در مسئله رزق و روزى حيوانات جاى بحث نيست، چرا كه آنها از دايرهتكاليف شرعيه بيرونند، امّا در ارتباط با انسان كه مكلّف به تكاليف الهيّه است ودر برابر حلال و حرام حضرت حقّ مسؤول است و وظيفه دارد به توسط فعّاليّت مشروع،آنچه براى او حلال و طيّب مقرّر شده به دست آورد و از حرامى كه اصلًا روزى او نشدهبپرهيزد، جاى بحث مفصّل و مشروحى است.
بر اساس آيات صريح قرآن، پذيرش سلطه ستمكاران و طاغوت و طاغوتيانحرام است و قبول كننده ظلم و ستم، شريك ظالم و خائن مىباشد.
خداوند بزرگ براى همه انسانها در سفره طبيعت حقّ قرار داده:
حقّ خوراك، حقّ مسكن، حقّ پوشاك و حقّ هر بهره مشروعى كه انساننيازمند به آن است؛ به هيچ عنوان معنا ندارد گروهى به عنوان حاكم بر ديگران ازتمام مواهب طبيعى به هر صورت كه بخواهند استفاده كنند و استفاده ايشان به قيمت محروميّت اكثريّت مردمجهان باشد، اين مردمند كه وظيفه واجب دارند بر ستمكاران نابكار و خائنان پليد وحاكمان زورگو در شرق و غرب عالم بتازند و آنان را سر جاى خود بنشانند، تا سفرهگسترده روزى از چنگ آنان درآيد و همگان در سايه جهاد مثبت و فعّاليّت مشروعبتوانند از آن استفاده كنند.
اگر كسى به وضع مستكبران و زورگويان و محروميّت مستضعفان و اكثريّتمردم جهان بنگرد و بگويد خدا اين طور خواسته، بدون شكّ برخلاف صريح قرآن و عقل ومنطق و حكمت و برهان نظر داده و به حضرت حق تهمت زده و قضاوتى شيطانى و نابجا ازخود بروز داده است.
وسعت و تنگى رزق مسئله ديگرى است و حكومت جبّاران و طاغيان و بهرهآزاد آنان از سفره طبيعت، مسئله ديگر.
حكومت سلطه گران و ستم پيشگان و اسراف كارى آنان در امور مادّى، دردىاست كه بايد با هجوم محرومان جهان بر آنان، علاج شود.
اين سگان هار و گرگان دهان باز، بايد از سر اين سفره كنار زده شوند وجهان و جهانيان از شرّ آنان راحت شوند، تا آنان كه در محروميّت جان مىسپارند بهحقوق حقّه خود برسند.
وسعت رزق از جانب حقّ براى هر كس از طريق عنايت و لطف و فضل مقرّرگردد و از حلال خالص معيّن مىشود، آنهم نه براى اين كه دارنده وسعت به مال اندوزىو جمع آورى و تكاثر بپردازد.
تنگى رزق نه به معناى محروميّت كسى است كه دچار محدوديّت است و براوست كه براى علاج تنگى روزى دست پيش ديگران دراز كند و شخصيّت عالى انسانى خويشرا با مالى كه دست ديگران است معامله نمايد، بلكه وسعت و كاستى بر اساس مصلحتجهانيان است و براى هر دو طرف جنبه امتحان و آزمايش دارد و اگر اين گونه نباشد چرخحيات و كارگاه زندگى آن طورى كه بايد، نخواهد گشت.
آن كس كه داراى وسعت مىشود، بايد اضافه درآمد خود را در راه نيازهاىجامعه مصرف كند و از اين كه وسعت در رزق، سبب مستى و بى خبرى او شود بپرهيزد و آنكه داراى تنگى رزق است بايد قناعت پيشه كند و براى رفع محدوديّت از دست زدن بهگناه و معصيت خوددارى نمايد كه وسعت و تنگى براى انسان هميشگى نيست، بلكه هر كدامرا دوره و زمانى است كه آن دوره و زمان، كلاس امتحان حقّ و محض مصلحت حيات انساناست و به قول قرآن مجيد: مال و اموال و زر و زيور دنيا و ملك و حكومت يك جا مستقرّنيست، بلكه در حال گردش و در عرصه دست به دست شدن است.
بنابراين وسعت و گشايشى كه براى مستكبران و زورگويان و طاغوتياناست، وسعت و گشايشى است كه از طريق ظلم و زور و جبر و عنف و جنايت و خيانت و ستم وستمكارى و خوردن خون مظلومان و غارت حقّ محرومان به دست آمده و ربطى به حضرت حقّندارد كه حقّ تعالى فراهم آوردن چنين وسعتى را حرام مىداند و در روز قيامت و دردادگاه عدل تا آخرين درهم و دينار اين گونه ثروت و مال را به حساب ستمكاران خواهدگذاشت، آنهم حساب سختى كه دنبال آن عذاب و شكنجه ابدى است. و محروميّت محرومانجهان كه در ثروتمندترين سرزمينها زندگى مىكنند و زير پا و كنار دست آنان، معادنىسرشار از عناصر قيمتى و طلا و نفت است نيز به حساب حضرت حقّ نيست كه خداوند چنينمحروميّتهاى عارضى را كه محصول حكومت قلدران و سكوت محرومان است، رضايت ندارد.
در زمينه وسعت و تنگى رزق لازم است به قرآن مجيد و روايات و اخبارمراجعه كرد، تا حقيقت مطلب آن چنان كه بايد روشن شود.
