فَمِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَذْكُرُ فِيهَا ابْتِداءَ خَلْقِ السَّماءِ و الاَْرْضِ وَ خَلْقِ آدَم، وَ فيها ذِكرُ الْحَـجِّ
از خطبه های آن حضرت است که در آن ابتدای آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح میدهد و یادی از حج میکند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ.
خدا را سپاس که گویندگان به عرصۀ ستایشش نمیرسند و شمارهگران از عهدۀ شمردن نعمتهایش برنیایند و کوشندگان حقّش را ادا نکنند؛
الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ.
خدایی که اندیشههای بلند او را درک ننمایند و هوشهای ژرف بهحقیقتش دست نیابند؛
الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ .
خدایی که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد و به ظرف وصف درنیاید و در مدار زمان معدود و مدّت محدود قرار نگیرد.
فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ.
با قدرتش موجودات را آفرید و با رحمتش بادها را وزیدن داد و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود.
أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ. لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ.
آغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش باور کردن او و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او، غایت یگانه دانستنش اخلاص به او و حدّ اعلای اخلاص به او نفی صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است.
فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ.
پس هر کس خدای سبحان را با صفتی وصف کند او را با قرینی پیوند داده و هر که او را با قرینی پیوند دهد دوتایش انگاشته و هر که دوتایش انگارد، دارای اجزایش دانسته و هر که او را دارای اجزاء داند، حقیقت او را نفهمیده و هر که حقیقت او را نفهمد، برایش جای اشاره پنداشته و هر که برای او جای اشاره پندارد محدودش شمرده و هر که محدودش بداند چون معدود به حسابش آورده
وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ.
و کسی که گوید: در چیست؟ حضرتش را در ضمن چیزی درآورده و آنکه گفت: بر فراز چیست؟ آن را خالی از او تصوّر کرده.
كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.
ازلی است و چیزی بر او پیشی نجسته و نیستی بر هستیاش مقدّم نبوده؛ با هر چیزی است ولی منهای پیوستگی با آن و غیر هر چیزی است اما بدون دوری از آن؛ پدیدآورندۀ موجودات است بیآنکه حرکتی کند و نیازمند بهکارگیری ابزار و وسیله باشد؛ بیناست بدون احتیاج به منظرگاهی از آفریدههایش، یگانه است چراکه او را مونسی نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.
خلق العالم
اول: آفرینش جهان
أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا.
بیسابقۀ ماده و موادْ، موجودات را لباس هستی پوشاند و آفرینش را آغاز کرد، بدون بهکارگیری اندیشه و سود جستن از تجربه و آزمایش و بیآنکه حرکتی از خود پدید آورد و فکر و خیالی که تردید و اضطراب در آن روا دارد.
أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ -لَاءَمَ- لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا.
مخلوقات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد و بین اشیاء گوناگون ارتباط و هماهنگی ایجاد کرد، ذات هر یک را اثر و طبیعتی معیّن داد و آن اثر را لازمۀ وجود او نمود،
عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا.
درحالیکه به تمام اشیاء پیش از به وجود آمدنشان دانا و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه و به اجزاء و جوانب همۀ آنها عالم و آشنا بود.
ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ .
سپس خدای سبحان جَوها را شکافت و اطراف آن را گشود و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد. آنگاه آبی را که امواجش درهمشکننده و خود انبوه و متراکم بود، در آن فضای بازشده روان ساخت.
حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ.
آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد؛ به آن باد فرمان داد تا آب را از جریان بازدارد و آن را بر نگهداری آب چیره کرد و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت. فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛
ثُمَّ أَنْشَأَسُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَافَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ .
سپس باد دیگری به وجود آورد که منشأ وزش آن را مهار کرد و پیوسته ملازم و تحریک آبش قرار داد و آن را به تندی وزانید و از جای دورش برانگیخت؛ آن را به بر هم زدن آب متراکم و برانگیختن امواج دریا فرمان داد.
فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِتَرُدُّ أَوَّلَهُ -عَلَى- إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ -عَلَى- إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ.
بادِ فرمان یافته آب را همچون مشک شیر که برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد و آنگونه که در فضای خالی میوزد، بر آن سخت وزید؛ اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمیگرداند تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛
فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ -يَنْتَظِمُهَا- يَنْظِمُهَا.
آنگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد و آسمانهای هفتگانه را از آن کف ساخت؛ پایینترین آسمان را بهصورت موجی نگاه داشته شده و بالاترین آن را بهصورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد، بدون ستونی که آنها را بر پا دارد و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.
ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِراجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ.
آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحهای جنبان بود روان ساخت.
خلق الملائكة
دوم: شگفتی آفرینش فرشتگان
ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ .
سپس میان آسمانهای بلند را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون خود پر کرد.
مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ.
گروهی در سجدهاند و آنان را رکوعی نیست، برخی در رکوعاند بدون قدرت بر قیام و جمعی بدون حرکت از جای خود در حال قیاماند و شماری خالی از ملالت و خستگی در تسبیحاند، خواب در دیده، بیهوشی در عقل، سستی در کالبد و غفلتِ فراموشی به آنان راه ندارد
وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ.
و برخی امین وحی خداوند و زبان گویا بهسوی پیامبران و واسطۀ اجرای حکم و فرمان حقاند.
وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ.
گروهی محافظان بندگان از حوادث و دربانان درهای بهشتهایند.
وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ.
بعضی قدمهایی ثابت در قعر زمینها و گردنهایی بالاتر از برترین آسمان و هیکلهایی از پهندشت هستی گستردهتر و دوشهایی مناسب پایههای عرش دارند؛
نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ .
دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده و در زیر آن جایگاه در بالهای خود پیچیدهاند؛ بین آنان و موجودات مادونشان حجابهایی از عزّت و پردههایی از قدرت افکنده شده؛
لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ.
در خیال خود برای خداوند صورتی تصویر نسازند و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند و به مکانها محدودش نسازند و او را به همانند و نظایر اشاره نکنند.
صفة خلق آدم عليه السلام
سوم: شگفتی آفرینش آدم(علیهالسلام) و ویژگیهای انسان کامل
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ -أَجَلٍ- مَعْلُومٍ .
سپس خداوند سبحان از بخشهای سخت و نرم و شیرین و شورِ زمین، خاکی را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد، آنگاه آن مادّۀ خالص را با رطوبت آب بهصورت گل چسبنده درآورد، سپسازآن گِل، صورتی پدید آورد دارای جوانب گوناگون و پیوستگیها و اعضای مختلفه و گسیختگیها. آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد و او را تا زمان معیّن و وقت مقرّر به حال خود گذاشت.
ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ -فَتَمَثَّلَتْ- فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ.
سپس از دَم خود بر آن مادّۀ شکلگرفته دمید تا بهصورت انسانی زنده درآمد، دارای اذهان و افکاری که در جهت نظام حیاتش به کارد بَرَد و اعضایی که به خدمت گیرد و ابزاری که بهوسیلۀ آنها زندگی را به گردش آورد و آگاهیاش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد و مزهها و بوها و رنگها و جنسهای گوناگون را از هم بازشناسد،
مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ -وَ الْمَسَاءَةِ وَ السُّرُورِ-.
درحالیکه این موجود معجونی بود از طینت رنگهای مختلف و همسانهایی نظیر هم و اضدادی مخالف یکدیگر و اخلاطی متفاوت باهم، از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی و ناخوشی و خوشی.
وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ .
از فرشتگان خواست برای ادای امانتی که نزد آنان داشت و وفا به پیمانی که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنی برای اکرام به او اقدام کنند؛
فَقَالَ سُبْحَانَهُ -لَهُمْ-
﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ﴾
-وَ قَبِيلَهُ اعْتَرَتْهُمُ- اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ -عَلَيْهِمُ- عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ -تَعَزَّزُوا- تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ -اسْتَوْهَنُوا- اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ.
