وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ
از خطبه های آن حضرت است
در وصف پرهیزکاران و فاسقان و مقام خاندان نبوت
عِبادَ اللّهِ، اِنَّ مِنْ اَحَبِّ عِبادِ اللّهِ اِلَيْهِ عَبْداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ،
بندگان خدا، محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده ای است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یاری داده،
فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ، وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْباحُ الْهُدى
پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش
فى قَلْبِهِ، وَ اَعَدَّ الْقِرى لِيَوْمِهِ النّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلى نَفْسِهِ الْبَعيدَ،
روشن شده، و طاعت و عمل برای روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک،
وَ هَوَّنَ الشَّديدَ. نَظَرَ فَاَبْصَرَ، وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ،
و سختی را بر خویش آسان نموده است. اندیشه کرد و بینا شد، یاد حق کرد و کوشش بیشتر نمود،
وَ ارْتَوى مِنْ عَذْب فُرات سُهِّلَتْ لَهُ مَوارِدُهُ، فَشَرِبَ نَهَلاً،
از آب گوارای معنی که راههای ورودش برای او هموار شده بود سیراب شد، و با اولین بار نوشیدن هم سیراب گشت،
وَ سَلَكَ سَبيلاً جَدَداً. قَدْ خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ، وَ تَخَلّى مِنَ
و به راه راست و هموار رفت. لباسهای شهوات را از وجودش به در آورد، و از تمام غم ها
الْهُمُومِ اِلاّ هَمّاً واحِداً انْفَرَدَ بِهِ، فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمى وَ مُشارَكَةِ
جز غم طلب رضای دوست خالی شد، در نتیجه کوردلی و مشارکت ارباب هوا
اَهْلِ الْهَوى، وَ صارَ مِنْ مَفاتيحِ اَبْوابِ الْهُدى وَ مَغاليقِ اَبْوابِ الرَّدى.
بیرون آمد، و وجودش کلید درهای هدایت و قفل ابواب ضلالت شد.
قَدْ اَبْصَرَ طَريقَهُ، وَ سَلَكَ سَبيلَهُ، وَ عَرَفَ مَنارَهُ، وَ قَطَعَ
راهش را شناخت، و وارد سلوک مسیر حق شد، نشانه های هدایت را فهمید، و دریاهای خطرات را پیمود و پشت
غِمارَهُ، وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرى بِاَوْثَقِها، وَ مِنَ الْحِبالِ بِاَمْتَنِها،
سر گذاشت، از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمانها به محکم ترین آنها چنگ زد،
فَهُوَ مِنَ الْيَقينِ عَلى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ. قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلّهِ سُبْحانَهُ
و در یقین به مانند روشنی آفتاب است. در بلندترین امور، وجود خود را برای خدا
فى اَرْفَع ِ الاُْمُورِ، مِنْ اِصْدارِ كُلِّ وارد عَلَيْهِ، وَ تَصْييرِ كُلِّ فَرْع اِلى
قرار داده، از دستگیری واردان و پاسخ اهل سئوال، و برگرداندن هر فرعی به
اَصْلِهِ. مِصْباحُ ظُلُمات، كَشّافُ عَشَوات، مِفْتاحُ مُبْهَمات، دَفّاعُ
اصلش. او چراغ تاریکی ها، کاشف امور مشتبهه، کلید مبهمات، دفع کننده
مُعْضِلات، دَليلُ فَلَوات. يَقُولُ فَيُفْهِمُ، وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ.
مشکلات، و راهنمای بیابانهای گمراهی است. می گوید و می فهماند، ساکت می شود و سالم می ماند.
قَدْ اَخْلَصَ لِلّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ، فَهُوَ مِنْ مَعادِنِ دينِهِ. وَ اَوْتادِ
عملش را برای خدا خالص کرد و خدا هم او را برای خود اختیار نمود، پس او از معادن دین خدا، و میخ های
اَرْضِهِ. قَدْ اَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ، فَكانَ اَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْىُ الْهَوى عَنْ نَفْسِهِ.
