و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مىگويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مىبينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بىترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
خداوند منّان در كتب آسمانى، به انسان درباره هويت شيطان و ياران او بسيار آگاهى داده است به ويژه دشمنى با آدم را تذكر داده و حتى براى دورى از نفس پليد و اهداف شوم او به وضوح به انسان سفارش أكيد كرده و از بشر تعهد گرفته است كه مىفرمايد:
اى فرزندان آدم! آيا به شما سفارش نكردم كه شيطان را مپرستيد كه او بىترديد دشمن آشكارى براى شماست؟* و اين كه مرا بپرستيد كه اين راهى است مستقيم.
اين سفارش و پيمان در عالم تكوين به زبان عقلى و حالى از انسان گرفته شده و عقل سالم گواهى مىدهد كه انسان نبايد فرمان كسى را اطاعت كند كه از روز نخست كمر به دشمنى او بسته و پدر و مادرش را از بهشت بيرون كرده و به فريب دادن فرزندانش سوگند خورده است.
و همچنين در فطرت و سرشت همه انسانها كه برتوحيد و اطاعت ذات پاك پروردگار است، پرستش مخصوص حق تعالى است كه با ارسال پيامبران و كتاب و پيشوايان دين اين انحصار به امضا رسيده است. و همه حجتها در هدايت بشر تمام گرديده است.
پس جاى ملامت و توبيخ براى خداوند باقى است كه مجرمان را روز قيامت سركوب نمايد همچنان كه شيطان هم در دنيا و آخرت از فرصت شيطنت خويش استفاده مىكند و فرزندان آدم را سرزنش و سركوب مىكند. و همه بدبختىها را به گردن انسان مىاندازد.
به حضرت ايوب (عليه السلام) پس از عافيت و سلامت يافتن از آزمايشها و بيمارىهاى جسمى گفتند: چه چيزى بر تو از گذشته سخت است؟
فرمود: شماتت دشمنان كه همان وسوسههاى شيطان براى امتحان سخت الهى بود؛ زيرا شيطان به سراغ مردم رفت و به آنها گفت: اين ايوب مريض و نجس است او را بيرون كنيد و حتى به همسرش اجازه ندهيد كه به او خدمت كند. ايوب از اين جريان به شدت آزرده شد ولى به خداوند شكايت نكرد. شيطان همه اسباب آزار و اذيّت و سرزنش ايوب را فراهم كرد و سرانجام از ماجرا فرار كرد.
حضرت على (عليه السلام) براى كميل شيوه كار شيطان را تا نهايت ملامتگرى چنين بيان مىفرمايد:
سوگند به خدا كه شنيدم پيامبرخدا (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد: هر گاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتىها مانند زنا، ميگسارى، رباخوارى و پليدىها و گناهانى اينچنين وادارد؛ پس عبادت شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود را محبوب آنان گرداند و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى كه به آتش فرا مىخوانند وادار كند كه روز قيامت يارى نشوند.
پس بايد براى از ميان برداشتن كيدهاى شيطانى مراقب نقشههاى نفس امّاره بود كه طرحهاى بهرهبردارى شيطان را آماده مىسازد و اعتقادات را متزلزل مىسازد.
پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:
يكى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله) عرض كرد:
گاهى در سينههاى خود وسوسه شيطان را مىيابيم كه اگر هر يك از ما از ثريّا سقوط كند، برايش خوشتر از آن است كه آن وسوسه ذهنى را به زبان آورد. حضرت فرمود: آيا به راستى چنين احساسى مىيابيد؟ عرض كردند: آرى. حضرت فرمود:
اين ايمان ناب است. شيطان در بالاتر از اين چيزها قصد انحراف بنده مىكند و هر گاه بنده از خطر او مصون ماند با اين گونه وسوسهها به سراغ او مىآيد.
امام متّقيان اميرمؤمنان على (عليه السلام) در وصف فرشتگان خدا مىفرمايد:
و وسوسهها به آنان طمع ندوخته تا شك و ترديد با آلودگى خود بر انديشه پاكشان قرعه زند.
