فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 113 - خطبه در پند و اندرز مردم


مطلب قبلی خطبه 112
خطبه 114 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است
در پند و اندرز مردم
الْحَمْدُلِلّهِ الْواصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ، وَالنِّعَمَ بِالشُّكْرِ. نَحْمَدُهُ عَلى
سپاس خدایی‌ را که حمد را به نعمت ها، و نعمت ها را به شکر متصل کرد. او را بر نعمت هایش
آلائِهِ، كَما نَحْمَدُهُ عَلى بَلائِهِ. وَنَسْتَعينُهُ عَلى هذِهِ النُّفُوسِ الْبِطاءِ
حمد می‌ کنیم چنانکه بر بلاهایش سپاس می‌ گزاریم. و از او در برابر این نفوسی‌ که در آنچه امر شده
عَمّا اُمِرَتْ بِهِ، اَلسِّراعِ اِلى ما نُهِيَتْ عَنْهُ. وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمّا اَحاطَ بِهِ
کاهلی‌ می‌ کند، و بر آنچه نهی‌ شده شتاب می‌ نماید یاری‌ می‌ خواهیم. و از او برای‌ گناهانی‌ که علمش به آن
عِلْمُهُ، وَ اَحْصاهُ كِتابُهُ; عِلْمٌ غَيْرُ قاصِر، وَ كِتابٌ غَيْرُ مُغادِر.
احاطه دارد و کتابش آن را برشمرده آمرزش می‌ طلبیم; آن علمی‌ که قاصر نیست، و کتابی‌ که چیزی‌ را وانگذاشته.
وَ نُؤْمِنُ بِهِ ايمانَ مَنْ عايَنَ الْغُيُوبَ، وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ،
و ایمان می‌ آوریم به او ایمان کسی‌ که غیب ها را با دیده سر دیده، و به آنچه وعده داده اند آ گاه شده،
ايماناً نَفى اِخْلاصُهُ الشِّرْكَ، وَ يَقينُهُ الشَّكَّ. وَ نَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ
ایمانی‌ که اخلاصش شرک را زدوده، و یقینش شک را از بین برده. و شهادت می‌ دهیم که معبودی‌ جز اللّه نیست
وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَبْدُهُ
تنها و بی‌ شریک است، و محمّد صلّی‌ اللّه علیه وآله بنده
وَ رَسُولُهُ، شَهادَتَيْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ.
و فرستاده اوست، دو شهادتی‌ که گفتار (نیکو) را اوج می‌ دهند، و عمل (صالح) را بالا می‌ برند.
لايَخِفُّ ميزانٌ تُوضَعانِ فيه، وَ لايَثْقُلُ ميزانٌ تُرْفَعانِ عَنْهُ.
میزانی‌ که این دو شهادت را در آن می‌ نهند سبک نباشد، و میزانی‌ که این دو شهادت را از آن بردارند سنگین نخواهد بود.
اُوصيكُمْ عِبادَاللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّتى هِىَ الزّادُ، وَ بِهَا الْمَعاذُ:
ای‌ بندگان خدا، شما را به تقوای‌ الهی‌ سفارش می‌ کنم که توشه سفر است و پناهگاه:
زادٌ مُبْلِغٌ، وَ مَعاذٌ مُنْجِحٌ، دَعا اِلَيْها اَسْمَعُ داع،
توشه ای‌ است رساننده به مقصود، و پناهگاهی‌ است رهاننده، که شنواننده ترین دعوت کنندگان به آن دعوت نموده،
وَ وَعاها خَيْرُ واع ، فَاَسْمَعَ داعيها، وَ فازَ واعيها.
و بهترین حفظ کننده آن را حفظ کرده، دعوت کننده اش آن را به گوش رساند، و حفظ کننده اش رستگار شد.