آيات قرآن مجيد را در باب اصل روزى و حلال و حرام مالى و وسعت و تنگىرزق و اين كه همه اين برنامهها، امتحان الهى براى رشد و تكامل انسان و شكوفايىاستعدادهاى اوست و انسان نبايد در برابر ثروت مست كند و در تنگى معيشت پست شود،مىتوان به پنج دسته تقسيم كرد:
1- آياتى كه رزق و روزى را به طور مطلق مستند به حضرت حقّ مىداند واز آن آيات استفاده مىشود كه آنچه از جانب او مقرّر است صحيح و خير و به دور ازحرام و شرّ است، چرا كه حضرت او منبع فضل و رحمت و عنايت و مرحمت و لطف و كرامت وجود و سخا و عطا و بخشش و قدرت جناب او بىنهايت در بىنهايت است و جز خير و خوبىو درستى و سلامت براى احدى نخواسته و نمىخواهد؛ و از آن جا كه سلامت زندگى مردمبستگى به رعايت اوامر و نواهى او دارد و مهمترين عامل حركت آدمى به سوى عبادت وتقوا، روزى پاك و حلال است، معنا ندارد خداوند عزيز از طرفى از انسان برنامه پاك ورعايت حقوق بخواهد و از طرف ديگر روزى انسان را از راه حرام قرار دهد كه در كارحكيم و عالم و عادل تناقض وجود ندارد:
﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَوَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ﴾
آنان كه به غيب ايماندارند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْيُنْفِقُونَ﴾
هم آنان كه نماز را برپا مىدارند و ازآنچه به آنان روزى دادهايم،انفاق مىكنند.
﴿الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْوَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِى الصَّلَاةِ وَمِمَّارَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾
همانان كه وقتى خدا ياد شود، دلهايشان مىهراسد و بر آنچه [از بلا وحادثه] به آنان مىرسد، شكيبايند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزى آناننموديم، انفاق مىكنند.
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾
[ملازم بستر استراحت و خواب نيستند، بلكه] پهلوهايشان ازخوابگاههايشان دور مىشود در حالى كه همواره پروردگارشان را به علت بيم [از عذاب] و اميد[به رحمت و پاداش] مىخوانند و از آنچه آنان را روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
در اين آيات به خصال و اوصاف مردان راه حقّ و عارفان عاشق اشارهمىكند كه اينان با غيب عالم، در ارتباطند و بپا دارنده نمازند و چون ياد خدا شودقلبشان از عظمت حقّ مملوّ از ترس و خشيت مىشود، بر مصايب و طوفانها براى حفظ دينخود صبر مىورند، بدى را به خوبى برطرف مىنمايند، به وقت نيمه شب و سحر از بسترخوش و رختخواب ناز سربرداشته به عرصه گاه عبادت و مناجات قدم مىنهند؛ و در پايانهر پنج آيه مىفرمايد: از آنچه كه به اين بندگان صالح و عباد شايسته روزىكردهايم، در راه خير و صلاح مردم و پيشبرد اهداف حقّ و رفع نياز نيازمندان وجبران درد دردمندان انفاق مىكنند.
آرى، اصل رزق و روزى در ارتباط با عنايت و حكمت خداست و آنچه ريشه دراسما و صفات او دارد صحيح و پاك و اصيل و عين نور است و اين معنا از جمله
با توجّه به آيات ياد شده، احدى را نمىرسد كه تصوّر كند خداوند راغير از روزى پاك، رزق ديگرى هست كه از حرام باشد كه اين مسئله تهمتى شيطانى بهحريم پاك حضرت حقّ است، حريمى كه از هر عيب و نقصى منزّه و جز كمال و درستى و عدلو صدق و رحمت و كرم و خلاصه كمالات بى نهايت در بى نهايت، در آن پيشگاه با عظمت،چيزى يافت نمىشود.
2- آياتى كه رزق الهى را به طور صريح حلال طيّب دانسته و پيشگاهمقدّس كارگردان هستى را از عيب روزى كردن حرام، مبرّا نموده است:
﴿يَا أَيُّهَاالنَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّباً وَلَا تَتَّبِعُواخُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾
اى مردم! از آنچه [از انواع ميوهها و خوردنىها] در زمين حلال وپاكيزه است، بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنىآشكار است.
﴿وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلَالًا طَيِّباً وَاتَّقُوااللّهَ الَّذِى أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾
و از نعمت هاى حلال و پاكيزهاى كه خدا روزى شما فرموده، بخوريد؛ واز خدايى كه به او ايمان داريد، پروا كنيد.
﴿فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالًا طَيِّباً وَاتَّقُوا اللّهَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾
آنچه از غنيمت [در ميدان جنگ] گرفتهايد، حلال و پاكيزه بخوريد و ازخدا پروا كنيد؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
﴿فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّباً وَاشْكُرُوانِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُم إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾
از نعمت هايى كه خدا روزى شما كرده است، حلال وپاكيزه بخوريد و نعمتخدا را سپاس گزاريد، اگر تنها خدا را مىپرستيد.
در آيات بالا به وجوب شرعى توجّه به اكل حلال طيّب و حرمت خوردن حراماشاره رفته و هشدار مىدهد كه در برابر حرام مالى تقوا پيشه كنيد و چون به مصرفحلال طيّب موفّق شديد، شكر نعمتهاى الهى را به جاى آوريد.
از جملات
سعدى شيرازى ابناى روزگار را چنين نصيحت مىكند:
شنيدم كه جمشيد فرّخ سرشت
به سرچشمهاى بر، به سنگى نوشت
بر اين چشمه چون ما بسى دم زدند
برفتند چون چشم بر هم زدند
نه بر باد رفتى سحرگاه و شام
سرير سليمان (عليه السلام)؟
در آخر نديدى كه بر باد رفت
خنك آن كه با دانش و داد رفت
طريقت بجز خدمت خلق نيست
به تسبيح و سجّاده و دلق نيست
قدم بايد اندر طريقت نه دَم
كه اصلى ندارد دم بى قدم
مگو جاهى از سلطنت بيش نيست
كه ايمنتر از مُلك درويش نيست
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد كه سلطان شام
﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوابِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِيالْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ﴾
خدا روزى را براى هر كس كه بخواهد، وسعت مىدهد و براى هر كس كهبخواهد، تنگ مىگيرد. و [آنان كه از حيات جاويد و پرنعمت آخرت بىخبرند] به زندگىزودگذر دنيا شادمان شدند، در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت جز متاعى اندك وناچيز نيست.