در آنوقت به فرشتگان گفت: «برای آدم سجده کنید، همۀ فرشتگان سجده کردند مگر ابلیس» که غرور و تکبّر او را گرفت و بدبختی بر او چیره شد و به خاطر آفریده شدنش از آتشْ احساس عزّت و برتری کرد و به وجود آمده از خاک خشکیده را پست و بیمقدار شمرد.
فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.
خداوند هم او را برای مستحق شدنش به خشم خود و به کمال رساندن آزمایش و به انجام رسیدن وعدهاش مهلت داد؛ به او گفت: «تو از مهلتیافتگانی، تا روز [آن] زمان معیّن».
ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا -عِيشَتَهُ- عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ .
آنگاه آدم را در سرایی که عیشش بدون رنج و زحمت در اختیار بود، ساکن کرد و جایگاهش را به امنیت آراست و او را از ابلیس و دشمنی او ترساند؛
فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ -بِالاعْتِزَازِ- بِالاغْتِرَارِ نَدَماً.
اما دشمنش به جایگاه زیبای او و همنشینیاش با نیکان رشک برد و او را بفریفت. آدم (به وسوسۀ دشمن) یقین را به تردید و عزم استوار را به دودلی و شادی را به ترس، جابجا کرد و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید.
ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ.
آنگاه خداوند سبحان راه توبه را به رویش گشود و کلمۀ رحمت را به او تلقین کرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد، سپس او را به این دنیا که محلّ آزمایش و ازدیاد نسل است فرود آورد.
اختيار الأنبياء
فلسفۀ بعثت پیامبران
وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ.
خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید که در مسئلۀ وحی و امانتداری در ابلاغ رسالت، از آنان پیمان گرفت، آن زمانکه بیشتر انسانها، عهد خدا را به امور باطل تبدیل کرده و به حقّ او جهل ورزیدند و برای او از بتان همتا گرفتند و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند بازداشتند و رابطۀ بندگی ایشان را با حق بریدند.
فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ -تَتَتَابَعُ- تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ .
پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را به دنبال هم بهسوی آنان گسیل داشت تا ادای پیمان فطرت الهی را از مردم بخواهند و نعمتهای فراموششدۀ او را به یادشان آرند و با ارائۀ دلایل بر آنان اتمام حجّت کنند و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند و نشانههای الهی را به آنان بنمایانند: از این بلند آسمان که بالای سرشان افراشته و زمین که گهواره زیر پایشان نهاده و نعمتها و رزقهایی که آنان را زنده میدارد و اجلهایی که ایشان را به دست مرگ میسپارد و ناگواریهایی که آنان را به پیری مینشاند و حوادثی که به دنبال هم بر آنان هجوم میآورد.
وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ .
خداوند سبحان بندگانش را بدون پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجّتی لازم یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.
رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ .
پیامبرانی که کمیِ عددشان و فراوانی تکذیب کنندگانشان، آنان را از تبلیغ باز نداشت؛ از پیامبر گذشتهای که او را از نام پیامبر آینده خبر دادند و پیامبر آیندهای که پیامبر گذشته او را معرفی کرد.
مبعث النبي صلی الله علیه و آله و سلم
فلسفۀ بعثت پیامبر اسلام(صلیاللّهعلیهوآله)
عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً -ص- رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ.
بر این صورت و وضع قرنها گذشت و روزگار سپری شد، پدران درگذشتند و فرزندان جای آنها را گرفتند. تا خداوند محمّد رسول اللّه(صلیاللّهعلیهوآله) را برای انجام رساندن وعدهاش و به پایان بردن مقام نبوّت برانگیخت، درحالیکه پیمان پذیرفتن رسالت او را از همۀ پیامبران گرفته بود؛ نشانههایش روشن و میلادش با عزّت و کرامت بود.
وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ.
