كتاب الغيبة، ص 200، تحقيق : فارس حسون كريم، قم ناشر : أنوار الهدى ، سال چاپ : 1422، چاپ : الأولى
پاسخ:
ابتداء به صورت اجمال بايد بگوييم طبق روايات نقل شده، شکي نيست که حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآني عمل خواهد کرد که بر جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله نازل شده است و سنت پيامبر (ص) و دين اسلام را اجرا خواهد کرد و اگر در برخي روايات نقل شده است که حضرت کتاب جديد، سنت جديد و دين و يا امر جديد ميآورد، اين بدين معنا نيست که قرآني در مقابل قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله ميآورد و يا سنتي و ديني بر خلاف سنت و دين پيامبر (ص) ميآورد، بلکه مراد، تجديد احکام، اجراي حدود تعطيل شده کتاب الهي، اصلاح و راي و افکار نادرست مردم، و زدودن فرسودگي و کهنگي از قرآني و سنت و اسلام است که فقط نقش آن باقي مانده است. اما چون اين ها براي مردم تازگي دارد، فکر ميکنند قرآن جديد و يا سنت جديد و دين جديد است.
اما به صورت تفصيلي بايد بگوييم:
حضرت مهدي عليه السلام به همان قرآن نازل شده و سنت پيامبر (ص) عمل ميکند
در روايات فراوان اهل سنت و شيعه، بر اين مطلب تأکيد شده است که در عصر ظهور، حضرت مهدي عليه السلام قرآن و سنت را معيار اجراي احکام قرار خواهد دادد. در اين روايات با تعابير متفاوتي همچون احياء قرآن، عمل به قرآن، دعوت به قرآن و قضاوت بر اساس قرآن، به اين نکته اشاره شده است لذا امام مهدي عليه السلام به هيچ عنوان در صدد کنار زدن قرآن کريم و جايگزين کردن کتاب ديگري به جاي آن نيستند پارهاي از روايات ياد شده از اين قرارند:
منابع شيعه
روايت اول
شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا از زبان اميرمؤمنان عليه السلام نقل کرده که ائمه عليهم السلام از قرآن نازل شده بر پيامبر صلي الله عليه و آله جدا نيستند:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ : سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه .
امام صادق عليه السلام فرمود: از امير المؤمنين سلام اللَّه عليه پرسيدند: معنى گفتار حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله كه فرموده: «انّى مخلّف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى» چيست؟ و عترت چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنين و نه نفر از اولاد حسين هستيم، نفر نهمى مهدى و قائم عترت است، اينان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه در كنار حوض خدمت پيغمبر برسند.
الصدوق، محمد بن علي (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص60، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت.
اين روايت ثابت ميكند كه اهل بيت عليهم السلام از قرآن كريم جدا نميشوند.
برسی سند:
سند اين روايت صحيح است. در ذيل به بررسي راويان آن ميپردازيم:
1/احمد بن زياد بن جعفر همداني:
او از اساتيد شيخ صدوق رحمت الله عليه است و شيخ از او به بزرگي ياد کرده و ميگويد:
وكان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه ورضوانه. «او شخص مورد اعتماد ، متدين و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد». كمال الدين وتمام النعمة، ص369
علامه حلي نيز گويد:
كان رجلا ثقة دينا فاضلا رضي الله عنه .الخلاصة للحلي ص 19
2/علي بن ابراهيم بن هاشم:
نجاشي در خصوص ثقه بود او گويد:
قال النجاشي: القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب.او قمي ثقه در روايت، ثابت، معتمد، و صحيح المذهب بود.
معجم رجال الحديث، ج 12 ص 212، رقم: 7830.
3/ ابراهيم بن هاشم:
حضرت آيت الله خوئي در شرح حال او مينويسد:
أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل على ذلك عدة أمور:
- أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة.
- أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم: " ورواة الحديث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
- أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا على رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه، وقبول قوله.
من ميگويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مطلب چند مطلب دلالت دارد:
- علي بن ابراهيم در تفسير خود روايات زيادي از او نقل کرده است؛ در حالي که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در اين کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسيده است. بحث اين مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
- سيد بن طاووس ادعاي اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روايتي که او در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.
- او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قميها به روايات او اعتماد کردهاند. در ميان قميها کساني بودند که در باره روايت سختگير بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قميها بر گرفتن روايت از او و قبول رواياتش اتفاق نميکردند.
معجم رجال الحديث، ج 1 ص 291، رقم: 332.
4/محمد بن ابي عمير:
وي از اصحاب اجماع ميباشد. نجاشي در خصوص او گويد:
قال النجاشي: جليل القدر، عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين...یعنی : او نزد موافق و مخالف جليل القدر و داراي منزلت و مقام والايي است. رجال النجاشي ص 327
کشي نيز گويد:
أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذين ذكرناهم في أصحاب أبي عبد الله ع منهم يونس بن عبد الرحم. رجال الكشي ص 556
شيخ طوسي نيز گويد: ثقة
رجال الطوسي ص 365
وي همچنين گويد:
كان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة یعنی : او نزد شيعه و سني از موثقترين افراد بود.
فهرست الطوسي ص 405
5/غياث بن ابراهيم التميمي الأسدي:
نجاشي گويد: ثقة ؛رجال النجاشي ص 305
ادامه دارد......