زمین اوست. خود را ملزم به عدالت کرد، و اوّل عدلش نفی هوا از نفس خود است.
يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ. لايَدَعُ لِلْخَيْرِ غايَةً اِلاّ اَمَّها،
حق را وصف می کند و خود به آن عمل می نماید. برای خیر نهایتی نمی گذارد مگر اینکه انجامش را قصد می کند،
وَلامَظِنَّةً اِلاّ قَصَدَها. قَدْ اَمْكَنَ الْكِتابَ مِنْ زِمامِهِ، فَهُوَ قائِدُهُ
و آن را در جایی گمان نمی برد مگر آنکه به دنبالش می رود. عنانش را به دست قرآن داده، و قرآن رهبر و
وَ اِمامُهُ، يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ، وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كانَ مَنْزِلُهُ.
پیشوای اوست. فرود می آید آنجا که بار و بُنه قرآن فرود آید، و منزل می گیرد آنجا که قرآن منزل کند.
وَ آخَرُ قَدْ تَسَمّى عالِماً وَ لَيْسَ بِهِ، فَاقْتَبَسَ جَهائِلَ مِنْ جُهّال،
و دیگری خود را دانشمند نامیده ولی دانشمند نیست، جهالتهایی از جاهلان،
وَ اَضاليلَ مِنْ ضُلاّل، وَ نَصَبَ لِلنّاسِ اَشْراكاً مِنْ حَبائِلِ غُرُور
و گمراهیهایی از گمراهان به دست آورده، و دامهایی از ریسمانهای فریب و گفتارهای مزوّرانه
وَ قَوْل زُور، قَدْ حَمَلَ الْكِتابَ عَلى آرائِهِ، وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلى
برای مردم نصب کرده، قرآن را بر آراء خود تطبیق داده، و حق را بر اساس هوای خود
اَهْوائِهِ، يُؤْمِنُ النّاسَ مِنَ الْعَظائِمِ، وَ يُهَوِّنُ كَبيرَ الْجَرائِمِ. يَقُولُ:
تفسیر نموده، مردم را از خطرات بزرگ ایمنی می دهد، و گناهان کبیره را آسان جلوه می دهد. می گوید:
اَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهاتِ وَ فيها وَقَعَ. وَ يَقُولُ: اَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَها
از شبهات خوددارم، ولی در آنها افتاده. و اعلام می کند که از بدعتها کنارم، ولی در بستر بدعتها
اضْطَجَعَ. فَالصُّورَةُ صُورَةُ اِنْسان، وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوان. لايَعْرِفُ
خوابیده. صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست
بابَ الْهُدى فَيَتَّبِعَهُ، وَلا بابَ الْعَمى فَيَصُدَّ عَنْهُ. فَذلِكَ مَيِّتُ
تا از آن پیروی کند، و آشنای به گمراهی نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمی مرده ای است
الاَْحْيــاءِ.
در میان زنده ها.
فَاَيْنَ تَذْهَبُونَ؟ وَ اَنّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ الاَْعْلامُ قائِمَةٌ،
ای مردم به کجا می روید؟ و شما را به کجا برمی گردانند؟ در حالی که پرچمهای هدایت برپاست،
وَ الاْياتُ واضِحَةٌ، وَالْمَنارُ مَنْصُوبَةٌ. فَاَيْنَ يُتاهُ بِكُمْ؟ بَلْ كَيْفَ
و نشانه ها واضح است، و علامت درستی منصوب است. چه جایی شما را سرگردان کرده اند؟ بلکه چگونه
تَعْمَهُونَ؟ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ، وَ هُمْ اَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ اَعْلامُ الدِّينِ،
متحیّرید؟ و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانه های دین،
وَ اَلْسِنَةُ الصِّدْقِ. فَاَنْزِلُوهُمْ بِاَحْسَنِ مَنازِلِ الْقُرْآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ
و زبانهای صدق اند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود
الْهيـمِ الْعِطـاشِ.
