بىبهره بودن از عنايت رب جليل زواياى گوناگونى دارد، به گونهاى كه احساس نياز را در نهاد آدمى برمىانگيزد كه به طور طبيعى انسان نيازمند را وادار مىكند كه به دنبال پناهگاه امنى برود و در نزد او زانو بزند ولى از آن جا كه نهاد آدمى حقيقتى نامحدود و نيازهاى او نيز بىنهايت است، تنها حقيقت نامحدود مىتواند ظرف بىنهايت را پر كند، بر اين پايه؛ ظرف ماده با همه گستردگى كه دارد چون محدود است، هيچ گاه نمىتوان نياز حقيقى نامحدود را برآورده نمايد. ناگزير انسان براى برطرف كردن نيازمندى و كمبودهاى مادى و معنوى خود بايد به آن حقيقت بىانتها وصل گردد تا به صورت دعا يا مناجات عارفانه يا اعتراف به گناه؛ به خواسته خويش دست يابد.
اعتراف به خطاكارى اسباب رحمت و حلم و احسان را فراهم مىكند و هر كه به خداوند حسن ظن داشته باشد به يقين اقرار او به عفو و گذشت الهى منجر شود و اين اقرار بايد بسيار خاضعانه و خالصانه باشد و اعتقاد بر آن كه اعمال و كردار او مانند جاهلان به قدرت خداوند يا منكران لطف حق است.
حضرت امام سجاد (عليه السلام) در دعا اين وضعيت روحى را چنين توصيف مىفرمايد:
اين جايگاه كسى است كه دستهاى گناهان او را دست گردان كردهاند، و مهارهاى خطاها او را به دنبال خود كشيدهاند، و شيطان بر او چيره شده و از باب ضايع كردن امر نسبت به آنچه امر فرمودى كوتاهى كرده، و به خاطر غفلتش از عاقبت كار، آنچه را نهى كردى مرتكب شده، مانند كسى كه قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانى احسانت را نسبت به خودش منكر است.
سپس حضرت در جاى ديگر طلب عفو و ترحم از درگاه خداوند مىفرمايد:
سقوط و به رو در افتادنم، و لغزش گامم را رحمت آر، و به نادانيم با بردباريت و به بدكرداريم با احسانت به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطايم اعتراف مىكنم. اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفسم آن را به زارى تسليم مىكنم.
و ذات حق تعالى هم همين حال را مىخواهد كه زمينه گذشت و مغفرت آماده گردد كه حضرت باقر (عليه السلام) بر اين قصد پروردگار سوگند ياد مىفرمايد:
نه به خدا قسم، خداوند از مردم دو چيز خواسته است: يكى اين كه اقرار به نعمتهاى الهى كنند تا بيفزايد و ديگر اين كه اقرار به گناهان كنند تا بيامرزد.
و مىفرمايد:
به خدا سوگند از گناه نجات نيابد مگر كسى كه به آن اعتراف كند.
معاوية بن عمار گفت: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود:
هر آينه به خدا سوگند هيچ بنده به اصرار بر گناه از آن بيرون نرود و هيچ بندهاى از گناه مگر به اعتراف بر آن خارج نشود.
سرچشمه اقرار به خطاى نفس و غلبه شهوات، اعتراف به ربوبيت اللّه و رسالت پيامبران او و آنچه كه از نزد آنان رسيده است، مىباشد.
امام رضا (عليه السلام) به فضل بن شاذان؛ در بيان علّت لزوم ايمان به خدا و فرستادگان او و هر چه از سوى حق آمده است، فرمود:
ايمان به دلايل فراوانى ضرورت دارد از جمله اين كه اگر كسى به وجود خداى عزوجل اعتراف نمىكرد و از معاصى او دورى نمىجست و از ارتكاب گناهان بزرگ باز نمىايستاد و در پيروى از خواهشهاى نفسانى و لذت بردن از فساد و ستم و حقكشى از كسى نمىترسيد، هر گاه مردم دست به اين كارها مىزدند و هر فردى بدون ترس و پروا از كسى دنبال هوسهاى خود مىرفت، بىگمان مردم همه به فساد و تبهكارى كشيده مىشدند و به ناحق به جان يكديگر مىافتادند و خونها ريخته مىشد و به ناموس و اموال هم تجاوز مىكردند و به ناچار دنيا خراب شده و خلائق هلاك گشته و زراعت و نسل تباه مىگرديد.
يكى ديگر از دلائل اين است كه ما يافتهايم كه مردم در نهان و به دور از چشم مردم دست به فساد و خلاف مىزنند. پس اگر اقرار به وجود خدا و ترس از عالم غيب نبود، هيچ كس در خلوت خود و تنهايى خواسته نفسانىاش از كسى نمىترسيد و ترك معصيت نمىكرد و به حرمت ديگران دست درازى مىكرد و گناهان كبيره را مرتكب مىشد؛ در نتيجه بين همه مخلوقات هلاكت پيدا مىشد.
پس قوام خلق و صلاح آنان، ممكن نيست مگر به اين كه آنان اعتراف به داناى آگاهى كنند كه از اسرار و نهان باخبر بوده و به مصلحت امر و از فساد نهى مىنمايد و هيچ امر نهانى از او پنهان نيست تا به اين وسيله از انواع و اقسام فساد متنفر گردند.
البته اين اقرار قلبى به جنايت نفس و غضبناك كردن حق تعالى بايد در پوشش درونى دل باشد و تنها او و خداوند بداند و هرگز كسى را خبر نكند.
اصبغ بن نباته مىگويد:
مردى خدمت امير المؤمنين (عليه السلام) رسيد و گفت: اى اميرمؤمنان! من زنا كردم مرا پاك گردان، امير روى خود را از او برگرداند، سپس فرمود: بنشين. آنگاه رو به مردم كرد و فرمود: اگر كسى از شما اين گناه را مرتكب شود آيا نمىتواند آن را بپوشاند، همچنان كه خدا بر او پوشانده است؟
پس از اين برخورد حضرت معلوم شد كه اعتراف به گناه نزد مردم به طور كلى ناپسند و شكستن حرمت بنده خداست.
از آداب دعا كردن، اقرار به گناه است، خواننده حق بايد در شروع خواسته به گناهان مقرّ و معترف و توبه كننده باشد.
حضرت صادق (عليه السلام) در آداب دعا چنين مىفرمايد:
بنابراين در اقرار به گناه پنج فايده است:
اوّل: انقطاع به خداى تعالى.
دوّم: شكستگى قلب كه فضيلت بسيار دارد.
سوّم: حصول رقّت و دلسوزى كه نشانه اخلاص است و آن هنگام پذيرفته مىشود.
چهارم: اقرار و اعتراف باعث گريه شود كه از بهترين آداب دعاست.
پنجم: موافقت با امر امام صادق (عليه السلام) است كه روايت آن گذشت.
______________________________
(3)- بحار الأنوار: 6/ 36، باب 20، حديث 55؛ الكافى: 2/ 426، حديث 2.
(4)- الكافى: 2/ 426، حديث 1؛ بحار الأنوار: 6/ 36، باب 20، حديث 56.
(5)- الكافى: 2/ 427، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 16/ 59، باب 82، حديث 20976.
(6)- عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 99، حديث 1؛ بحار الأنوار: 3/ 10، باب 1، حديث 23.
(7)- وسائل الشيعة: 28/ 38، باب 16، حديث 34159؛ من لايحضره الفقيه: 4/ 31، حديث 5017.
(8)- الكافى: 2/ 484، حديث 3؛ بحار الأنوار: 90/ 314، باب 17، ذيل حديث 19.