يقيناً پروردگارت رزق را براى هر كه بخواهد وسعت مىدهد و [براى هركه بخواهد] تنگ مىگيرد؛ زيرا او به [مصلحت] بندگانش آگاه و بيناست.
﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِوَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾
خدا روزى را براى هركس از بندگانش كه بخواهد وسعت مىدهد و يا تنگمىگيرد؛ يقيناً خدا بر هر كارى تواناست.
﴿أَو لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُوَيَقْدِرُ إِنَّ فِى ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾
آيا ندانستهاند كه خدا رزق و روزى را براى هركه بخواهد فراخ و گشادهقرار مىدهد و [براى هر كه بخواهد] تنگ مىگيرد؟ يقيناً در اين [برنامه]نشانههايى است براى مردمى كه ايمان دارند.
﴿قُلْ إِنَّ رَبِّى يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْعِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَخَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾
بگو: يقيناً پروردگارمروزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد وسعت مىدهد و يا تنگ مىگيرد و هرچه راانفاق مىكنيد [چه كم و چه زياد] خدا عوضى را جايگزين آن مىكند؛ و او بهترين روزىدهندگان است.
آرى، گشايش رزق امتحان الهى است و تنگى رزق هم امتحان و هر دو نوع ازامتحان هم به مصلحت عباد و بندگان است، تا چه كسى در عرصه وسعت رزق از امتحان حقّكه خرج مال در راه رضاى اوست برآيد و چه كسى در تنگى معيشت براى حفظ ايمان و شرفخود تا به پايان رسيدن آن وضع، صبر و استقامت پيشه كند.
وسعت روزى در چهار چوب حلال و مشروع آنهم با رعايت تمام قوانين الهىو فرامين حق مستند به خداست و اين وسعت از جانب محبوب داراى حدّ واندازه و مرز وبوم معيّن است و دارندگان اين نوع وسعت مكلّفند از گشايش زندگى به نفع محرومان ودر جهت تداوم اسلام استفاده كنند كه روى هم انباشته كردن ثروت گر چه از حلال باشدامرى نامشروع و برنامهاى ضدّ خدا و در جهت نابودى سعادت دنيا و آخرت است. و نيزضيق معيشت به اين معنا كه هر چه انسان كوشش و فعّاليّت مىكند آن طور كه مىخواهدنمىشود و يا بر اثر حادثهاى از حوادث طبيعى و اجتماعى، مال مشروع را از دستمىدهد و دچار تنگى در زندگى مىگردد مستند به خداست، نه ضيق معيشتى كه بر اثراسراف و تبذير و ندانم كارى و گناه و معصيت به سر انسان آمده كه در ضيق معيشتواقعى جاى صبر واستقامت و حوصله و بردبارى و حفظ ايمان و اخلاق از دست شياطين است،تا زمانى كه به فرموده قرآن از پس عُسر نوبت يُسر و بعد از مشكل نوبت آسانى برسد.
انسانى كه بيناى حقيقتاست بدون شكّ، وسعت و تنگى روزى را به چيزى نمىشمارد، آنچه براى او مهم است اداىتكليف و وظيفه است، در وسعت رزق خود را مكلّف به خرج مال در راه رضاى دوست مىداندو در تنگى معيشت براى حفظ اعتبار خود در پيشگاه حضرت محبوب صبر واستقامت پيشهمىكند كه عاشقان وصال حضرتش مسلكى جز اين نمىدانند وراهى جز اين ندارند.
﴿لَهُ مَقَالِيدُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَلِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾
كليدهاى آسمانها و زمين فقط در سيطره مالكيّت اوست. رزق و روزى رابراى هر كس كه بخواهد وسعت مىدهد و يا تنگ مىگيرد. يقيناً او به همه چيز داناست.
قرآن مجيد در بعضى از آيات تنگى رزق را نسبت به بندگان، عامل پاكماندن آنان از گناه و معصيت و خرابى دنيا و آخرت و بهم خوردن سعادت دارَيْنمىداند و در حقيقت تنگى رزق را علّت نجات و مأمن انسان و رساننده آدمى به مقام باعظمت قرب به حساب آورده است:
﴿وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِىالْأَرْضِ وَلكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌبَصِيرٌ﴾
و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد، در زمين سركشى و ستم كنند،ولى آنچه را بخواهد به اندازه نازل مىكند؛ يقيناً او به بندگانش آگاه و بيناست.
در هر صورت بسط رزق براى همه كس علامت محبّت و لطف حقّ نيست و ضيقرزق هم براى همه كس نشانه مطرود بودن او از پيشگاه محبوب نيست.
مال و ثروت براى آنانكه اخلاق ابولهبى و قارونى و ابوسفيانى دارند علت هلاكت و شقاوت ابدى و فقر و تنگدستى براى آنان كه اخلاق سلمانى و ابوذرى و مقدادى و ميثمى و كميلى و بلالى دارندعامل حركت معنوى و شكوفايى صبر و استقامت در راه خدا و علّت فراهم آمدن سعادت وسلامت ابدى است.
قرآن مجيد اين كتاب علم و هدايت و حكمت و فضيلت، درباره آنان كه ازوسعت رزق در راه ارضاى شهوات و فساد و افساد و لذّتهاى زودگذر سوء استفادهمىكنند و نسبت به خرج مال در راهى كه خداوند مقرّر فرموده بخل مىورزند،مىفرمايد:
﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُمِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَابَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِوَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾
و كسانى كه خدا به آنچه از فضلش به آنان داده بخل مىورزند، گماننكنند كه آن بخل به سود آنان است، بلكه آن بخل به زيانشان خواهد بود. به زودى آنچهبه آن بخل ورزيدند در روز قيامت طوق گردنشان مىشود. و ميراث آسمانها و زمين فقطدر سيطره مالكيّت خداست و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
و درباره آنان كه ثروت و مال و وسعت روزى را در راه خدا و رفع حوايجمحرومان و مسير بندگى و اطاعت و خدمت به عباد حق خرج مىكنند مىفرمايد:
﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ﴾
اما كسى كه [ثروتش را در راه خدا] انفاق كرد و پرهيزكارى پيشه ساخت*و وعده نيكوتر را [كهوعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهيزكارى است] باور كرد؛* پس به زودى او را براىراه آسانى [كه انجام همه اعمال نيك به توفيق خداست] آماده مىكنيم.
اگر با ثروت و مال، چه ثروتى كه تحت عنوان انفال است مانند معادن،درياها، جنگلها كه مالكيّت خاص ندارد و همه ملّت در بهره ورى از آن منابع مساويندو چه مالى كه از طريق كسب مشروع و نتيجه زحمت و تلاش انسان به دست مىآيد معاملهاسلامى شود، يعنى برابر با نقشههاى صحيح قرآنى و فرامين الهى و دستورهاى انبيا وائمّه (عليهم السلام) عمل شود، بقاى جامعه همراه با سعادت و سلامت و خير دنيا و آخرتو تأمين حقوق همه جانبه تمام افراد ملّت اعمّ از معنوى و مادى تضمين مىگردد و اگربا انفال و ثروتى كه از طريق كسب و كار به دست مىآيد برخورد سفيهانه شود و برابربا اميال و غرايز و شهوات آزاد معامله گردد، جامعه را بقايى نخواهد ماند و فساد وافساد و سلب حقوق اكثريّت و حاكميّت عدهاى معدود و زورگو و ستم پيشه و شهوتران وآلوده به سر ملّت سايه خواهد انداخت و ظلم و بيداد همچون تيشهاى ريشه جامعه راخواهد زد.
جامعه بايد با كمك حكومت صالح از افتادن ثروتهاى عمومى و خصوصى بهدست سفيهان و نااهلان جلوگيرى كند و چنانچه آن چنان طبقهاى بر ملت حاكم است، باقيام الهى خود بر آنان بتازد و آنچه از انفال و ثروتهاى باد آورده را كه به قيمتفقير شدن اكثريّت، به جيب آنان ريخته شده از كف آنان خارج سازد، تا در سايه آنقيام و مبارزه غارت رفتگان، به حقوق مادّى و معنوى خود برسند.
در اين زمينه به آيه شريفه و روايت ذيل توجّه نماييد:
﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللّهُلَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَاوَاكْسُوهُمْوَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً﴾
و اموالتان را كه خدا مايه قوام و برپايى [زندگى] شما گردانيده بهسبك مغزان ندهيد، ولى آنان را از درآمد آن بخورانيد و لباس بپوشانيد و با آنان بهصورتى شايسته و پسنديده سخن گوييد.
از موجبات دوام فرهنگ مسلمانان و اسلام، قرار داشتن مال در دست كسانىاست كه حقوق آن را بدانند و با آن به احسان و كار خير برخيزند و از موجبات فناىمسلمانان و اسلام اين است كه ثروت در دست آنانى قرار گيرد كه نسبت به حقوق آن جاهلباشند و با آن به كار خير و انجام برنامههاى نيك برنخيزند.
امام سجّاد (عليه السلام) در يكى از دعاهاى خود به پيشگاه حضرت حقّعرضه مىدارد:
4- آياتى كه رزق و روزى را چه در جهت وسعتش و چه در زمينه تنگى وضيقش امتحان الهى مىداند و اين انسان مسؤول و مكلّف است كه بايد در اين امتحان وآزمايش قرار گيرد تا استعدادهاى الهى و انسانيش با كمك اين امتحان شكوفا شود.
اگر در ثروت است با بذل و بخشش و انفاق و صدقه به مقام جود و سخا ومهر و محبّت و نوع دوستى و تواضع در برابر ساير انسانها و حالات عالى معنوى برسدو اگر در فقر و فاقه و تنگدستى است به مقام صبر و استقامت و حوصله و حلم وايستادگى در برابر طوفانها و سختيها و حفظ شرف و كرامت انسانى و نشان دادن عظمتروحى و فضيلت و حميّت نفسى نايل گردد.
در زمينه اين كه مال و ثروت دنيا محض امتحان و آزمايش بندگان استمضمون بسيار عالى آيات 17 تا 33 سوره مباركه ن و القلم
مردى از اهالى يمن در منطقه صنعا در حالى كه قلبى لبريز از ايمان وعشق و محبّت به حقّ داشت و در اجراى دستورهاى الهى سر از پا نمىشناخت، به آبادكردن زمينى بپا خاست. پس از زحمت و رنج زياد باغى با صفا همراه درختان پر از ميوهفراهم آمد، بوى گل و گياه به مشام مىخورد، اطراف باغ با درختهاى بلند محاصره شد،آب شيرينْ جوىهاى باغ را لبريز كرد و نسيم خوش هوا قيمت باغ را افزون مىنمود.
آن مرد الهى درگوشه و كنار باغ به گردش برخاست و ديدگانش از تماشاىآن همه محصول خدادادى خيره شد، او پس از هر گردشى و لذّت بردن از وضع آن سرمايههنگفت به گوشهاى از باغ مىرفت و براى اداى شكر به عبادت و خضوع در برابر مالكاصلى هر ملكى مىنشست و صورت بر خاك ذلّت در پيشگاه حضرت عزّت مىگذاشت و با زبانحال به محضر مقدّس مولايش عرضه مىداشت:
آن كه مرادش تويى از همه جوياتر است
وانكه در اين جستجوست از همه پوياتر است
گر همه صورتگران صورت زيبا كشند
صورت زيباى تواز همه زيباتر است
چون به چمن صف زنند خيل سَهى قامتان
قامت رعناى تو از همه رعناتر است
سنبل مشكين تو از همه آشفتهتر
نرگس شهلاى تو از همه شهلاتر است
حُسن دلاراى تو از همه مشهورتر
عاشق رسواى تو از همه رسواتر است
مست مقامات شوق از همه هشيارتر
پير خرابات عشق از همه برناتر است
او در مناجات و نيايشش از حضرت محبوب مىخواست: از اين كه ثروت باعثطغيان و ياغىگرى و افتادن او در چاه شهوات شود محافظت گردد و از طوفانهاىويرانگر غرايز و وسوسههاى شياطين بر كنار ماند.
