وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های آن حضرت است
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ تَسْبِقْ لَه حَالٌ حالاً، فَيَكُونَ اَوَّلاً قَبْلَ اَنْ
سپاس خداوندی را که صفتی از او بر صفت دیگرش پیشی نجسته، تا اول باشد پیش از آنکه
يَكُونَ آخِراً، وَ يَكُونَ ظاهِراً قَبْلَ اَنْ يَكُونَ باطِناً. كُلُّ مُسَمًّى
آخر باشد، و آشکار باشد قبل از اینکه پنهان باشد. هر آنچه غیر او
بِالْوَحْدَةِ غَيْرُهُ قَليلٌ. وَ كُلُّ عَزيز غَيْرُهُ ذَليلٌ. وَ كُلُّ قَوِىٍّ غَيْرُهُ
به وحدت نامیده شود کم است. و هر عزیزی غیر از او خوار، و هر قویّی غیر او
ضَعيفٌ. وَ كُلُّ مالِك غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ. وَ كُلُّ عالِم غَيْرُهُ مُتَعَلِّمٌ. وَ كُلُّ
زبون، و هر مالکی غیر او مملوک، و هر عالمی غیر او نیازمند به فراگیری، و هر صاحب
قادِر غَيْرُهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ. وَ كُلُّ سَميع غَيْرُهُ يَصَمُّ عَنْ لَطيفِ
قدرتی غیر او گاه توانا و گاه ضعیف، و هر شنونده ای غیر او از شنیدن صداهای آهسته
الاَْصْواتِ، وَ يُصِمُّهُ كَبيرُها، وَ يَذْهَبُ عَنْهُ ما بَعُدَ مِنْها. وَ كُلُّ بَصير
ناشنوا، و از شنیدن آوازهای بلند کر، و از شنیدن صداهای دور محروم است. و هر بیننده ای
غَيْرُهُ يَعْمى عَنْ خَفِىِّ الاَْلْوانِ وَ لَطيفِ الاَْجْسامِ. وَ كُلُّ ظاهِر غَيْرُهُ
غیر او از دیدن رنگهای پنهان و اجسام لطیف کور، و هر آشکاری جز او
غَيْرُ باطِن. وَ كُلُّ باطِن غَيْرُهُ غَيْرُ ظاهِر.
غیـر پنهـان، و هـر پنهـانی جـز او غیـر ظاهـر اسـت.
لَمْ يَخْلُقْ ما خَلَقَهُ لِتَشْديدِ سُلْطان، وَ لا تَخَوُّف مِنْ عَواقِبِ
موجودات را نه برای تقویت سلطنت خود آفرید، و نه به خاطر ترس از حوادث
زَمان، وَ لاَ اسْتِعانَة عَلى نِدٍّ مُثاوِر، وَ لا شَريك مُكاثِر،
روزگار، ونه برای کمک گرفتن در دفع همتای پرخاشگر، و نه برای به دست آوردن نیرو برای پیکار با شریک پرنخوت
وَ لا ضِدٍّ مُنافِر، وَلكِنْ خَلائِقُ مَرْبُوبُونَ، وَ عِبادٌ داخِرُونَ. لَمْ يَحْلُلْ
و ضدّ گردنکش، بلکه همه آفریدگان پرورده شده و بندگانی ذلیل و خوارند. در اشیاء حلول
فِى الاَْشْياءِ فَيُقالَ هُوَ فيها كائِنٌ. وَ لَمْ يَنْاَ عَنْها فَيُقالَ هُوَ مِنْها بائِنٌ.
ننموده تا گفته شود خدا در آنهاست. و از آنها دور نگشته تا گفته شود جدای از آنهاست.
لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ ما ابْتَدَأَ، وَ لا تَدْبيرُ ما ذَرَأَ، وَلا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمّا
آفریدن موجودات و تدبیر وضع آنان او را خسته و درمانده نکرده، و نسبت به آنچه آفریده عجزی به او
خَلَقَ، وَلا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فيما قَضى وَ قَدَّرَ، بَلْ قَضاءٌ مُتْقَنٌ،
دست نداده، و در آنچه حکم داده و مقدر نموده اشتباهی بر او وارد نگشته، بلکه کارش قضائی است استوار،
وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ، وَ اَمْرٌ مُبْرَمٌ. الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ.
و علمی است محکم، و امری است قطعی. بندگان باوجود خشمش به او امیدوار، و باوجود نعمتهایش از او هراسانند.