فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 3 از دعای 12 ( تفضّل الهی و حسن ظن بندگان به خداوند متعال )

وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ ، وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ
و اما خصلتى كه مرا بر مى‌انگيزد تا از تو مسئلت كنم همانا تفضل توست به هر كس كه روى به درگاه تو مى‌آورد و با خوش‌بينى روى به سوى تو مى‌كند، چرا كه هر احسان از جانب تو از روى تفضل است و هر نعمت كه دهى بى‌سابقه است.
در فرازهاى ملكوتى بالا، دو محور بيان شده است:

1- حسن ظنّ

2- تفضّل حق


حسن ظنّ‌

انسان به هنگامى كه در محدوده قدرت و وسعتش، قلب را به نور ايمان منوّر كرد و پيوندش را با حضرت ربّ العزّه بر اساس معرفت و شناخت استحكام بخشيد و به عرصه با عظمت محشر و روز قيامت به ديده يقين نظر كرد و تابلوى نفس را به نقش حسنات اخلاقى بياراست و اعضاى رئيسه جسم را هماهنگ با عمل صالح كرد و از زشتى‌هاى گذشته تائب شد ودست برداشت، بايد در اين كه حضرت محبوب او را مى‌پذيرد و از گذشته‌اش در مى‌گذرد و حسناتش را قبول مى‌نمايد و بدنش را بر عذاب، حرام و ورودش را به بهشت لازم مى‌نمايد، حسن ظنّ و خوش گمانى جدّى به پروردگار مهربان نشان دهد كه امام رضا (عليه السلام) مى‌فرمايد خداوند متعال فرموده:

من با حسن ظنّ عبدم به من، با او معامله مى‌كنم.«1»

﴿قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴾«2»

عذابم را به هر كس بخواهم مى‌رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بت‌پرستى و ارتداد] مى‌پرهيزند و زكات مى‌پردازند و به آياتم ايمان مى‌آورند، مقرّر و لازم مى‌دارم.

بر اساس اين آيه هر كسى دست از گناه بردارد و ظاهر و باطن به تقوا آراسته نمايد و از پرداخت حقوق خدايى بخل نورزد و به تمام آيات الهى ايمان آورد، بايد به رحمت حق اميد ببندد و نسبت به مولايش در اين كه دست او را گرفته و از افتادن در ورطه هلاكت حفظ مى‌كند و وى را در پوششى سنگين از رحمتش قرار مى‌دهد، حسن ظنّ نشان بدهد.

در صورتى كه انسان برابر با برنامه‌هاى الهى دست از گناه بردارد و در راه ايمان و يقين قرار گيرد و به عمل صالح آراسته شود، آنگاه بدگمان به حق باشد و تصوّرش بر اين مبنا قرار گيرد كه حضرت او مرا نمى‌پذيرد و به تعبير روايات بدگمان به مولا باشد، حالت زشتى به خود گرفته و اتفّاقاً حضرت محبوب هم در برزخ و قيامت مساوى با بدگمانى وى با او معامله خواهد كرد.

﴿وَ إنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنّاسِ عَلى‌ ظُلْمِهِمْ وَ إنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ الْعِقابِ﴾«3»

و قطعاً پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمى كه مى‌كنند صاحب آمرزش است، و مسلّماً پروردگارت سخت‌كيفر است.

﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللّهَ وَ يَتَّقْهِ فَاولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ﴾«4»

و كسانى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كنند و از خدا بترسند و از او پروا نمايند، پس آنان همان كاميابانند.