عِبادَ اللّهِ، اِنَّ تَقْوَى اللّهِ حَمَتْ اَوْلِياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، وَ اَلْزَمَتْ
بندگان خدا، تقوای‌ الهی‌ اولیاء خدا را از دچار شدن به حرامها بازداشت، و دلهایشان را ملازم
قُلُوبَهُمْ مَخافَتَهُ، حَتّى اَسْهَرَتْ لَيالِيَهُمْ، وَ اَظْمَاَتْ هُواجِرَهُمْ،
ترس از خدا کرد، تا جایی‌ که آنان را به شب زنده داری‌ واداشت، و در گرمای‌ روز موفق به روزه نمود،
فَاَخَذُوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، وَالرِّىَّ بِالظَّمَإِ،
پس راحتی‌ فردا را با سختی‌ امروز، و سیراب شدن فردا را با تشنگی‌ امروز به دست آوردند،
وَاسْتَقْرَبُوا الاَْجَلَ فَبادَرُوا الْعَمَلَ، وَ كَذَّبُوا الاَْمَلَ فَلاحَظُوا الاَْجَلَ.
مرگ را نزدیک دانستند پس به انجام عمل شتافتند، و آرزو را تکذیب کردند پس مرگ را در نظر آوردند.
ثُمَّ اِنَّ الدُّنْيا دارُ فَناء و عَناء، وَ غِيَر وَ عِبَر، فَمِنَ الْفَناءِ اَنَّ الدَّهْرَ
دنیا سرای‌ فنا و رنج و تغییر و جای‌ عبرت است. از اسباب فنایش این که
مُوتِرٌ قَوْسَهُ، لا تُخْطِىءُ سِهامُهُ، وَلا تُؤْسى جِراحُهُ. يَرْمى الْحَىَّ
کمانش را کشیده، نه تیرش به خطا می‌ رود، و نه زخمهایش علاج می‌ گردد. زنده را هدف تیر
بِالْمَوْتِ، وَالصَّحيحَ بِالسَّقَمِ، وَالنّاجِىَ بِالْعَطَبِ. آكِلٌ لايَشْبَعُ،
مرگ می‌ سازد،سالم را به بیماری‌ مبتلامی‌ کند، و نجات یافته رابه هلاکت می‌ اندازد. خورنده ای‌ است که سیر نمی‌ شود،
وَ شارِبٌ لايَنْقَعُ. وَ مِنَ الْعَناءِ اَنَّ الْمَرْءَ يَجْمَعُ ما لايَأْكُلُ،
و نوشنده ای‌ است که سیراب نمی‌ گردد. و از رنجهای‌ دنیا این که: شخص جمع می‌ نماید چیزی‌ را که نمی‌ خورد،
وَيَبْنى ما لايَسْكُنُ، ثُمَّ يَخْرُجُ اِلَى اللّهِ تَعالى لا مالاً حَمَلَ،
و خانه ای‌ می‌ سازد که در آن ساکن نمی‌ شود، آن گاه به سوی‌ خدا می‌ رود بدون آنکه مالی‌ بردارد،
وَ لا بِناءً نَقَلَ. وَ مِنْ غِيَرِها اَنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ
و ساختمانی‌ همراه ببرد. و از جمله نمونه های‌ تغییر وضع دنیا این که: آن کس که روزی‌ مورد ترحم مردم بود روز
مَغْبُوطاً، وَالْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً، لَيْسَ ذلِكَ اِلاّ
دیگر مورد غبطهواقع می‌ شود، و آن که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار می‌ گیرد، این نیست مگر به خاطر
نَعيماً زَلَّ، وَ بُؤْساً نَزَلَ. وَ مِنْ عِبَرِها اَنَّ الْمَرْءَ
نعمتی‌ که از بین رفته و به جای‌ آن رنج و محنت جای‌ گرفته. و از جمله اسباب عبرتهای‌ دنیا این که: همین که
يُشْرِفُ عَلى اَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ اَجَلِهِ، فَلا اَمَلٌ يُدْرَكَ،
نزدیک است انسان به آرزویش برسد ناگهان حضور مرگ امیدش را قطع می‌ کند، بر این حساب نه آرزو درک می‌ شود،
وَلا مُوَمَّلٌ يُتْرَكُ. فَسُبْحانَ اللّهِ، ما اَغَرَّ سُرُورَها،
نه آرزومند را آزاد می‌ گذارند تا ادامه حیات دهد. سبحان اللّه، چه فریبنده است خوشی‌ دنیا،
وَ اَظْمَأَ رِيَّها، وَ اَضْحى فَيْئَها! لا جاء يُرَدُّ،
و چه مایه تشنگی‌ است سیرابی‌ آن، و چه موجب گرمی‌ است سایه اش! نه آینده اش قابل ردّ است،
وَلا ماض يُرْتَدُّ. فَسُبْحانَ اللّهِ ما اَقْرَبَ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ لِلَحاقِهِ بِهِ،
نه گذشته اش قابل بازگشت. سبحان اللّه، چه نزدیک است آدم زنده به مرده برای‌ ملحق شدن به مرده،
وَ اَبْعَدَ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ لاِنْقِطاعِهِ عَنْهُ.