از جناب حقّ درخواست داشت كه به اندازه عفاف و كفاف از آن همه محصولبرداشت كند و مازاد بر احتياج را در آن راهى كه معبود محبوب خواسته به كار گيرد.
برنامه هميشگى آن انسان بيدار و مرد با كرامت اين بود كه به وقترسيدن محصول به اندازهاى كه خرج خانواده و مخارج سالانه باغ تأمين شود به بازارفروش رود و بقيّه آن به مستمندان و دردمندان و نيازمندان برسد، به همين خاطر وقتىخريداران در حدّى كه او مىخواست ميوه را به مراكز فروش حمل مىكردند، درِ باغ رابه روى محتاجان باز مىگذاشت و به آنان مىگفت: به مقدارى كه نياز داريد از اينمنبع سرشار الهى ببريد.
فرزندان آن مرد كه همچون پدر از ايمان و عشق بهره نداشتند و انديشهمادّى بر آنان حاكم بود، برخلاف معمول از آن معلّم بزرگوار درس كرامت و سخاوتنگرفته بودند به اعتراض برخاستهبه پدر پير گفتند: اينسان كه با باغ عمل مىكنى تجاوز به حقّ ماست و ايجادمحدوديّت در رزق و روزى فرزندانت! اگر بدين صورت ادامه دهى به زودى ما را دچار فقرو تنگدستى كرده و به مشقّت و سختى دچار خواهى كرد.
مرد حقّ پرست در پاسخ فرزندانش گفت: من شما را در انديشه و فكرتانخطا كار مىدانم، ثروت انباشته چه ارزشى دارد و چه دردى از انسان دوا مىكند؟ گيرمكه من از روزگار جوانى مخارج خود را تأمين مىكردم، بقيّه را رويهم مىگذاشتم وامروز انبارهايى از كيسه زر و طلا و نقره داشتم به من بگوييد چه فايده داشت، جزاين كه در كنار آن همه ثروت مىمردم و شما آن را به ارث مىبرديد و من در عالمبرزخ بايد پاسخگوى آن همه مال در برابر حقّ مىبودم، مال و ثروتى كه در آن حقّتهيدستان و ضعيفان و افتادگان موج مىزد؟!
فرزندانم! ملكيّت حقيقى اين باغ و بستان واين مال و ثروت از من و شمانيست، آفرينش از آنِ خداست و ما در كنار اين سفره مأمور به اوامر او هستيم، خواستهحضرت او اين است كه: به اندازه نياز مصرف كرده و بقيّه را در راه او به خرجاندازيم. اين صحيح نيست كه تعدادى معدود در انواع وسايل زندگى ولذّت وخوشى غرقباشند و طايفهاى ديگر كه در ميانشان عباد شايسته حق وجود دارد، با زن و بچّه خوددر عين آبرودارى و داشتن كار و كسب ضعيف، دچار رنج و مصيبت و درد و مشقّت وگرفتارى و رنج باشند.
شكر نعمتهاى او كه از باب لطف و محبّت و عنايت و كرامت به ما ارزانىداشته خوردن و خوراندن و عبادت و خدمت به خلق اوست و من راهى جز اين نمىروم وبرنامهاى جز اين نمىخواهم، مرا عشقى جز عشق او نيست و هدفى جز جلب رضايت و عنايتاو ندارم، من در وفادارى نسبت به او و اهداف پاكش استقامت مىورزم و از توفيق چنينزندگى دلشادم:
دلْ خاكِ سر كوى وفا شد چه بجا شد
سر در ره تيغ تو فدا شد چه بجا شد
اشكم كه دلى داشت گره بر سر مژگان
در كوى تو از ديده جدا شد چه بجا شد
چون سايه به خاك قدمت جبهه ما را
يك سجده به صد شكر ادا شد چه بجا شد
اين ديده كه حسرتكده شوق تماشاست
اى خوش نگهان جاى شما شد چه بجا شد
بيدل هوس نشأه آوارگيى داشت
چون اشك كنون بىسر و پا شد چه بجا شد
آرى، اى فرزندان من، مال و ثروت و قدرت و جاه امانتى است كه از جانبدوست به ما واگذار شده تا در نافعترين راه خرج شود. فقرا و مستمندان، مريضان ودردمندان، بيچارگان و افتادگان، يتيمان و بينوايان همه و همه و حتّى حيوانات وپرندگان در اين مال و ثروت حقّ دارند و بايد به حقّ خود برسند تا حضرت محبوب از ماراضى شود.
چون اين همه به حقّ خود رسيدند آن وقت نوبت من و شماست. اين روشى استكه من از روزگار جوانى به توفيق الهى انتخاب كردهام و تا هستم ادامه مىدهم و هيچقدرتى نمىتواند مرا از اين راه مستقيم منحرف سازد.
اين را بدانيد كه ثروت و مال از اين راه بركت پيدا مىكند و از طوفانحوادث و بلاها محفوظ مىماند و وسيله جلب صلوات و رحمت حقّ شده و مقدّمهاى براىآبادى آخرت مىگردد.
فرزندانم! به من مهلت دهيد، مىبينيد كه مويم سپيد شده، جسمم ضعيفگشته، قامتم به خميدگى نشسته، امراض گوناگون به من هجوم آورده، چند صباحى بيشتر ازعمرم نمانده، پس ازمرگ من اين زمين آباد و باغ پر از ميوه به شما مىرسد، اين شماهستيد كه در برابر اين ارث دو راه داريد: يا مسير مرا ادامه مىدهيد، يا به راهشيطنت و پستى قدم مىگذاريد. اگر در مقام انفاق برآمديد خداوند عوضش را به شما مىدهد و اگر بهخيمه بخل و دنائت نشستيد عذاب خدا كه تلف شدن مال و افتادن از چشم عنايت اوست بهشما مىرسد!
از اين گفت و شنود، چند صباحى گذشت كه پيك اجل در رسيد و پيرمرد رابه جوار رحمت حقّ منتقل كرد.
