فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 137 - خطبه درباره طلحه و زبير


مطلب قبلی خطبه 136
خطبه 138 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
فى مَعنى طَلحةَ و الزُّبيرِ
درباره طلحه و زبیر
وَ اللّهِ ما اَنْكَرُوا عَلَىَّ مُنْكَراً، وَ لا جَعَلُوا بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ نَصَفاً،
به خدا قسم نتوانستند گناهی‌ را به من نسبت دهند، و بین من و خودشان انصاف ندادند،
وَ اِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ. فَاِنْ كُنْتُ
اینان حقّی‌ را می‌ خواهد که خود ترک کردند، و خونی‌ را می‌ طلبند که خود ریختند. اگر در ریختن
شَريكَهُمْ فيهِ فَاِنَّ لَهُمْ نَصيبَهُمْ مِنْهُ، وَ اِنْ كانُوا وَلُوهُ دُونى فَما
آن خون همدستشان بودم آنان نیز نصیب داشتند، و اگر من در کار نبودم و کار دست خودشان بود پس
الطَّلِبَةُ اِلاّ قِبَلَهُمْ، وَ اِنَّ اَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلى اَنْفُسِهِمْ.
باید از خودشان خونخواهی‌ کنند، و نخستین عدل آنان در حکم این است که علیه خود حکم کنند.
وَ اِنَّ مَعى لَبَصيرَتى، ما لَبَسْتُ وَ لا لُبِسَ عَلَىَّ.
قطعاً مرا در کار خود بصیرت است، مسأله ای‌ را بر کسی‌ مشتبه نکرده و هیچ امری‌ هم بر من مشتبه نیست.
وَ اِنَّها لَلْفِئَةُ الْباغِيَةُ فيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ.
اینان همان قوم ستمکارند که در میانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاریک است.
وَ اِنَّ الاَْمْرَ لَواضِحٌ، وَ قَدْ زاحَ الْباطِلُ عَنْ نِصابِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ
و قطعاً حق روشن است، و باطل از ریشه برطرف شده، و زبانش از
شَغَبِهِ. وَ ايْمُ اللّهِ لاَُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ،
تحریک بریده. به خدا قسم برای‌ آنان حوضی‌ را پر خواهم کرد که آب آن را خودم خواهم کشید،
لا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِىٍّ، وَ لا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فى حَسْى.
آنان از آن حوض سیراب بیرون نشونـد، و جای‌ دیگر هم آب نخواهند خـورد.
مِنْـهُ
از این سخن است
فَاَقْبَلْتُمْ اِلَىَّ اِقْبالَ الْعُوذِ الْمَطافيلِ عَلى اَوْلادِها، تَقُولُونَ:
برای‌ بیعت بامن مانند شترهای‌ ماده ای‌ که به جانب بچه های‌ خود روند روی‌ آوردید، فریاد می‌ زدید:
الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ. قَبَضْتُ كَفّى فَبَسَطْتُمُوها، وَ نازَعْتُكُمْ يَدى فَجَذَبْتُمُوها.
بیعت بیعت! دستم را بستم باز کردید، دستم را عقب بردم کشیدید.
اللّهُمَّ اِنَّهُما قَطَعانى وَ ظَلَمانى، وَ نَكَثا بَيْعَتى، وَ اَلَبَّا النّاسَ
خدایا، طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند و بر من ستم روا داشتند، و بیعتم را شکستند، و مردم را
عَلَىَّ. فَاحْلُلْ ما عَقَدا، وَ لا تُحْكِمْ لَهُما ما اَبْرَما، وَ اَرِهِمَا الْمَساءَةَ
بر من شوراندند. پس آنچه را ایشان بسته اند بگشا، و آنچه را تابیده اند محکم مکن، و برای‌ آنان در
فيما اَمَّلا وَ عَمِلا. وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُما قَبْلَ الْقِتالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِما
آنچه آرزو کردند و به اجرا گذاشتند بدی‌ ارائه کن. من پیش از جنگ توبه آنان را خواستم، و پیش از
اَمامَ الْوِقاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَ رَدَّا الْعافِيَةَ.
حادثه انتظار بازگشتشان را کشیدم، ولی‌ آنان نعمت را خوار شمردند، و عافیت را ردّ کردند.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^