آیا گوش هایتان نمی شنود؟
مریم سقلاطونی
بیدار شوید، ای خانه های گمراه! ای کوچه های پیمان شکن! ای پنجره های سنگدل! ای دهان های مسموم! ای چشم های کپک زده! ای نگاه های غبار گرفته و خواب آلود!
من آمده ام!
مسلم، پسر عقیل!
بیدار شوید، ای دیوارهای کاه گلی جسارت! ...
پیکر نحیف غم، روبه روی سقاخانه «از اشک جاری»، لحظه ای از سوختن باز نمی ایستد. چین های ماتم، بر جبین مسجد «بالاسر» و چهره محزون «گوهرشاد» در همسایگی سوز، همه و همه حکایت از فراق خورشید دارند.
امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت ...