عارفى وارسته گفت:جوان عربى را در طواف كعبه با تنى نزار و زرد و ضعيف ديدم كه گويى استخوانهايش را گداخته بود. نزديك رفتم و به او گفتم: گمانم اين است كه تو محبّى و از محبّت بدينسان سوختهاى. گفت: آرى. گفتم: محبوب به تو نزديك است يا دور؟ گفت: نزديك، ...