ايّام به سرعت سپرى شد؛ باغْ آماده بهرهبردارى گشت و ميوههاىفراوان آن نزديك چيدن شد، فقرا و مستمندان از اين كه اواخر تابستان رسيده خوشحالشدند؛ زيرا در انتظار چنان وقتى بودند، وقتى كه با رفتن به آن باغ مشكلشان حلمىشد و نيازشان برآورده مىگشت.
فرزندان پيرمرد كه وارثان باغ بودند به مشورت نشستند. يكى از آنانگفت: از اين پس در اين باغ براى فقرا و مستمندان حقّى نيست، ما تمام اين محصول راتبديل به ثروت هنگفت مىكنيم و براى خود وجهه و آبرو مىآوريم. يكى ديگر ازبرادران كه در اخلاق و رفتار نزديك به پدر بود گفت: من اين تصميم را نمىپسندم،شما تصوّر مىكنيد كه اين كار به نفع شماست امّا بدانيد كه اين نيّت آلوده باعث ازدست رفتن باغ و مال و منال است، بياييد روش پدر را ادامه دهيد تا باغ بماند و بركتحضرت حقّ به شما نازل گردد.
در پاسخ او گفتند: درباره آنچه مالك نيستى نظر مده كه سخنان و موعظهتو در بين ما خريدار ندارد.
برادر مؤمن به آنان گفت: برخيزيد و به نماز بايستيد كه نمازبازدارنده انسان از كارهاى ناشايسته و نيّتهاى آلوده است؛ ولى به سخنانش اعتنايىنكردند و به موعظهاش گوش ندادند.
آنان تصميم گرفتند صبح زود به باغ رفته و نيّت خود را پياده كنند،ميوهها را با قيمت گران به خريداران دهند و نيازمندان و محرومان را در محروميّت ونياز باقى گذارند.
شام خورده و به بسترراحت رفتند، در حالى كه محكوم خواب سنگين بودند، ابرى صاعقهزا از جانب قادر متعالمأموريّت يافت بر آن باغ و تمام درختانش صاعقه بزند و هر چه در آن چهار ديوار استاز بيخ و بن بسوزاند و به نابودى كشد!!
آنان اوّل صبح به باغ آمدند، وضعى عجيب مشاهده كردند، از يكديگر پرسيدندباغ ما همين است؟ ما كه ديروز اين جا را پر از درخت پربار و آراسته به گل و رياحينديديم، شايد اشتباه آمدهايم؛ ولى برادر مؤمن گفت: نه، باغ شما همين است،بيچارهها! قبل از اين كه بينوايان را محروم كنيد خود شما محروم شديد و كيفر بخل وپستى خود را ديديد. آنگه خداوند بزرگ در پايان اين داستان مىفرمايد:
﴿كَذلِكَ الْعَذابُ وَلَعَذابُ الْآخِرَةِ أكْبَرُ لَوْ كانُوايَعْلَمُونَ﴾
چنين است عذاب [دنيا] و عذاب آخرت اگر معرفت و آگاهى داشتند، بزرگ تراست.
آرى، وجود مقّدس او، انسان را جهت رشد و كمال به صورتهاى گوناگونغرق در محبّت و لطف مىكند، اگر انسان قدردانى از آن رحمت و محبّت كرد، به ثوابعظيم مىرسد و اگر عصيان و طغيان پيشه نمود، عتابش را به صورتهاى مختلف جهتبيدارى و بينايى متوجّه وى خواهد كرد.
خوشا به حال آنان كه قدردان نعمت اويند و خوشا به حال آنان كه از عتابو هشدار او، به بصيرت و آگاهى مىرسند و از گناه و معصيت توبه كرده، به راه او بازمىگردند.
﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌوَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾
و بدانيد كه اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شماست، وخداست كه پاداشى بزرگ نزد اوست.
﴿إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُعِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ* فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُواوَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لِأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِفَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾
اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايشاند و خداست كه پاداشى بزرگ نزداوست.* بنابراين به اندازه استطاعتى كه داريد از خدا پروا كنيد و [دعوت حق را]بشنويد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است؛ و كسانى كه خود را ازبخل و حرص بازدارند آنان رستگارند.
﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍمِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ*الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِرَاجِعُونَ* أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَهُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾
و بىترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى ازاموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مىكنيم.و صبركنندگان را بشارت ده.* همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: مامملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمىگرديم.* آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانندكه هدايت يافتهاند.
5- آياتى كه مال و منال دنيا و زر و زيور و ثروت و متاعش را در برابرامور معنوى و ثواب آخرتى و رضايتحق، امرى ناچيز و عنصرى قليل و برنامهاى ناپايدار مىداند و به انسان سفارشمىكند دل به متاع كم و اشياى ناپايدار مبند و گول ظاهر دنيا را مخور، بلكه آنچهدر دست دارى آن را تبديل به عمل صالح كن و از زر و زيور دنيا و متاع قليل آن،مصالح براى آخرت ابدى و جهان هميشگى فراهم آور كه اين گونه برخوردِ با دنيا،برنامه تمام انبيا و اولياى الهى بوده و جز اين راه محصولى غير گناه و شقاوت بهدست نمىآيد.
﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ﴾
بگو: متاع دنيا اندك و آخرت براى آنان كه تقوا ورزيدهاند بهتر است.
آرى، اهل تقوا با متاع دنيا برخورد حكيمانه دارند، آنان از وقت و مالو علم و آبرو و قدرت خويش براى آبادى آخرت استفاده مىكنند و هرگز حاضر نيستند حقّرا با باطل معامله نمايند و سعادت ابدى را از دست داده به شقاوت هميشگى دچار شوند.
﴿أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَنمَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَالْمُحْضَرِينَ﴾
پس آيا كسى كه وعده نيك به او دادهايم و حتماً به آن خواهد رسيد،مانند كسى است كه او را [فقط] از كالا و ابزار زندگى دنيا برخوردارش كردهايم، سپساو در روز قيامت از احضار شوندگان [براى عذاب] است؟!