﴿إنّا نَطْمَعُ أنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنّا أوَّلَ الْمُؤْمِنينَ﴾«5»

قطعاً ما اميدواريم كه چون نخستين ايمان آورندگان [از اين قوم‌] بوديم، پروردگارمان خطاهاى ما را بيامرزد.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند:

وَجَدْنا فِى كِتابِ عَلىٍّ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه و آله) قالَ وَ هُوَ عَلى مِنْبَرِهِ: وَ الَّذى لا إلهَ إلّاهُوَ ما أُعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ إلّابِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيابِ الْمُؤْمِنينَ. وَ الَّذى لا إلهَ إلّاهُوَ لايُعَذِّبُ اللّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْاسْتِغْفارِ إلّابِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللّهِ وَ تَقْصيرٍ مِنْ رَجائِهِ وَ سُوءِ خُلْقِهِ لِلْمُؤْمِنينَ. وَ الَّذى لا إلهَ إلّاهُو لا يَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللّهِ إلّا كانَ اللّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ، لِأَنَّ اللّهَ كَريمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحْيى أنَ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ و الرّجاءَ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجاهُ، فَأحْسِنُوا بِاللّهِ الظَّنَّ، وَ ارْغَبُوا إلَيْهِ.«6»

در كتاب على (عليه السلام) يافتيم كه پيامبر بر بالاى منبر فرمودند:

قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست، هرگز به عبد مؤمن خير دنيا و آخرت عنايت نشده مگر به خاطر حسن ظنَّش به خدا و اميد به حضرت او و نيكى اخلاق و خوددارى از غيبت مردم مؤمن. و قسم به معبودى كه جز او معبودى نيست، خداوند مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى‌كند مگر به خاطر سوء ظنّش به خدا و كم اميدى وى به رحمت دوست و بدخلقيش و غيبتش از مردم مؤمن. و قسم به خدايى كه جز او خدايى وجود ندارد، بنده مؤمن به خدا حسن ظنّ نمى‌ورزد مگر اين كه خدا در كنار حسن ظنّ اوست؛ زيرا كه حضرت حق آقا و بزرگوار است، تمام خوبى‌ها و خيرات به دست اوست، حيا مى‌كند به حسن ظنّ عبد و اميد به رحمت او توجه نكند و خلاف آن با عبدش رفتار كند، پس به حضرت معبود حسن ظنّ بورزيد و به او رغبت كنيد.

عراقى به پيشگاهش عرضه مى‌دارد:

مرا درد تو درمان مى‌نمايد

غم تو مرهم جان مى‌نمايد

مراكز جام عشقت مست باشم‌

وصال و هجر يكسان مى‌نمايد

چو من تن در بلاى عشق دادم‌

همه دشوارم آسان مى‌نمايد

به جان من غم تو شادمان باد

هر آن لطفى كه بتوان مى‌نمايد

اگر يك لحظه ننمايد مرا سوز

دگر لحظه دو چندان مى‌نمايد

دلم با اين همه اندوه ز شادى‌

بهار و باغ و بستان مى‌نمايد

خيالت آشكارا مى‌برد دل‌

اگر روى تو پنهان مى‌نمايد

لب لعل تو جانم مى‌نوازد

بنفشه آب حيوان مى‌نمايد

ندانم تا چه خواهد فتنه انگيخت‌

كه زلفش بس پريشان مى‌نمايد

به دوران توزان تنگ است دلها

كه حسن تو فراوان مى‌نمايد

چو ذرهّ در هواى مهر رويت‌

عراقى نيك حيران مى‌نمايد

(فخر الدين عراقى)

تفضّل حق‌

فضل و تفضّل بنابر آنچه بيداران راه محبوب از آيات و روايات استفاده كرده‌اند به معناى احسان و نيكى از جانب خدا به عبد است بدون حقّى و كار و كوششى از طرف انسان كه احسان جزاى آن باشد.

فضل و تفضّل يعنى لطف و بخشش مجّانى حضرت ربّ العزّه به نيازمند و دردمند و فقير و محتاج و مستمند و آزمند. البته لطف و بخشش حضرت او به عبد به صورت مجّانى و بدون حق مقابل، منافات با عملى كه سبب ورود به بهشت است ندارد كه براى ورود در بهشت عمل و اخلاق و اعتقاد لازم است و پس از ورود به بهشت كه دربرابر عمل است، فضل او هم به انسان مى‌رسد، چنانكه تمام‌ انسان‌ها در دنيا از فضل و احسان حضرتش بدون حقّ مقابل برخوردارند.