در آن روزگار اهل زمین جوامعی پراکنده، دارای خواستههایی متفاوت و روشهایی مختلف بودند؛ گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده، عدّهای در نام او از حق منحرف بوده و برخی غیر او را عبادت مینمودند. چنین مردمی را بهوسیلۀ پیامبر از گمراهی به هدایت رساند و به سبب شخصیت او از چاه جهالت به در آورد.
ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم)لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً (صلی الله علیه و آله و سلم).
آنگاه لقایش را برای محمّد(صلیاللّهعلیهوآله) اختیار کرد و جوار خود را برای او پسندید؛ با فراخواندنش از این دنیا او را مورد اکرام قرار داد و برای وی فردوس اعلا را بهجای قرین بودن به ابتلائات و سختیها برگزید و او را کریمانه بهسوی خود برد (درود خدا بر او و خاندانش باد).
وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.
و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امّت خود به ودیعت نهادند، در میان شما به ودیعت نهاد؛ آری پیامبرانْ، امّتها را بدون راه روشن و نشانۀ پابرجا، سرگردان و رها نگذاشتند.
القرآن و الأحكام الشرعية
ویژگیهای قرآن و احکام شرعی
كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً -جُمَلَهُ- مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ.
این ودیعتْ، کتاب پروردگارتان در میان شماست که حلال و حرامش، واجب و مستحبّش، ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غیر آزادش، خاصّ و عامش، پندها و امثالش، مطلق و مقیّدش و محکم و متشابهش را بیان کرد؛ مبهمش را تفسیر نمود و مشکلاتش را توضیح داد.
بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ -لِوَقْتِهِ- بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ.
برابر با پیمانی که از بندگان گرفته، تحصیل آگاهی به قسمتی از قرآن واجب و دانستن رموز برخی دیگر از آیات لازم نیست؛ وجوب احکامی در قرآن معیّن میباشد و نسخ آن در حدیث روشن است و بخشی از تکالیف، اجرایش بنا بر سنّتْ واجب و ترکش بنا بر قرآن آزاد، وجوب برخی از احکام تا زمانی معیّن پابرجا و پساز انقضاء مدّتْ زایل شدنی است.
وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ -وَ- مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ.
بین گناهان کبیره که بر آن وعدۀ عذاب داده و معاصی صغیره که امید مغفرت در آن است تفاوت گذاشته و میان آنچه اجرای اندکش مقبول و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده.
و منها في ذكر الحج
فلسفه و رهآورد حج
وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ -يَوْلَهُونَ- يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ -وَلَهَ- وُلُوهَ الْحَمَامِ .
زیارت خانۀ خود را که قبلۀ مردم قرار داده بر شما واجب کرده که مشتاقان چون چهارپایان به آب رسیده به آن هجوم میکنند و همانند کبوتران به آن پناه میبرند.
وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ .
حج را نشانۀ خاکساری در برابر عظمت و اعتراف به عزّت خداوندیاش قرار داد. شنوندگانی از بندگانش را برگزید که دعوتش را لبیک گفتند و سخن او را باور کردند و در جایگاههایی که پیامبران او به عبادت اقدام کردند، ایستادند و بین خود و فرشتگانی که گرداگرد عرش میگردند شباهت ایجاد کردند؛ در تجارتخانۀ عبادت او سودها تحصیل میکنند و به وعدهگاه مغفرت او شتابان روی میآورند.
جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً -وَ- فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ -عَلَيْهِ- عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ
﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ﴾.
خدای سبحان کعبه را نشانۀ اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زیارتش را فرض و حقّش را لازم و رفتن به سویش را بر شما واجب ساخت، پس خداوند سبحان فرمود: «خداوند را بر عهدۀ مردم حقّی لازم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند، [البتّه وجوب آن برای] کسانی [است] که [با برخورداری از سلامت جسمی و توانمندی مالی] بتوانند بهسوی آن راه یابند و هرکس منکر [وجوب آن] شود [و از فرمان خدا در مورد این تکلیفِ لازم روی برتابد به خداوند زیان نمیرساند؛ زیرا] خداوند از جهانیان [و اعمال نیک آنان] بینیاز است».