﴿يا قَوْمِ إنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ و إنَّالْآخِرَةَ هِىَ دارُالْقَرارِ﴾
اى قوم من! اين زندگى دنيا فقط كالايى بىارزش و زودگذر است وبىترديد آخرت سراى هميشگى وپايدار است.
﴿مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾
[اين] برخوردارى اندك [و ناچيزى از زندگى زود گذر دنيا] است؛ سپسجايگاهشان دوزخ است و آن بد آرامگاهى است.
﴿إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَاوَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ﴾
و [براى خانهها و زندگى آنان] زر و زيور [قرار مىداديم]، ولى همهاينها جز كالاى اندك زندگى دنيا نيست و آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است.
﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَاوَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلًا﴾
مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند، ولى اعمال شايستهپايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيكوتر است.
از رسول بزرگوار (صلى الله عليه و آله) روايت شده:
چهره دنيا در آخرت به مانند اين است كه يكى از شما انگشت به آب دريازند، مگر از آن همه آب چه اندازه نصيب سرانگشت است؟
(دقّت كنيد كه دل به چه مىسپاريد و با چه عنصرى در ارتباط مىآييد!)
و نيز آن حضرت فرمود:
حال دنيا نسبت به گذشته مانند جامهاى است كه دو تكّه شده، جز نخى ازبقيه آن باقى نيست كه آن نخ هم پاره شده است!
آن كه مغرور اين چند روزه و اين متاع اندك و عنصر ناپايدار مىشود،از لمس تمام حقايق محروم و از رحمت حضرت حق ممنوع و در نتيجه در تمام شؤون حياتدچار فساد و افساد گشته و اگر دستش برسد براى دستمالى، قيصريّه را به آتش مىكشد وبه خاطر برخوردى، جهان را بهم مىريزد و محض هوا و شهوتى، انسان و انسانيّت را بهانواع بلاها دچار مىسازد.
اين تكبّر از نتيجه پوست است
جاه و مال آن كبر را زان دوست است
اين تكبّر چيست غفلت از لُباب
منجمد چون غفلت يخ ز آفتاب
كبر زان جويد هميشه جاه و مال
كه ز سرگين است گلخن را كمال
كبر زشت و از گدايان زشتتر
روز سرد و برف آنگه جامه تر
تُرَّهات
رو سخن از كبر و از نخوت مگو
چند حرف طُمطراق و كار و بار
كار و حال خود ببين و شرمدار
در باب مال و ثروت و روزى حلال و به دست آورنده آن كه از راه كسبمشروع و لحاظ كردن ايمان و تقوابه دست مىآورد، روايات و فرازهايى بسيار پر قيمت در منابع عالى اسلامى ثبت شده كهتوجّه به آن آثار گرانبهاى الهى لازم است، آثارى كه قيمت مؤمن و برخوردش را باحقوق مالى نشان مىدهد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:
آن كس كه به كسب مشروع مشغول است (توليدات كشاورزى، صنعتى، دامدارى،تجارت، هنر) دوست خداست.
امام صادق (عليه السلام) از قول خداوند بزرگ نقل كرده كه:
تمام مردم عيال منند، محبوبترين آنان نزد من كسانى هستند كه از هرجهت به مردم لطف و محبّت كنند و در برآوردن نيازهاى آنان و رفع مشكلات و علاجدردشان بكوشند.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:
چه نيكوست مال پاك و حلال براى بنده شايسته.
و به عبارت ديگر، انسان شايسته مال صحيح را مىشناسد و آن را درخيرات و مبرّات خرج مىكند.
مردى به محضر مقدّس حضرت صادق (عليه السلام) آمد و عرضه داشت: دعا كنخداوند روزى مرا فراوان كند، حضرت فرمود:
از ما نيست كسى كه دنيايش را براى آخرت و يا آخرت خود را براى دنيااز دست بدهد.
جلال الدّين در توضيح روايت بسيار عالى:
چه خوب كمكى است دنيا براى دستيابى به آخرت!
مىگويد:
«آن كس كه در كارهاى خود هدف از زندگانى را دنيا قرار داد و درجستجويش زندگانى خود را سپرى نمود، بدترين حال را منظور كرده است؛ زيرا كه دنيا آنچنانكه مورد تمايل ماست دستگير ما نخواهد بود، به اين معنا كه آن «مىخواهم»بىنهايت كه فقط با يك هدف بى نهايت روحانى اشباع خواهد گشت نمىتواند با نمودها وپديدههاى زندگانى دنيا اشباع شود.
بهترين حال را كسى به دست آورده است كسى كه از تمام كوششهاى دنيوىعنوانِ وسيله منظور نموده و عُقبى را جستجو مىكند.
درباره كسب دنيوى هر چه حيله و مكر و دانايى به كار ببرى سرد است ونابجاست. حيله و زيركى براى ترك دنيا پرستى شايسته مىباشد.
كسى كه در زندان نشسته و در جستجوى رهايى از زندان است، كار خردمندانهرا آن موقع انجام داده استكه در آن زندان نقبى بزند، شايد كه از آن زندان رهايى يابد.
بستن زندان كار ابلهانهاى است، مانند كرم ابريشمى كه هر چند مىتندگرفتارى خود را اضافه مىكند.
مقصودم از دنيا پرستى غافل شدن از خداست، نه اين كه دنيا پرستى عبارتاست از داشتن مال و منال و مقام دنيا. اگر شخص صاحب مال به طور دقيق مال راارزيابى كند و اين ارزيابى را به طور كامل بجا آورد او خداپرست است و در حقيقتعبادت انجام مىدهد.
اگر مال دنيا را آن چنانكه دين دستور داده است مالك شوى، اين همانمال است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) درباره آن گفته است:
چه نيكوست مال مشروع و صالح براى انسان صالح و شايسته.