و چه دور است مرده از زنده به خاطر جداییش از زنده!
اِنَّهُ لَيْسَ شَىْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ اِلاّ عِقابُهُ، وَلَيْسَ شَىْءٌ بِخَيْر مِنَ
از شرّ چیزی‌ بدتر نیست مگر جریمه ای‌ که برای‌ آن است، و از خیر چیزی‌ بهتر نیست مگر ثوابی‌
الْخَيْرِ اِلاّ ثَوابُهُ. وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْيا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِيانِهِ، وَ كُلُّ
که برای‌ آن مقرّر است. شنیدن هر چیزی‌ از دنیا بزرگتر است از دیدنش، و دیدن هر
شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِيانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ. فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيانِ
چیزی‌ از آخرت عظیم تر است از شنیدنش. پس باید شنیدن و خبرگرفتن از غیب (بهوسیله انبیاء)
السَّماعُ، وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَرُ. وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْيا وَ زادَ
شما را از دیدن کفایت کند. بدانید آنچه از دنیای‌ شما کم شود و به آخرت
فِى الاْخِرَةِ خَيْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِى الدُّنْيا. فَكَمْ مِنْ
اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد. چه بسا کم شده ای‌
مَنْقُوص رابِح، وَ مَزيد خاسِر. اِنَّ الَّذى اُمِرْتُمْ بِهِ اَوْسَعُ مِنَ الَّذى
که سودبَر است، و اضافه شده ای‌ که زیانکار است. آنچه به آن امر شده اید آسانتر است از آنچه از آن
نُهيتُمْ عَنْهُ، وَ ما اُحِلَّ لَكُمْ اَكْثَرُ مِمّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ. فَذَرُوا ما قَلَّ لِما
نهی‌ شده اید، و آنچه برای‌ شما حلال شده بیشتر است از آنچه بر شما حرام گشته. بنابراین کم را برای‌ بسیار
كَثُرَ، وَ ما ضاقَ لِمَا اتَّسَعَ. قَدْ تُكُفِّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ، وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ،
رها کنید، و دشوار را برای‌ آسان وانهید. روزی‌ شما را متکفّل شده اند، و به عمل امر شده اید،
فَلايَكُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ اَوْلى بِكُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ
پس مبادا کوشش شما برای‌ طلب روزی‌ که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملی‌ که بر شما واجب
عَمَلُهُ، مَعَ اَنَّهُ وَاللّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّكُّ وَ دَخِلَ الْيَقينُ، حَتّى كَاَنَّ
گشته باشد، با اینکه سوگند به خدا شک بر شما عارض شده و یقین شما عیب دار گشته، چنانکه گویی‌
الَّذى ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ، وَ كَأَنَّ الَّذى فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ
به دست آوردن روزی‌ِ ضمانت شده بر شما واجب گشته، و به جای‌ آوردن اعمال واجبه از شما
وُضِعَ عَنْكُمْ! فَبادِرُوا الْعَمَلَ، وَ خافُوا بَغْتَةَ الاَْجَلِ، فَاِنَّهُ لايُرْجى
ساقط شده است! پس به سوی‌ عمل بشتابید، و از مرگ ناگهانی‌ بترسید، زیرا امیدی‌ به بازگشت
مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ ما يُرْجى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ. ما فاتَ الْيَوْمَ مِنَ
عمر نیست به نحوی‌ که به بازگشت روزی‌ هست. آنچه از رزقِ امروز شما از دست رفته امید
الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زِيادَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ
افزون شدن آن در فردا هست، و آنچه از عمر شما در دیروز گذشته امروز امید به بازگشت
رَجْعَتُهُ. الرَّجاءُ مَعَ الْجائى، وَالْيَأْسُ مَعَ الْماضى. «فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ
آن نیست. به آینده روزی‌ امید هست، و به گذشته عمر غیر از نومیدی‌ نیست. «پس خدا را آنچنان که
تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ .»
سزاوار اوست بپرهیزید، و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^