در رستاخيز كه تمام اهل عالم در پيشگاه عدل الهى حاضر مىشوند دو گروه بيش از همه با يكديگر درگير هستند؛ يكى رهبران باطل كه مردم را گمراه كردهاند و به روز سياه نشانيدهاند و ديگرى پيروان آنان كه با تقليد كوركورانه از آنها دستور گرفتهاند اين فريب خوردگان مستضعف كه گول فريبكارى مستكبران را خوردهاند و عامل بدبختىهاى خود و ضعيفان شدهاند، مىگويند: ما پيرو شما بوديم و به خاطر رهبرى شما به اين عذاب گرفتار شدهايم. آيا ممكن است شما هم سهمى از عذابهاى ما را بپذيريد تا تخفيفى براى ما باشد. امّا پيشوايان ستمكار مىگويند:اگر خدا ما را به سوى رهايى از عذاب هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مىكرديم ولى افسوس كه كار از اين حرفها گذشته است.
خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد:
و [در عرصه قيامت] همگى در پيشگاه خدا ظاهر مىشوند؛ پس ناتوانان [ى كه بدون به كار گرفتن عقل، بلكه از روى تقليد كوركورانه پيرو مستكبران بودند] به مستكبران مىگويند: ما [در دنيا بدون درخواست دليل و برهان] پيروِ [مكتب] شما بوديم، آيا امروز چيزى از عذاب خدا را [به پاداش آنكه از شما پيروى كرديم] از ما برطرف مىكنيد؟ مىگويند: اگر خدا ما را [در صورت داشتن لياقت] هدايت كرده بود، همانا ما هم شما را هدايت مىكرديم، [اكنون همه سرمايههاى وجودى ما و تلاش و كوششمان بر باد رفته] چه بيتابى كنيم وچه شكيبايى ورزيم، براى ما يكسان است، ما را هيچ راه گريزى نيست.
سپس قرآن مجيد به گفتگوى ملامتآميز شيطان با پيروان خود مىپردازد:
و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مىگويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مىبينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بىترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
اين صحنه محاكمه سرزنشگرانه شيطان با اهل كفر و باطل است كه در اجتماع دوزخيان به اذن پروردگار روى خود رابه سوى پيروان خود كرده و همه را نكوهش و ملامت مىكند. چون دعوت او با ابزار تزيين و تشويق و تسويف است. و هرگز تسلّط بر آدم به اجبار و تهديد جدّى ندارد؛ پس حق دفاع از خويش را هم براى خود حفظ مىكند.
در اين معنا آيات ديگرى بر مضامين گوناگونى آمده است كه تسلط شيطان را به كسانى نسبت مىدهد كه ولايت و سرپرستى او را پذيرفتهاند و او را مورد اطاعت قرار دادهاند وگرنه شيطان هيچ گونه قدرتى ندارد كه بخواهد كسى را به اجبار و زور به سوى گناه و عصيان كشاند؛ او تنها مردم را وسوسه مىكند و به سوى گمراهى و فساد دعوت مىكند. و كار ديگرى از او ساخته نيست.
به هر حال توبيخ و سرزنش شيطان پيروانش را در صحنه قيامت يك نوع مجازات روحى و روانى است كه شكنجه آن از آتش سوزان دردناكتر است.
در اين جا بهترين روش براى مقابله با شماتت شيطانى، تفكّر در قدرت خداوند است. انديشه در قدرت و توانمندىهاى الهى و اقتدار حقانى در چهره خلق و پىبردن به اسرار و رازهاى آفرينش كه مايه قرب و صفا و روشنى دل است.
______________________________
(3)- بحار الأنوار: 81/ 230، باب 16، حديث 2؛ بشارة المصطفى: 28.
(4)- الكافى: 2/ 426، حديث 5؛ وسائل الشيعه: 7/ 168، باب 16، حديث 9026.
(5)- كنز العمال: 1/ 401، حديث 1715؛ السنن الكبرى، بيهقى: 6/ 172، حديث 10508.