شتران تشنه بر چشمه آب بر ایشان وارد شوید.
اَيُّها النّاسُ، خُذُوها عَنْ خاتَمِ النَّبِيِّينَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
ای مردم، این سخن را از خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
وَ سَلَّمَ: «اِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ ماتَ مِنّا وَ لَيْسَ بِمَيِّت; وَ يَبْلى مَنْ بَلِىَ مِنّا
بگیرید: «می میرد کسی که از ما مرده ولی مرده نیست، و کهنه می شود از ما آن که کهنه می شود
وَلَيْسَ بِبال.» فَلاتَقُولُوا بِما لاتَعْرِفُونَ، فَاِنَّ اَكْثَرَ الْحَقِّ فيما
ولی کهنه نیست.» پس نسبت به آنچه آگاه نیستید اظهار نظر نکنید، زیرا اکثر حق در همان چیزی است
تُنْكِرُونَ. وَ اعْذِرُوا مَنْ لا حُجَّةَ لَكُمْ عَلَيْهِ، وَ اَنَا هُوَ. اَلَمْ اَعْمَلْ فيكُمْ
که شما انکار می کنید. معذور دارید کسی را که شما را بر او حجّتی نیست، و آن منم. آیا در میان شما
بِالثَّقَلِ الاَْكْبَرِ؟ وَ اَتْرُكْ فيكُمُ الثَّقَلَ الاَْصْغَرَ؟ وَ رَكَزْتُ فيكُمْ رايَةَ
به ثَقل اکبر (قرآن) عمل نکردم؟ و ثَقل اصفر (عترت) را در میان شما نگذاشتم؟ پرچم ایمان را در میانتان
الاْيمانِ، وَ وَقَفْتُكُمْ عَلى حُدُودِ الْحَلالِ وَالْحَرامِ، وَ اَلْبَسْتُكُمُ
نصب کردم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان نمودم، و بر شما از عدالت خود
الْعافِيَةَ مِنْ عَدْلى، وَ فَرَشْتُكُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلى وَ فِعْلى،
لباس عافیت پوشاندم، و با گفتار و عمل خویش سفره معروف را برایتان پهن کردم،
وَ اَرَيْتُكُمْ كَرائِمَ الاَْخْلاقِ مِنْ نَفْسى. فَلاتَسْتَعْمِلُوا الرَّأْىَ فيما
و کرائم اخلاقی خود را به شما نمایاندم. پس رأی خود را در آنچه چشم عقل
لايُدْرِكُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ، وَلا تَتَغَلْغَلُ اِلَيْهِ الْفِكَرُ.
قعرش را درک نمی کند، و اندیشه به آن راه ندارد به کار نبرید.
وَ مِنْها
از این خطبه است درباره برخی اشتباه کاران
حَتّى يَظُنَّ الظّانُّ اَنَّ الدُّنْيا مَعْقُولَةٌ عَلى بَنى اُمَيَّةَ، تَمْنَحُهُمْ دَرَّها،
تا اینکه گمان کننده گمان می کند دنیا بسته به بنی امیه است، سودش را به آنان می رساند،
وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَها، وَلايُرْفَعُ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ سَوْطُها وَلا سَيْفُها!
و بر آب پاکیزه خود واردشان می نماید، و تازیانه و شمشیرشان از این امت برداشته نمی شود!
وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذلِكَ، بَلْ هِىَ مَجَّةٌ مِنْ لَذيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَها
پندار این گمان کننده دروغین است، بلکه حکومت بنی امیه و لذت عیش آنان مانند آبی است که اندکی
بُرْهَةً، ثُمَّ يَلْفِظُونَها جُمْلَةً.
می چشند، سپس تمام آن را از دهان بیرون می ریزند.