عارفى را با گروهى از يارانش به تهمت كفر و خدانشناسى دستگير كرده، نزد حاكم عبّاسى بردند، حاكم پس از محاكمه، فرمان داد همه را اعدام كنند.لحظه اعدام عارف پيش آمد و به جلّاد گفت: ابتدا مرا اعدام كن! ميرغضب پرسيد: چرا در اعدام خود شتاب مىورزى و ...