اگر مال دنيا و محبّت آن را در اعماق دل خود جاى دهى، مانند اين استكه آب توى كشتى راه يابد، اين آبِ متراكم شده باعث غرق شدن كشتى خواهد شد، امّااگرمال دنيا و محبّت آن در اعماق قلبت نبوده باشد مانند آب در زير كشتى موجب حركت اوخواهد گشت.
از همين جهت بود كه سليمان (عليه السلام) با آن مال و مقام و ثروت ومكنت، خود را فقير و مسكين مىدانست.
هنگامى كه يك كوزه خالى و بىآب سرش بسته شده باشد در روى آبمىايستد، از آن جهت كه درون مرد خدا خالى از نمودهاى سنگين مال دوستى است، لذا تاروى جهان هستى سر مىكشد و مشرف به جهان مىگردد. چرا آب نمىتواند مرد الهى را درخود فرو ببرد؟ زيرا كه از نفحه الهى، كوزه روح او پر است؛ اگر تمام دنيا ملك مردخدا باشد با اين حال خود را بىچيز مىداند.
﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّالْحَمِيدُ﴾
اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا و فقط خدا بىنياز و ستوده است.
در باب طلب حلال و خرج مازاد بر نياز، در مهمترين كتب حديث، رواياتپرقيمتى ثبت شده كه توجّه به پارهاى از آنها ضرورى است:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
دنبال كردن حلال بر هر مرد و زن مسلمان فريضه الهى است.
و نيز فرمود:
عبادت هفتاد جزء است، برترين آن دنبال حلال رفتن است.
و نيز فرمود:
هر كس از محصول زحمت خود اداره شود، تمام درهاى بهشت به رويش بازمىشود، از هر كدام كه بخواهد وارد آن جايگاه الهى مىگردد.
و نيز فرمود:
هر كس از طريق غير مشروع مالى به دست آورد، زاد و توشه جهنمى به دستآورده است.
و نيز فرمود:
كسى كه از روزى حلال مىخورد، مَلَكى برايش از حضرت حق طلب مغفرتمىكند تا از خوردن بياسايد.
و نيز فرمود:
آن كس كه براى اهل و عيالش در جهت به دست آوردن روزى حلال به زحمتاست، همچون رزمندهاى در راه خداست.
و نيز فرمود:
هر كس به مدّت چهل روز از روزى حلال تناول كند، خداوند قلبش رانورانى گرداند.
از آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار به دست مىآيد كه: فراهم آوردنروزى حلال عبادت است و هر عبادتى در سايه اين عبادت مورد قبول خداست، عبادت و كار خيرى كه ريشه درمال حرام دارد در ترازوى حقّ وزنى ندارد و براى قبولى آن راهى نيست.
از مجموع آيات و روايات اين فصل و مقدّمات و سطورى كه گذشت بديننتيجه مىرسيم كه: كسب حلال وظيفه شرعى و پرداخت مازاد بر احتياج در راه خدا يكمسئوليّت سنگين الهى و اجتماعى است.
از آنچه كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد نتايج زير به دست مىآيد:
1- آيات بسط و قبض و وسعت و تنگى رزق به هيچ عنوان مانع از فعّاليّتاقتصادى نيست. بر اساس آيات قرآن هر انسانى مكلّف به كسب و كار است و بيكارى وبىعارى و خوردن از محصول زحمات ديگران بدون شك حرام و امرى ممنوع است؛ بسط و قبضدر كسب و كار و رعايت شرايط الهى امرى آسمانى و حقيقتى ملكوتى است كه نظام حياتانسانى آن را اقتضا مىكند.
2- فقر و تنگدستى، يا معيشت مستكبرانه و وسعت در مال و منال، اگرمعلول استعمار و استثمار باشد از نظر فرهنگ حق مردود و غير قابل قبول است و برمستضعفان و تهيدستان واجب شرعى است كه بر قلدران و زورگويان و اربابان جاه و مالبتازند كه همگان به حقوق الهى و انسانى خود برسند.
3- بسط و قبض كه معلول گناه و معصيت و فساد و افساد و اسراف و تبذيراست ربطى به مقدّرات الهيّه و نقشههاى ملكوتيّه و اراده حضرت حقّ ندارد كه براىاحدى روزى حرام مقرّر نشده و سختگيرى نابجا مقدّر نگشته است.
4- بسط و قبض حقيقى عين امتحان و آزمايش حضرت ربّ العزّه جهت رشد وكمال عباد و ظهور شايستگى بندگان است و به عبارت ديگر معلول حكمت و عدل حقّ نسبتبه انسان است و هيچ جايى براى ايراد و خردهگيرى در آن نيست.
5- گروهى از عباد ازطريق بسط رزق به بهشت عنبر سرشت مىرسند، به اين معنا كه مال و ثروت را در راه خداو خيرات و مبرّات و صدقات و انفاقات به كار مىگيرند و براى آخرت خويش اندوختهاىبس عظيم ذخيره مىنمايند و گروه ديگر به خاطر صبر و استقامت در كنار قبض وتنگدستى از شهوات و غرايز و ذلّت و نكبت در امان مىمانند و همين تقوا وپرهيزكارى، عالىترين ذخيره آنان براى قيامت مىگردد. به عبارت ديگر نداشتن مال و ثروتبراى آنان ترمزى قوى در برابر معاصى و گناهان است و عاملى براى پاكى و طهارت،طهارتى كه محصول اخروى آن رضوان و بهشت الهى است.
بيداران و بينايان براى حقّ زندهاند و براى حقّ مىميرند، جز حقّنمىخواهند و جز حقّ نمىدانند، كسب و كارشان، خوراك و پوشاكشان، مركب و مسكنشان،اخلاق و حرفشان، اطوار و رفتارشان، مال و منالشان، جاه و مقامشان همه و همه براىحقّ و در راه حقّ و محض حقّ و عين حقّ است.
دنيا براى آنان نردبان آخرت و نان و نعمتشان براى عبادت ربّ و خدمتبه خلق است.
______________________________
(22)- مستدرك الوسائل: 12/ 339، باب 1، حديث 14225؛ وسائل الشيعة:16/ 285، باب 1، حديث 21557.