﴿ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ﴾«7»

آن گاه بعد از [پيمان گرفتن، از وفاكردن به آن‌] سرپيچى كرديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، قطعاً از زيانكاران بوديد

﴿وَ اللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾«8»

در حالى كه خدا هركه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مى‌دهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است.

﴿إنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَلكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لايَشْكُرُونَ﴾«9»

خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بيشتر مردم سپاس نمى‌گزارند.

﴿قُلْ إنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَليمٌ* يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾«10»

[در پاسخ ياوه‌هاى آنان‌] بگو: فضل و رحمت [كه از جلوه‌هايش نبوّت، كتاب، معجزه و قبله است،] به دست خداست، به هر كس بخواهد مى‌دهد؛ و خدا بسيار عطا كننده و داناست.* هر كه را بخواهد، به رحمت خود اختصاص مى‌دهد و خدا داراى فضل بزرگ است.

﴿وَلَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ﴾«11»

و از شما درگذشت؛ و خدا بر مؤمنان داراى فضل است.

﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ﴾«12»

پس با نعمت و بخششى از سوى خدا [از ميدان جنگ‌] بازگشتند، در حالى كه هيچ گزند و آسيبى به آنان نرسيده بود، و از خشنودى خدا پيروى كردند؛ و خدا داراى فضلى بزرگ است.

﴿وَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إلّاقَليلًا﴾«13»

و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، يقيناً همه شما جز اندكى، از شيطان پيروى مى‌كرديد.

﴿يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾«14»

اى اهل ايمان! اگر [در همه امورتان‌] از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه‌] براى تشخيص حق از باطل قرار مى‌دهد، و گناهانتان را محو مى‌كند، و شما را مى‌آمرزد؛ و خدا داراى فضل بزرگ است.

﴿قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ﴾«15»

بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت‌] به فضل و رحمت خداست، پس بايد مؤمنان به آن شاد شوند كه آن از همه ثروتى كه جمع مى‌كنند، بهتر است.

كتاب خدا از جزء اوّل تا جزء آخر به مناسب‌هاى گوناگون از فضل حضرت ذوالفضل خبر مى‌دهد.

عاقل است آن كه بود عاشق و ديوانه تو

شمع جمع است هر آن كو شده پروانه تو

خال تو دانه بود، زلف تو دام دل من‌

من به قربان تو و دام تو و دانه تو

ساكن كوى تو را با حرم و دير چكار

آشناى تو ندارد سر بيگانه تو

مى‌رود نشئه مى‌در دو جهان از سر وى‌

هر كه يك جرعه خورد باده زپيمانه تو

منّتى بر سرم از لطف نِه اى باده فروش‌

رخصتى ده كه نهم پاى به ميخانه تو

اى دل از هر دو جهان صحبت يارى بگزين‌

تا تو را سود دهد همّت مردانه تو

واعظا من به فنون تو نگردم مفتون‌

كه نباشد اثرى هيچ در افسانه تو

خانه از مردم بيگانه بپرداز اى جان‌

تا كه جانانه نهد پاك به كاشانه تو

گر به گنجينه اسرار رسيدى رنجى‌

مى‌توان گفت كه گنجى است به ويرانه تو

(رنجى)

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 67/ 366، باب 59، حديث 15؛ مستدرك الوسائل: 11/ 251، باب 16، حديث 12907.

(2)- اعراف (7): 156.

(3)- رعد (13): 6.

(4)- نور (24): 52.

(5)- شعراء (26): 51.

(6)- بحار الأنوار: 67/ 394، باب 59، ذيل حديث 64؛ مشكاة الانوار: 35- 36.

(7)- بقره (2): 64.

(8)- بقره (2): 105.

(9)- بقره (2): 243.

(10)- آل عمران (3): 73- 74.

(11)- آل عمران (3): 152.

(12)- آل عمران (3): 174.

(13)- نساء (4): 83.

(14)- انفال (8): 29.

(15)- يونس (10): 58.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^